کشاورز و آهنگر و پای باف
چو بی کار باشند سرشان بکاف.
بوشکور بلخی.
کشاورز یا مردم پیشه ورکسی کو به رزمت نبندد کمر.
فردوسی.
کشاورز جنگی شود بی هنرنژاد و هنر کمتر آید به بر.
فردوسی.
کشاورز و دهقان سپاهی شدنددلیران سزاوار شاهی شدند.
فردوسی.
کشاورز با مرد دهقان نژادیکی شد بر ما بهنگام داد.
فردوسی.
جمله کسان... بدیوان رفتند و حال باز نمودند که جمله کشاورزان... و هرکرا باز میخواستند بگرفتند. ( تاریخ بیهقی ).بل کشاورز خدایست و در او کشت حکیمان
وندرو این جهلاشان مثلا چون خس و خارند.
ناصرخسرو.
مر دهقانان را و کشاورزان را بدین وقت حق بیت المال دادن آسان بود. ( نوروزنامه ). چنانکه غرض کشاورز در پراکندن تخم دانه باشد که قوت اوست. ( کلیله و دمنه ).گشت ماهان ز بیم او لرزان
تخمی افکند چون کشاورزان.
نظامی.
اهل عالم همه کشاورزندهرچه کارند همچنان دروند.
ابن یمین.
|| کافر. ( ترجمان القرآن ) ( منتهی الارب ) ( دهار ). || ( اِ مرکب ) زمین زراعت. ( ناظم الاطباء ). زمین برای کشت. مزرع. مزرعه.( یادداشت مؤلف ) : در کشاورز دین پیغمبر
این فرومایگان خس و خارند.
ناصرخسرو.
چون کشاورز خوک و خار گرفت تخم اگر بفکنی بود تاوان.
ناصرخسرو.
|| وقت و موسم زراعت و کشتکاری. ( ناظم الاطباء ).