کرکر


معنی انگلیسی:
monk's cloth, tittering, [curtain material like monks cloth]

لغت نامه دهخدا

کرکر. [ ک َ ک َ / ک ِ ک ِ ] ( اِ ) درخت کاج را نیز گویند و به عربی صنوبر خوانند. ( برهان ). نوعی از کاج که آن را قمل قریش گویند. ( فرهنگ فارسی معین ). صنوبر صغار است که آن را قمل قریش نامند. ( فهرست مخزن الادویه ).

کرکر. [ ک َ ک َ ] ( ص ، اِ ) گرگر. ( آنندراج )( از انجمن آرا ) ( فرهنگ فارسی معین ). یکی از نامهای خدای تعالی است جل جلاله. ( برهان ). نامی از نامهای خدای تعالی. ( یادداشت مؤلف ). نام خدای تعالی است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). به لفظ پهلوی نام باری تعالی است. کامگر. ( صحاح الفرس ). نمی دانم معنی کرکر چیست ، ولی از استعمال دقیقی پیداست که از اسماء صفات است نه ذات. گمان می کنم که کاف اول تازی و دومی پارسی باشد از «کر» بمعنی توان و قدرت و گر بمعنی مالک و دارا و معنی مجموع قدیر و قادر و توانا باشد. ( یادداشت مؤلف ). این کلمه در نسخه وفائی به معنی کامکار آمده و در ادات الفضلاء به هر دو کاف فارسی آمده و گفته است که به معنی صانعالصناعت است. ( از یادداشتهای مؤلف ). صورت مصحف گرگر و گروگر است. ( حاشیه برهان ) :
چو بیچاره گشتند و فریاد جستند
بر ایشان ببخشود یزدان کرکر.
دقیقی.
برآمد ز کوه آنگه آرام و جنبش
بدو داد در دهر یزدان کرکر.
ناصرخسرو.
بی رنج به کام دل رسیده
از یاری بخت و عون کرکر.
مسعودسعد.
|| بمعنی کامکار هم آمده است که پادشاه صاحب اقبال باشد. ( برهان ).

کرکر. [ ک َ ک َ ] ( ع اِ ) غلاف نره شتر و گاو. ( منتهی الارب ). غلاف نره شتر و تکه و گاو. ( ناظم الاطباء ).

کرکر. [ ک َ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله شهرستان خرم آباد. تپه ماهور و سردسیر است و 120 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

کرکر. [ ک َ ک َ ] ( اِخ ) شهری نزدیک بیلقان بناکرده انوشیروان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از معجم البلدان ). || ناحیه ای است از بغداد و قفص در آنجاست. ( از معجم البلدان ).

کرکر. [ ] ( اِخ ) قصبه ای به آذربایجان. حاصلش غله و پنبه و انگور و میوه باشد و در حدود آن ضیاءالملک نخجوانی پلی بر رود ارس ساخته و از جمله کبارابنیه خیر است. ( نزهةالقلوب چ دبیرسیاقی ص 102 ).

کرکر. [ ک ُ ک ُ ] ( اِ ) نوعی پارچه ضخیم و گرانبها. ( یادداشت مؤلف ). نوعی پارچه نخی یا ابریشمی که بدان پرده و رویه مبل سازند. ( فرهنگ فارسی معین ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی پارچ. نخی یا ابریشمی که بدان پرده و روی. مبل سازند .
بانگ آسیا . نام آواز آسیای دستی

فرهنگ معین

(کَ کَ ) (اِ. ) ۱ - دادگر، از نام های خداوند. ۲ - کامکار. ۳ - پادشاه صاحب اقبال .
(کُ کُ ) (اِ. ) پارچه ای است نخی و ابریشمی یا پشمی که با آن پرده و رویة مبل سازند.

