کریص

لغت نامه دهخدا

کریص. [ ک َ ] ( ع اِ ) پنیر با طرثوث یا با حمصیص آمیخته یا پنیر بی آمیغ. ( منتهی الارب ). کشک با طرثوث یا حمصیص آمیخته و کشک بی آمیغ. ( ناظم الاطباء ).کشک با طرثوث یا حمصیص و این دو گیاهند و گفته اند کشک مطلقاً. ( از اقرب الموارد ). || ذخیره. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || یخنی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || شیر پخته خشک کرده یخنی نهاده تا در گرما خورند یا پنیر با خرما آمیخته. ( منتهی الارب ). گیاه ترشک باشیر پخته و خشک کرده تا در تابستان خورند و کشک با خرما آمیخته. ( ناظم الاطباء ). آنچه از کشک که در آن چیزی از سبزی نهند تا فاسد نشود و گفته اند کریص شیر پخته با گیاه ترشه است که خشک کنند و ذخیره کنند و در گرمای تابستان خورند و گفته اند کریص آمیختن کشک است با خرما. ( از اقرب الموارد ). || جایی که در آن پنیر سازند. ( منتهی الارب ). جایی که در آن کشک سازند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گیاه ترشه. ( منتهی الارب ). گیاهی که با آن پنیر را ترش می کنند. ( از اقرب الموارد ). رجوع به ترشه شود.

کریص. [ ک َ ] ( ع مص ) کرص. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). با خرما آمیختن پنیر را. ( منتهی الارب ). || کوفتن. کرصه ؛کوفت پنیر را. ( از منتهی الارب ). رجوع به کرص شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس