کتو. [ ک َ ت َ ] ( اِ ) بیماریی در اسب و استر و خر. ( ناظم الاطباء ). ورم حلق ( در اسب ). ( یادداشت مؤلف ).
کتو. [ ک َ ] ( اِ ) مرغ سنگخواره را گویند و به عربی قطا خوانند. ( برهان ). مرغ سنگخواره. ( ناظم الاطباء ). قطا. ( مهذب الاسماء ). سنگخوارک. ( فرهنگ فارسی معین ).
کتو. [ ک ُ / ک َت ْ تو ] ( اِ ) غوزه پنبه باشد که غلاف پنبه نارسیده است. ( برهان ). غوزه پنبه. ( فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ) : و از پنجاه من کتوی اینان پنج من پنبه بیرون نیاید. ( دیوان نظام قاری ص 133 ).
صبر بسیار بباید پدر پیر و حلاجش
تا دگر مادر کتو چو تو فرزند بزاید.
نظام قاری ( دیوان البسه ص 126 ).
ز گوش پنبه برون آر ای کتو که به پیش مسافتی است ترا ریسمان صفت بس دور.
نظام قاری ( دیوان ص 32 ).