کسکن

لغت نامه دهخدا

کسکن. [ ک َ ک َ ] ( ترکی ، اِ ) گرز. ( ناظم الاطباء ). گرزی که با زنجیر یا تسمه به دسته نصب کنند و درفارسی پیازک و پیازی گویند. ( آنندراج ) :
یلان را گشته نرم از گرز گردن
نهاده سر بسینه همچو کسکن.
ملاوحشی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) گرزی که سرش را با زنجیر یا تسمه بدسته نصب کنند پیازک پیازی : ( یلان را گشته نرم از گرز گردن نهاده سر بسینه همچو کسکن ) . ( وحشی )
( صفت ) آنکه با زنان آرمد زن باز .

فرهنگ معین

(کَ کَ ) [ تر. ] (اِ. ) گرزی که سرش را با زنجیر یا تسمه به دسته نصب کنند، پیازک ، پیازی .

فرهنگ عمید

نوعی گرز که سرش را با زنجیر یا تسمه به دسته وصل می کردند: یلان را نرم گشت از گرز گردن / نهاده سر به سینه همچو کسکن (وحشی: ۳۸۳ ).

دانشنامه عمومی

کَسکَن، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان سبزوار استان خراسان رضوی ایران.
این روستا در دهستان قصبه غربی قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۶۱۹ نفر ( ۲۰۰ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس کسکن
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

کسکن فوش است
کسکن تلفظ درستش کَسکین هست
کسمک در ترکی یعنی بریدن
کسکن در ترکی یعنی تیزی ن گرز :/
البت به چاقو هم کَسَر گاها گفته میشه
معنی کسکین در دهخدا فقط لغت ترکیشو معنی کرده
کسکن به معنی محل درست کردن کاسه های سفالی کلمه بر گرفته از کاسه کن
کاسه کن. علائم نشان دهنده آنست که قدمای روستا حرفه کوزه گری وکاسه سازی داشته و روی آن را با کنده کاری تزیین میکرده اند. در گفتگوهای محلی به کاسه کسه میگویند که میشود کسه کن. با حذف ه وتبدیل فتحه س به ساکن براثر گفتگوهای محلی کلمه کسکن تثبیت گردید
کسکن ازدوواژه "کس"به معنای "کوچکتروپایینتر"وکن"به معنای مکان ، جا، وابادی وقلعه است. کسکن واژهای اوستایی است به معنای قاعه وشهرکوچک وپایین چنانکه مسکن به معنای قلعه بالاتر است . چون"مس"یعنی بزرگتر. س. حرف س درمسکن وکسکن درزبان فارسی تبدیل به حرف"ه"شده زیرا کهتر ومهتر درفارسی به ترتیب درمعنای کوچکتروبزرگتراست. درزبان اوستایی حرف "ه"نبوده است . پس کس درفارسی به "که"تبدبل شده ومس به "مه"تبدیل شده
...
[مشاهده متن کامل]

ابوالفضل بروغنی پژوهشگروسبزوارشنلس ومدرس دانشگاه

بپرس