کرسف
لغت نامه دهخدا
کرسف. [ ک َ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سهرورد بخش قیدار شهرستان زنجان. کوهستانی و سردسیر است و 2522 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ). قریه ای است به زنجان و این قریه مولد ابن الحسین احمدبن فارس بن زکریا الزهراوی الکرسفی است. رجوع به معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 2 ص 12 شود.
کرسف. [ ک ُ س ُ ] ( ع اِ ) کرسوف. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). پنبه.( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). واحد آن کرسفة است. ( از اقرب الموارد ). || لیقه دوات. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || لته حیض. ( ناظم الاطباء ). و منه الحدیث للمستحاضة: احتشی کرسفاً. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) پنبه .
کرسوف . پنبه یا لیقه دوات
فرهنگ معین
دانشنامه عمومی
کرسف، شهری در شهرستان خدابنده استان زنجان در ایران است. زبان اهالی شهر کرسف ترکی آذربایجانی است. از مکان های گردشگر پذیر این شهر میتوان به چشمه کرسف و بیوک باغ ( در ترکی به معنای باغ بزرگ ) اشاره کرد.
مردم شهر کرسف، مسلمان و شیعه هستند. مردم و اهالی این شهر به زبان ترکی آذربایجانی صحبت میکنند.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۳٬۰۸۳ نفر ( ۹۶۵ خانوار ) بوده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمردم شهر کرسف، مسلمان و شیعه هستند. مردم و اهالی این شهر به زبان ترکی آذربایجانی صحبت میکنند.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۳٬۰۸۳ نفر ( ۹۶۵ خانوار ) بوده است. [ ۱]
wiki: کرسف
پیشنهاد کاربران
نوار بهداشتی