فرهنگ عمید

نوعی پارچۀ نخی یا ابریشمی برای تهیۀ پرده یا رومبلی.
=گروگر

گویش مازنی

/ker ker/ مرتع پرتاسی در حوزه ی لفور واقع در سوادکوه & صدای خنده - صدایی که از کشیدن قلیان ایجاد شود ۳صدای مار و برخی دیگر از جانوران

واژه نامه بختیاریکا

( کَر کَر ) صحبت پیوسته؛ کل کل
( کَرکَر ) پچ پچ
هنده هریک

دانشنامه عمومی

کرکر (سلسله). کرکر ( KarKar ) ، روستایی از توابع بخش فیروزآباد شهرستان سلسله در استان لرستان ایران است. زبان مردم این روستا کردی به گویش لکی و مذهب آنان شیعه است.
این روستا در دهستان فیروزآباد قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۳۲۲ نفر بوده که ۱۶۵ نفر مرد و ۱۵۷ نفر زن بوده اند. این در حالی است که جمعیت این روستا در مقایسه با سرشماری سال ۱۳۸۵ ، ۹۸ نفر کاهش داشته است! روستای کرکر دارای ۹۹ خانوار می باشد. [ ۱]
عکس کرکر (سلسله)

کرکر (سوریه). کرکر یا قرقر ( Qarqar, Carcar, Karkar ) شهری باستانی بوده است در شمالغرب کشور سوریه که نبرد قرقر در آن یا در حدود آن اتفاق افتاده است. [ ۱] [ ۲]
عکس کرکر (سوریه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

کِرَکِر ( به انگلیسی: Cracker ) که با نام های کرکر سفید ( به انگلیسی: white cracker ) یا کرکا ( به انگلیسی: cracka ) نیز نامیده می شود، یک لقب نژادی است که به سفیدپوستان گفته می شود، از این واژه برای سفیدپوستان روستایی فقیر در ایالت های جنوبی آمریکا استفاده می شد. کرکر در اغلب موارد استفاده، یک عبارت تحقیرآمیز است اما به صورت خنثی نیز استفاده می شود مانند اشاره به بومی های ایالت فلوریدا یا جورجیا.
...
[مشاهده متن کامل]

تاریخچه دقیق و ریشه شناسی این کلمه هنوز مورد بحث است. در گذشته از «کرکر» به عنوان یک واژه جهت توصیف غرورآمیز خود یا شوخی استفاده می شده است. با هجوم عظیم ساکنان جدید از شمال آمریکا، برخی از ساکنان سفیدپوست فلوریدا و جورجیا برای اینکه نشان دهند خانواده آنها برای چندین نسل در آنجا زندگی کرده اند، به طور غیررسمی از «کرکر» استفاده می کنند.

کرکرکرکر
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/کرکر_(اصطلاح)
در گویش شهرستان بهاباد به جای وز وز کردن به معنای حرف زدن بیجا و پیاپی یا ورور کردن
به معنای پرحرفی و وراجی از واژه ی کِر کِر کردن استفاده می شود: این قدر کِر کِر نکن.
این حرف زدن می تواند بی ربط باشد و طرف را تا حدی کلافه کند و مانع تمرکز فرد روی کارش گردد و حرف ها بیشتر جنبه شکوه و یا ناله از او یا دیگران دارد اما گاهی حرف زدن پشت سر هم به موضوع مرتبط است اما شنونده آن را نوعی دخالت می داند و گوینده با دلایل خود همراه با حالت شکوه و ناله قصد دارد تصمیم را عوض کند اما شنونده قصد ندارد که از تصمیم خود منصرف گردد لذا با بکار بردن این واژه از او می خواهد حرف های خود را که بیشتر شبیه نوعی صدای آزار دهنده ای است را متوقف کند.
...
[مشاهده متن کامل]

کرکر نام قدیمی گرگر یکی از شهرهای باستانی مربوط به دوران زرتشت در بخش جلفا آذربایجان شرقی است نام این شهر قدیمی را درکتب مختلف از جمله خاطرات وسفرنامه ناصرالدین شاه ، تبریز مه آلود و. . . میتوان بشرح حدود
...
[مشاهده متن کامل]
اربعه کامل دید . ونیز نقشه ایران قدیم که توسط متفرقه افندی در کتاب از ارته ویل تا اردبیل صفحه ۸۹ مشاهده نمود . مهمترین آثار باستانی کرکر عبارت است از کول تپه یا همان تپه خاکستری که مربوط به دوران زرتشتیان در قبل از اسلام باشد.

بپرس