کتاب. [ ک ِ ] ( ع مص ) کَتب. کِتابَة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). کِتبَة. ( اقرب الموارد )( متن اللغة ). نبشتن و یقال کتبت بالقلم. ( از منتهی الارب ). نگاشتن لفظ به حروف هجاء در چیزی ، مانند خط. ( اقرب الموارد ). || فرمان راندن. کتب علیه کذا؛ فرمان داد و حکم کرد بر او. ( متن اللغة ). || کتاب شی ٔ، جمع کردن آن. ( از متن اللغة ). و رجوع به کَتب و کِتابَة وکِتبَة شود. || آزاد کردن غلام و کنیزک به معاوضه مال ایشان. ( آنندراج ). بنده بدو بازفروختن.( ترجمان القرآن جرجانی ص 81 ). رجوع به کتابت شود. کتاب. [ک ِ ] ( ع اِ ) نامه. ج ، کُتُب ، کُتب. ( منتهی الارب ). آنچه در آن نویسند، تسمیة بالمصدر سمی به لجمعه ابوابه و فصوله و مسائله. ( از اقرب الموارد ). سِفر. ( دهار ) ( نصاب ). مجموعه خطی یا چاپی. ( فرهنگ فارسی معین ).اجتماع چند جزو نوشته شده یا چاپ شده که آنها را بهم منضم کنند و به یکدیگر متصل نمایند. تصنیف. تألیف. ( ناظم الاطباء ). اوراق چاپ شده و گرد آمده در یک مجلد که به هم چسبیده یا ته دوزی شده باشد. در لغت نام است هر نوشته را و فرق بین آن و رساله آن است که در لفظ کتاب و مفهوم آن تمامیت منظور است و در رساله منظور نیست. در اصطلاح مصنفان کتاب ، اطلاق شود بر طایفه ای از الفاظ که دلالت کند بر مسائل مخصوص از جنس واحد و در غالب اوقات تحت آن جنس یا بابهایی که دال بر انواعی از آن مسائل باشد قرار می گیرد یا فصلهایی که دلالت کننده باشد بر اصناف و یا غیر آن. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) : بر خط بوحنیفه چند کتاب دیده بود. ( تاریخ بیهقی ). اگر این کتاب دراز شود و خوانندگان را از خواندن ملالت افزاید طمع دارم بفضل ایشان که مرا از مبرمان نشمارند. ( تاریخ بیهقی ). من در مطالعت این کتاب تاریخ از فقیه بوحنیفه اسکافی درخواستم تاقصیده ای گفت. ( تاریخ بیهقی ). چهره را چون صفحه کتاب کتاب دیگرگون نمود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 452 ). نه محقق بود نه دانشمند چارپایی بر او کتابی چند.
سعدی.
- کتاب آبی ؛ ( نزد مردم انگلیس ) معادل کتاب زرد در فرانسه و کتاب خاکستری در بلژیک و کتاب سبز در ایتالیا و کتاب نارنجی در روسیه و کتاب سرخ در اتریش و کتاب سفید در آلمان. این نامهامأخوذ است از رنگ جلد کتب مذکور و بر مجموعه اسناد سیاسی که در مجلس شوری توزیع شود اطلاق گردد. ( از فرهنگ فارسی معین ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
نوشته، اوراق چاپ شده مجلد، جمع کاتب ( اسم ) ۱ - جمع : کاتب نویسندگان : [ و اگر اندر اشارتی دینی یا اندر عبارتی تاویل لفظی یا نکته ای یابد که آن میان فضئ نام آور دنیا وی از ادبا و شعرا و کتاب معروف نیست ... ] . ( جامع الحکمتین ) ۲ - ( بمعنی مفرد ) مکتب دبیرستان : [ رو به کتاب انبیا یک چند برخود این جهل و این ستم مپسند ] . ( حدیقه ) توضیح گاه بضرورت شعر بتخفیف استعمال شود : [ مرغان چون طفلکان ابحدی آموخته بلبل الحمد خوان گشته خلیف. کتاب ] . ( خاقانی ) نگاشتن لفظ به حروف هجائ در چیزیفرمان راندن
فرهنگ معین
(کِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - نوشته ، مکتوب . ۲ - مجموعه چاپی یا خطی از موضوعات مختلف . (کُ تّ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ کاتب ، نویسندگان .
فرهنگ عمید
۱. نوشته. ۲. اوراق چاپ شدۀ جلدشده. ۳. [قدیمی، مجاز] قرآن. ۴. [قدیمی] نامه. * کتاب مقدس: کتابی مشتمل بر عهد عتیق (تورات ) و عهد جدید (انجیل ) و کتاب های دیگر از پیامبران بنی اسرائیل. ۱. [جمعِ کاتب] =کاتب ۲. دبستان، مکتب.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] • کتاب یکی از اسمای قرآن کریم است.• کتاب واژه ای از زبان عربی به معنای مکتوب یعنی نوشته شده است.باید به این نکته توجه داشت که در منابع اسلامی وقتی لفظ کتاب به کار برده می شود قرآن کریم مدنظر است. ••• قرآن یکی از منابع فقه می باشد. کتاب، یکی از ادله اربعه است که در فقه به آن تمسک می گردد و مراد از آن، قرآن کریم است که از جانب خداوند بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم نازل شده و الفاظ و معانی و اسلوب آن، همه از سوی خدا است. قرآن معجزه جاوید پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم است و آن چه که در دست مسلمانان است همان کتابی است که بر قلب مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم نازل گردیده است. اهمیت قرآن حجت قاطع میان خلق و خالق بوده و منبع اصلی احکام شریعت اسلام شمرده می شود. ادله دیگر، یعنی سنت ، اجماع و عقل، از آن منبع پرفیض سرچشمه گرفته اند. بررسی قطعیت در دلالت و صدور قرآن از ناحیه صدور آن از جانب خداوند متعال، قطعی الصدور است و از ناحیه دلالت ، آیات آن یا از محکمات و یا از متشابهات می باشد، محکمات شامل نص (قطعی الدلالة) و ظاهر (ظنی الدلالة) است و متشابهات آن با ارجاع به محکمات روشن می گردد. مسائل اصولی کتاب ...
[ویکی اهل البیت] "کتاب" کلمه ای عربی و از ریشه "کَتَبَ"، به معنی پیوستن اجزای مختلف یک چیز به همدیگر است. استعمال مجازی آن برای نوشتن به واسطه پیوند دادن حروف و کلمات در امتداد "سطر" است. گاهی به پیوستن الفاظ در کلام نیز کتاب گفته اند. لفظ "کتاب" بر چند مصدر و به معنای "نوشتن" است ولی اصطلاحاً بر هر "نوشته" مدون و غیرمدون اطلاق می شود. برای آگاهی از شأن کتاب در اسلام می باید که شأن آن را در قرآن مجید و اخبار نشان داد. واژه کتاب در معنای "نوشتن" 360 بار در قرآن مجید آمده است. این موارد را می توان به دو وجه کلی "رمزی" و "متعارف" تقسیم کرد: در هیئت صحیفه که امروز مدلول خاص لفظ کتاب است، به همین ترتیب مشتقات فعلی و اسمی کتاب نیز بر معنای متعارف نوشتن دلالت دارند. "و اگر ما بر تو کتابی کاغذین از آسمان فرود آوردیم تا مدعیان آن را با دست های خود لمس کنند، باز آن کسانی که کفر می ورزند خواهند گفت که این جز سحری آشکار نیست". (9: سوره انعام: 7)؛ "ای کسانی که ایمان آورده اید هرگاه بخواهید در مدت زمان معین با یکدیگر به قرض و نسیه معامله کنید، پس این موضوع را مکتوب کنید". در وجه متعارف، نوشتن در قرآن به معنای "جعل کردن" نیز بکار رفته است: "پس وای بر کسانی که با دستان خویش کتابی را می نویسند و سپس شایع می کنند که "این از جانب خداست" تا آن را به بهای ناچیزی بفروشند. وای بر آنان از آنچه دست هایشان نوشت و وای بر آنان از آنچه بدست آوردند". (9: سوره بقره: 78) بدین ترتیب، همان طور که آنچه در دار وجود و عالم تکوین است، تعیّن حقیقی است که در "ام ّالکتابِ" خداوند و کتاب مبین او "تثبیت" و در قرآن کریم "تبیین" گردیده است، کلیه مکتوبات معتبر بشری نیز از خداوندی که بشر را نوشتن آموخته است، نشأت می گیرد و انعکاس و محاکاتی از عوالم غیب و شهادت است. لذا نه فقط کُتبی که گزارش شهود اولیای الهی از عوالم قدسی غیب است، تقدس دارد و در مرتبه ای دیگر کلیه کتاب هایی که موضوعآ متعلق به علوم و معارف دینی است واجد حرمت و شرافت است؛ بلکه تمام کتاب هایی که وجه "محسوس" یا "معقول" و یا "زیبای" عالم شهادت را ــ به مثابه "آیه" و مظهری از عالم غیب ــ در ساحت علم یا فلسفه و یا هنر جلوه گر می سازند، نیز در خور قدر و اعتبار خاص هستند. تقابل ایجاب و سلب "حق" و "باطل" در اسلام اقتضا می کند که هر نوشته که دارای نسبتی مستقیم با حق نیست و در قلمرو باطل با هر چه حقیقی و حقانی است تعارض دارد، از حریم تقدس کتاب خارج شود. در ساحت حق، حرمت و تقدس "کتب الهی" یا "رحمانی"، واجد مراتبی از قرآن مجید تا آثار مربوط به جلوه محسوس عالم شهادت است؛ و در ساحت باطل نیز بطلانِ "کتب شیطانی" مبتنی بر مدارجی است که دانی آن نقطه مقابل کتب رحمانی است و ادنای آن فاقد نقطه مقابل و حتی خارج از تعریف کتاب است ولذا لایق ردّیه نیست. توضیح آن که بسا کتب باطل و شیطانی که در دوره تاریخی خاص خود حقانی و رحمانی بوده اند ولی با نسخ آن دوران و ظهور دوره ای جدید از اعتبار دیرینه ساقط گردیده اند. فی المثل آنچه در باب زندگی دینی انسان بر اساس کیش مسیحیت در عهد ولایت عیسوی به رشته تحریر درآمده بود، هر چند در مقابل "کفر" آن عصر محق بوده است ولی با "نسخ" آن دین در عهد اسلام در زمره متون "منسوخ" و بی اعتبار قرار گرفته و عمل بدان ها باطل اعلام شده است. درست به همان نحو که ایمان به ادیان گذشته، کفر دوره ایمان اسلامی محسوب می شود. لغونامه هایی نیز که غفلت و جهل و فحشا و منکر را در بین مردمان رواج می دهند به "کتب تلف شده" می مانند. بنابراین "اتلاف" آنها ــ به معنی از بین بردن ــ واجب نیست، بلکه خرید و فروش و مزد گرفتن برای نوشتن آنها مانعی ندارد.
[ویکی فقه] کتاب (اصول). قرآن یکی از منابع فقه می باشد. کتاب، یکی از ادله اربعه است که در فقه به آن تمسک می گردد و مراد از آن، قرآن کریم است که از جانب خداوند بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم نازل شده و الفاظ و معانی و اسلوب آن، همه از سوی خدا است. قرآن معجزه جاوید پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم است و آن چه که در دست مسلمانان است همان کتابی است که بر قلب مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم نازل گردیده است. اهمیت قرآن حجت قاطع میان خلق و خالق بوده و منبع اصلی احکام شریعت اسلام شمرده می شود. ادله دیگر، یعنی سنت ، اجماع و عقل ، از آن منبع پرفیض سرچشمه گرفته اند. بررسی قطعیت در دلالت و صدور قرآن از ناحیه صدور آن از جانب خداوند متعال، قطعی الصدور است و از ناحیه دلالت ، آیات آن یا از محکمات و یا از متشابهات می باشد، محکمات شامل نص (قطعی الدلالة) و ظاهر (ظنی الدلالة) است و متشابهات آن با ارجاع به محکمات روشن می گردد. مسائل اصولی کتاب ...
[ویکی فقه] کتاب (قرآن). کتاب یکی از اسامی قرآن می باشد. «کتاب» مصدر، و به معنای کتابت (نوشتن)، مکتوب (نوشته شده)، جمع و گردآوری، وجوب و لزوم و… آمده است.«کتاب» یکی از مشهورترین اسامی و صفات قرآن است و در حدود هشتاد مورد، از قرآن با لفظ «کتاب» یاد شده است. در ادله اربعه از علم اصول فقه (کتاب (قرآن)، سنت ، عقل و اجماع ) و منابع فقه نیز از قرآن به عنوان کتاب یاد می شود. وجه نامگذاری قرآن به کتاب علل انتخاب نام کتاب برای قرآن:۱. چون قرآن در سطور نگاشته شده است؛۲. به سبب جمع شدن انواع علوم، قصص و اخبار به شیواترین شکل ممکن در قرآن؛۳. تکالیفی از سوی خدای متعالی در قرآن بر مردم واجب شده است؛ از این رو، قرآن را کتاب نامیده اند.
[ویکی فقه] کتاب (مکتوب). کتاب از ریشه کتب از زبان عربی می باشد. کتاب یک اثر چاپی صحافی شده است و مانند نشریات، تحت یک عنوان ثابت، به صورت دوره ی منتشر نمی شود. کتاب مجموعه ای از صفحههای کاغذی است که متنی روی آنها نوشته شده و در یکی از طرف ها به هم بسته شده اند و مجلد است. به مجلّدکردن کتاب به اصطلاح صحافی گفته می شود. کتاب در اندازه های گوناگون وجود دارد.
اندازه های کتاب کتاب در اندازه های گوناگون وجود دارد. قطع رحلی، وزیری و جیبی از معروف ترین قطع های کتاب است. به صفحه اول هر کتاب جلد و به صفحه بعدی آن آستر بدرقه گفته می شود. به اولین برگ از هر کتاب که نام کتاب و نام نویسنده نوشته شده است پیشواز گفته می شود.
انواع کتابها کتاب همچنین می تواند به صورت دیجیتالی باشد و یا اینکه در قالب بسته های نرم افزاری ارائه شود.
کِتاب مجموعه ای از برگه های نوشته شده، مصوّر، چاپ شده یا صفحه های خالی ( صفحه سپید و نانوشته ) است؛ که می تواند از جوهر، کاغذ ( ورق ) ، پوست حیوانات یا مواد دیگر ( چسب، نخ و… ) ساخته شود. معمولاً از یک طرف به یکدیگر محکم شده یا وصل می شوند. هر برگه در کتاب، ورق و هر سمت یا روی هر ورق، صفحه نامیده می شود. به جلد کردن کتاب به اصطلاح صحافی گفته می شود. اندازه کتاب ها گوناگون است. در ایران، قطعِ رحلی، وزیری و جیبی ( و در دوران اخیر قطع رقعی ) از مشهورترین قطع های کتاب است. کوچک ترین کتاب دنیا یک انجیل است که در موزهٔ کلیسای وانک اصفهان نگهداری می شود. اولین کتاب به زبان فارسی در هند و به دست یک ارمنی به زیور طبع آراسته شده است. از انواع دیگر کتاب، کتاب دیجیتالی ( به انگلیسی: e - Book ) است که کتاب در قالب بسته های نرم افزاری مانندِ پی دی اف یا ئی پاب ارائه می شود که وسایلی نیز به نام کتابخوان الکترونیکی مانندِ آمازون کیندل برای خواندن آن به کار می رود. نمونهٔ دیگری از کتاب غیرِ چاپّی کتاب صوتی است، یعنی کتاب هایی که توسط فرد یا افرادی خوانده و گاهی به صورت نمایشنامه اجرا می شوند. این کتاب ها ممکن است با موسیقی و افکت همراه باشند. تاکنون تعریف مشخص و کاملی ارائه نشده است و نخواهد شد که بتواند مفهوم تمام انواع گوناگون کتاب را دربرگیرد. [ ۱] اما یکی از تعاریف معتبری که برای کتاب ارائه شده است، مربوط به سازمانیونسکو می شود: کتاب نوعی اثر چاپی صحافی شده است که بیشتر از ۴۹ صفحه داشته باشد و مانندِ نشریات، تحت یک عنوان ثابت، به صورت دوره ای منتشر نشود. [ ۲] تعریف دیگری نیز کتاب را «مجموعه ای از لوح های چوبی یا عاجی یا مجموعه ای از ورق های کاغذ، پوست آهو یا ماده ای مانند آن، اعم از دست نویس یا چاپی که با هم به نخ کشیده یا صحافی شده باشند» معرفی کرده است. [ ۳] تعریف دیگری که به نظر می رسد مناسب باشد، محتوای تولید شده توسط نویسنده که هدف مشخصی را دنبال کند و کتاب حولِ محور هدف مشخص شده توسط نویسنده مطالبی ارائه دهد و در پایان کتاب، نویسنده به هدف خود برسد و در این مجال، ارجاع کلّی به کتابِ دیگر یا مقاله نداشته باشد. واژه کتاب از زبان عربی وارد فارسی شده است. در فارسی میانه «نامک» ( به فارسی دری «نامه» ) به طور عمومی به کتاب گفته می شد و فروردگ به آنچه امروز عموماً نامه خوانده می شود. در دورهٔ تکوین فارسی دری نیز نامه به معنی مطلق کتاب به کار رفته است. در فارسی میانه، از اصطلاحات تخصصی تر ماتیکان ( رساله ) و نسک ( برای بخش های اوستا ) استفاده شده است. کلمهٔ نُبی که هم ریشه با نبشتن ( نگاشتن ) است و معنای مطلق کتاب یا نوشته از آن مستفاد تواند شد، در فارسی دری به معنی خاص قرآن به کار رفته است. [ ۴]
کتاب (شهر). کتاب ( به ازبکی: Китоб ) شهری در ولایت کشک دریاکشورازبکستان است که در سرشماری سال ۲۰۱۰ میلادی، ۴۳٬۹۶۱ نفر جمعیت داشته است. باشندگان این شهر بیشتر تاجیک ها هستند و اقلیتی از ازبک ها و روس ها نیز در این شهر زیست می کنند. [ ۱]
کتاب (فیلم ۲۰۱۳). کتاب ( به انگلیسی: Book ) فیلمی هندی محصول سال ۲۰۱۳ و به کارگردانی ویجی آدهیراج است. در این فیلم بازیگرانی همچون ساتیا، راکول پریت سینگ، آیشواریا راجش و جاگاپاتی ببو ایفای نقش کرده اند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف
دانشنامه آزاد فارسی
مجموعه ای از الواح (چوبی یا عاجی و امثال آن) یا اوراق کاغذ یا پوست یا امثال آن که بر روی آن ها مطالبی نوشته یا چاپ و بین دو برگ (اصطلاحاً جلد) به هم چسبیده و صحافی شده باشند و اوراق آن بیش از ۴۸ صفحه باشد. مجموعۀ کمتر از ۴۸ صفحه را جزوه یا رساله می نامند. تفاوت کتاب یا نشریه ادواری در این است که کتاب واحد تمامی است، درصورتی که نشریه، با عنوان مشخص و در فاصله زمانی منظم یا نامنظم برای مدت نامحدودی منتشر می شود و هر شماره حاوی تعدادی مقاله است. کتاب در مقایسه با کتابت عمر کمتری دارد. پیش از اختراع کتاب بشر بر روی الواح گلین می نوشت و مجموعۀ آن ها را در مکانی نگهداری می کرد، مانند کتابخانه آشور بانی پال یا بایگانی سلطنتی تخت جمشید، یا آن که بر روی پاپیروس می نوشت و آن صفحات را به دنبال هم می چسباند و آن را از عرضِ صفحه لوله می کرد که «طومار» نامیده می شد. بازیابی اطلاعات در طومار کاری مشکل و وقت گیر بود. در کتابخانۀ اسکندریه (قرن ۳پ م) مجموعه ای از طومارها نگهداری می شد. در قرن ۲م کُدِکْس ساخته شد که همان شکل امروزی کتاب است. صفحات پاپیروس یا پوست را تا می زدند و کنار هم قرار می دادند و آن ها را با نخ به هم می دوختند. این روش رفته رفته تکامل یافت و کاغذ جانشین پاپیروس و پوست شد و دوختن عطف کتاب و جلدکردن آن صفحات (← صحافی_و_تجلید_سنتی) مرسوم شد و در قرون وسطا توسعۀ عظیمی پیدا کرد. با اختراع صنعت چاپ امکان تکثیر و تولید کتاب در نسخه های زیاد فراهم آمد. در آغاز، اندازۀ کتاب های چاپی به نسبت تاهایی که کاغذ می خورد تعیین می شد که مهم ترین آن ها عبارت بودند از یک تایی (نیم برگی) یا فولیو، چهارتایی یا کوارتو، هشت تایی یا اوکتاوو، و دوازده تایی یا دوئودسیمو. پس از رواج کاغذسازی ماشینی، اندازه های کاغذ و کتاب استاندارد شد. با اختراع صنعت چاپ و امکان تولید کتاب در شمارگان زیاد، کتابخانه ها و حرفه کتاب فروشی و نشر رونق بسیار یافت. در نیمۀ دوم قرن ۲۰ ـ با اختراع و به کارگیری فنّاوری نوین اطلاعات و ارتباط ـ نوع جدیدی از کتاب عرضه شد که در آن مطالب به صورت رقومی (دیجیتالی) در حافظه رایانه و یا دیسک فشرده و امثال آن ذخیره و با بهره گیری از نرم افزارهای مخصوص بازیابی می شود و به کتاب الکترونیکی شهرت دارد. تحول دیگر در کتاب ضبط مطالب آن بر روی نوارهای مغناطیسی یا دیسک فشرده است که به کتاب گویا یا کتاب شنیداری شهرت دارد.
کتاب (نشریه). نخستین نشریۀ ادواری کتاب شناسی ایران. چهار شماره در سه مجلد در ۱۳۱۱ش، به مدیریت محمد رمضانی، مدیر مؤسسۀ انتشاراتی کلالۀ خاور، در تهران منتشر شد. دورۀ این نشریه دربردارندۀ یک دهه (۱۳۰۱ـ۱۳۱۰ش) کارنامۀ نشر ایران است.
کتاب ( به عنوان مفهوم کلی یک اثر ) : نبیگ کتاب ( به معنی مفهوم فیزیکی ) : نسک به طور مثال: نبیگ �واژه نامه دهخدا� از ۱۶ نسک تشکیل شده است و هر نسک آن به طور میانگین ۱۵۰۰ سات ( صفحه ) دارد.
در تراجم کهن در برابر این واژه نامه و نبشته آمده است آنانى که دادیم ایشان را نامه مى شناسند او را چنانچه مى شناسند پسران خویش را و به درستى که گروهى ازیشان هرآینه مى پوشند درست و راست را و ایشان مى دانند ( ترجمه قرآن دهم هجری ) ... [مشاهده متن کامل]
آن کسها که بدادیم ایشان را نبشته مى شناسند او را[یعنى رسول را ع] چنانکه مى شناسند پسران خویش را. و بدرستى که گروهى ازیشان مى پوشند حق را و ایشان مى دانند[یعنى نعت محمد صلّى الله علیه] ( ترجمه برگرفته از تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری )
کتاب:مکان ( منزل ) یحفظ فیه الاحکام، القوانین، الاقدار ( مخزن الاقدار ) بواسطه الخیوط والخزر والطین وغیره؛ توسط أمناء القوم. = بیشتر از دوهزار سال وسال قبل أعراب از "کتاب" استفاده میکردند ومدیریت "قسط" می انجامند: ... [مشاهده متن کامل]
کتاب یعنی جائی خاص ( خانه قسط مانند کعبه ) : که حاوی احکام وقانون ودستورات ومُقَدَّرات آینده وسهم بندی آب وحبوبات وچهار پایه و اذوقه ونوبت نگهبانی و . . . بصورت حفظی مانند شعر، جمله وکلمات مختصر وکوتاه، و بواسطه خرز ونخ بندی حفظ وغیره، نگهداری میشن. . . . ووقتیکه یادداشته ونوشتها روی جلدحیوان یا حصیر یا کاغذ از چین و. . . استفاده قراگذاشتن بجای گل وسنگ ونخ وخرز وغیره. سپس "کتاب" به نوشتهای دستورات وغیره؛ کاغذی مانند؛ متداول ومعروف ومشهور شد. . . . لذا کتاب از هیچ قومی یا زبان اعجمی گرفته نشد. ایندیک ها وچینی ها و. . . از این روش استفاده میکردند. وحتی "چرتکه" از کتاب اعراب ( خرز ونخ وتیزه ونیزه ) الهام وگرفته شد. . . . البته که ادامه دارد. . .
در پارسیِ میانه واژه ای بود به نامِ نیبِگ ( Nibeg ) که برابر است با کتاب که واژه ای است تازی. البته شمار بسیاری از دوستان واژه های دیوان و نَسک را هم درخور میدانند. هر چند واژه های بسیاری با ریشۀ پارسی و اوستایی هست که میتوان آنرا به جای کتاب به کار برد.
به زبان سنگسری کِتاب ketab نِوشتِه nevesheteh دِفترdefterکتاب مرهم درد تنهائیست زبانش در هر ورق اسرار نهانیست کتاب در هر ورق دارد داستان پنهانیست کتاب بر هر کس پند دهد که جاودانیست ... [مشاهده متن کامل]
کتاب فر نیاز بر هر هوشمند مهربانیست کتاب مونس راز پنهان عشق و عاشقیست کتاب نه حدیث که داستان زندگی بر شکوفاییست کتاب ز هر فصل نغمه سرا تنهاییست کتاب به هر پند که دهد مرهم درمانییست کتاب با زبان بی زبانی یار و مونس جانانست کتاب بهترین دوست من در شب طولانیست دوری از کتاب نقشه استعمار بر دوری از آگاهی و دانائیست کتاب تمدن و فرهنگ ساز در شکوه دانشو ازادیست ز هر ورق کتاب دولت عشق جاری چون اشعار سعدیست کتاب داستان تاریخ را بر دوش بر اگاهیست کتاب از سوی خدا همای رحمت بر فرزانگان ست ب هر درد در کتاب راه حل بر درمان جاودانیست کتاب داستان عشق و صفا ووفا در هم پیمانیست پارسی ز اسرار کتاب حال و گذشته و آینده در جام دانائیست ز هر کس ز کتاب دور در جهل و نادانی زندانیست
اینگونه که نگریسته می شود واژه ی "نِبیگ" که از نبشتن یا نوشتن برگیری شده از همه ی برابرواژه ها برای جایگزینی به جای کتاب بهتر باشد. واژه ی نسک را هم می توان به جای یکای شمارشِ نبیگ ( نسخه یا جلد ) به کار گرفت: ... [مشاهده متن کامل]
این نبیگ در ۸۰۰۰ نسک ( نسخه یا جلد ) به چاپ رسید. نبیگخانه ی شهر ما دارای ۵۰۰ هزار نسک نبیگ است.
برابر پارسی کتاب را میتوان نوشتمان در نظر گرفت که از ترکیب مصدر مُرخّم ( نوشت ) و پسوند مان ساخته شده است.
کتاب: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه های زیبای پهلوی است: مَدیت madit، متیان matyān.
نسک که دوستمان پرسوماش گفته بود بهترین گزینه واسه کتاب هست و دیوان که دوستمون کیا پوریا گفته بودن واژه کتاب رو نمیده دیوان ینی همه ینی کلیات و ما باید بگیم نسک پروین اتصامی رو میخوام دیوانشو بدین بهم
واژه نسک معادل ابجد 130 تعداد حروف 3 تلفظ nask نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: nask] ‹نسکا، نسکه› مختصات ( نُ یا نَ یا نِ ) [ ع . ] ( مص ل . ) آواشناسی nasak الگوی تکیه WS ... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ فارسی عمید واژه جایگزین به جای واژه صد درصد عربی کتاب در پارسی👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
واژه کتاب معادل ابجد 423 تعداد حروف 4 تلفظ [ketāb] نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: کتُب] مختصات ( کُ تّ ) [ ع . ] ( اِ. ) آواشناسی ketAb الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ فارسی عمید
درود فراوان. از دید من، در میان واژه های پرکاربرد دوران کنونی، به جایگزینی �کِتاب� که واژه ای عربی ست؛ �دیوان� برازنده ترین و شایسته ترین گزینه می باشد. ناشادمانه ( متاسفانه ) ، بیشتر ما مردم، این واژه را تنها برای دفتر شعر و نوشته های آهنگین ( موزون، وزن دار ) یاد می کنیم و می شناسیم؛ همچون دیوان حافظ و دیوان شمس. نیکوست که بدانیم: �دیوان� به هر دفتر نبشته ی سامان یافته ای اشاره دارد؛ نمون وار ( مثلا ) : دیوان دانش، دیوان فرهنگ پارسی ( ادبیات فارسی - > عربی ) ، دیوان ریاضی و دیوان کهن. ... [مشاهده متن کامل]
همه پر از امیدیم، کین ظلمت بی باره دور شود ز میهن، گُلبار شود دوباره
کاش بیشتر کتاب میخوندیم . . . بیشتر می فهمیدیم. . . درک میکردیم. . . یاد می گرفتیم. . . زندگی می کردیم. . . . ! #کتاب_بخوانیم
❌ کتاب ✅ نِبیگ ❌ پی دی اف = pdf ✅ رایانِبیگ
واژه درخور کتاب همون جور که در زبان پهلوی هم بوده نیوه ک از ریشه نوشتن و نبیگ پهلوی هست و یا نوشتار رو هم میشه بکار برد ک گردآور نوشت و نوشتن هستش
واژه کتاب عربی است واژه پیشنهاد می شود کیتاپ این واژه بهترین واژه برای واژه عربی کتاب یعنی این کیتاپ است.
پَرتوّک [زبانِ کُردی]
پارسی ناب: نَسک
محتوای متنی خواندنی
به انگلیسی نوشتن. این کتاب روزی است. یعنی چی
کتاب را نخوان واشتباهات دیگران را تکرار کن وتجربیات دیگران را از اول امتحان کن!اگه عمرت قد میده. ملّت که کتاب را نمیخواند؛ مجبور به تجربه همه تاریخ میشود وحتما شکست میخوره ودرجا میزنه. اینقدر اصرا نکنید عربی از زبانهای دیگر خلق شده؛ با جهل نمیتوانید حقیقت را تغییر کنید واصل فرع وفرع اصل را جابجاکنید! ... [مشاهده متن کامل]
"إنّ الباطل کان زهوقاً" ومُریدانش ومُدعیّان حق بجانب ونژادپرست. . . .
نَسک ، ماتیکان ، ماتیان ، نِبیگ ، نیوه برابر های پارسی کتاب است. هرچند خود کتاب که میگویند عربی است باید توجه داشت کت آب = خط آب =خت آب که خطاب به معنی خط کشیدن بر روی سنگ ها در گذشته بود برای حکاکی و آب عنصری بود که از آن کمک میگرفتند برای حکاکی کردن و خود واژه آب کاملا پارسی است و در نوشته ها و نگارشات دیدگاهایی از هندو اروپایی بودن خط وجود دارد. کتاب هم نیمه یا به صورت کامل پارسی است. ... [مشاهده متن کامل]
واژه نَسْک، برابر پارسی واژهٔ کتاب است. امروزه واژهٔ نسک به طور ویژه برای اشاره به بخش ( کتاب ) های پنجگانهٔ اوستا به کار می رود. از دیگر واژه های پارسی برای کتاب، که پیش از سرازیر شدن وام واژه های عربی به زبان پارسی بکار می رفته اند می توان از نیوه نام برد. نیوه با واژه نوشتن هم ریشه است. ... [مشاهده متن کامل]
https://fa. wikipedia. org/wiki/نسک
دیدگاه کاربر: یکی از واژگانِ همچم با ( کتاب ) در زبانِ پارسی میانه - پهلوی، ( نِبیگ ) می باشد که از دو تکواژ ساخته شده است: ( نِ. بیگ ) : 1 - پیشوندِ ( نی ) در زبان اوستایی، پهلوی که در پارسی کُنونی به دیسه یِ ( نِ ) درآمده است و در واژگانی همچون ( نِوشتن، نِگاشتن، نِمودن و. . . ) بکاررفته است. ... [مشاهده متن کامل]
2 - ( بیگ ) که به روشنی با واژه یِ buch در زبانِ آلمانی و book در زبان انگلیسی از یک ریشه می باشد. نکته: اینکه چنین واژه ای در زبانِ نیاکانمان، با پیشوند ( نی ) بکار می رفته است، یک برتری به شمار می آید؛ چراکه افزون بر ارج نهی به ساختارزبان، پیشوندهای دیگر نیز می توانند با واژه ( بیگ ) همراه شوند و نوواژگانی را پدید آورند. پَسگشت ( reference ) : رویه یِ 59 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) ( دیوید مک کنزی آورده است که این واژه در زبانِ پارسیِ کُنونی به دیسه یِ ( نیوی یا نِوی ) واگویی می شود ؛ که با پذیرشِ این دیدگاه، شاید با واژه یِ ( نِویس، نِوشتن ) همریشه باشد. )
واژه کتاب هم خانواده خط است ( خط کت کتاب ) در این واژه پسوند ایرانی " اب" به واژه خط یا کت چسبیده است ، اینکه خط ایرانی است یا نه ، خیلی ها بر این باورند که ایرانی است و شاید هم آرامی یا سومری باشد ولی عربی نیست .
در واژگان فرهنگ پهلوی ماتیان هم نوشته شده.
در کُردی کرمانجی:پَرتوک
کتاب واژه ای عربی است از سه ریشه ی ک. ت. ب بر سنگینی فِعال مانند کَتَبَ :نوشت بر سنگینی فَعَلَ یا کاتب: نویسنده بر سنگینی فاعِل یا مَکتوب بر سنگینی مَفعول که برابر پارسی آن نسک یا ماتیکان است
ماتیکان بسیار زیباست
پرتوک=پرتو ک پرتو - روشنایی پرتوک - چیزی که به موضوع ها روشنی میآرد.
ماتیکان و نسک پهلوی هستند و از پارسی پهلوی ریشه گرفتند
شجاع
lsnbsbs s. sj
برابر ( کتاب ) ، ( نبیگ ) هست. نسک به دیسه ی ( نسخ، نسخه ) درآمده است.
حمله اعراب و اسکندر به ایران افسانه ای بیش نیست . چرا که در تخت جمشید هیچ اثر سوختگی در کار نیست و هیچ کدام از حکومت های ایران عرب یا یونانی نبودند.
نسک نامک یا ماتیکان به زبان آلمانی das Buch می شود که das آرتیکل آن است. Maxim Gorki می گوید: \\ در همه چیزهایی که بدست آدمی انجام شده و خواهد شد در هر کدام یک روان ( نیروی خرد ) بودش دارد که بیش از هر چیز می توان این روان پاک و بزرگ را در دانش و هنر پیدا کرد که آن از نسکها یا نامکها سخن خود را باز گو می کند. // نسک دستاورد اندیشه آدمی است که آنرا می توان یک فرهنگ نامید. در دانش نابود کردن نسکها را از روی انگیزه دینی یا ایدئولوژیکی به زبان آلمانی Biblioklasmus می گویند که در زبان یونانی Biblion = نسک و Klan= نابود کردن می شود . تازیها در 1400 سال پیش با یورش به سرزمین ما دست به نابود کردن یک فرهنگ [نسکها] زدنند آنها با نسکهای ما که به زبانهای پهلوی و اوستایی نوشته شده بود و تا یک ونیم میلیون نسک می شود دشمنی داشتند که در دانش برای آن واژه Bibliophobie را بکار می برند. دانشگاه گندی شاپور که نخستین دانشگاه جهان بود و در آنزمان به آن آکادمی گندی شاپور می گفتند همراه با نسکها و بیمارستان آن به آتش کشیدند. هنگامیکه به خراسان بزرگ رسیدند و به نسکخانه های مرو سمرقند و بخارا و [. . . ] دست پیدا کردنند ایرانیان به ترفندی دست زدنند کسانی مانند ابن مفقع یا روزبه ایرانی توانستند پاره ایی از آنها را به زبان تاری ترجمک کنند تا سوزانده نشوند. بنا بر آنچه دانشمندان اروپایی نوشته اند تازیها در پروسه اسلامی کردن سرزمین ما پیروز شدند ونکه نتوانستند زبان پارسی را نابود کرده و ما را تازی کنند. در کشورهای دیگر اینکار را انجام دادند. کشورهای اپاختر آفریقا North - Africa به زبان لاتین گویش می کردنند. زبان مصریها فراعونی بود و مردم سوریه به زبان ارامه ( زبان عیسی مسیح ) سخن می گفتند. ارامه با زبان ارمنی جابجا نشود. چون زبان ارمنی هندو اروپایی است و هم خانواده با زبان ماست و آن یکی زبان سامی است. این کشورها امروز همگی به زبان تازی سخن می گویند و می نویسند. ما کسانی چون فردوسی بزرگ را داشتیم که زبان و ملیت ما را دوباره زنده کرد. ... [مشاهده متن کامل]
نابود کردن نسکها یا یک فرهنگ دیگر بر گشت پذیر نیست و نبود آنها در سرزمین ما برای همیشه می ماند. به یاد گفته دکتر کریم مجتهدی استاد فلسفه:\\ درخت خرما مانند بدن آدمی است. اگر از سر بریده شود دیگر رشد نمی کند و خواهد مرد. درختان دیگر اینگونه نیستند. آنها را اگر از سر ببریم دوباره رشد می کنند و پر بارتر می شوند. فرهنگ نیز اینگونه است. شایان یا کرامند نیست که تا چه اندازه پیشینه دارد و در خاک ریشه دوانیده. شایان و با ارزش است که چه در سر دارد. // اینرا باید دانست که نسکهای سوخته و نابود شده بسیار با ارزش و گرانبها بوده اند . من یکی از آنها را که به جا مانده در نسکخانه 10000 رویه ایی خانه مان دارم. نسکهای ما به زبانهای اروپایی است ونکه چون من اندکی زبان پارسی می دانم به این زبان هم در میان آنها هست. نام نسکی که می خواهم بگویم از آذر باد مهر سپندان از موبدان زمان ساسانیان است و این نسک پر از پند و اندرز است. نمونه هایی از آنرا می نویسم: با مرد دبیر همیال ( همرزم ) مباش|| از مرد کینور قدرتمند دور باش|| به هیچ کس دروغ نگو|| از کسی که شرمش نیست خواسته مگیر|| مه به راست سوگند خور و مه به دروغ|| به مرد هرزه گوی راز خود مگوی|| بد به بدان میندازید! چه بد مرد خود به سزای کنش خویش برسد|| من باور دارم که سعدی چامه سرای بزرگ ایرانی برای کارهای خود از نسکهای کهن ایرانی که در دست داشته کاربری کرده است. ایشان گرچه توانایی چامه سرایی داشته ونکه آنچه گفته[نمونه در گلستان] از نیاکان ما گرفته . اینها را روزی به یک استاد ایرانی که با او در یکی از دانشگاههای آلمان دیدار داشتم گفتم. روی گفته من صحه گذاشت.
نبیگ ، نوشته ، نوشتار
لغت آریایی *ket� به ماناک کتاب رساله book treatise که شکل دیگر آن چتا - جتا *jot� به ماناک نامه است نشان میدهد واژه کتاب هیچ رپتی ( ربطی ) به واژگان اربی کاتب، مکتب و مکتوب ندارد. دانستنی است لغت کتاب ... [مشاهده متن کامل]
که آنرا در کشور ولز نیز cadw میخوانند در استان پارس در چند دهه پیش به شکل کتو زپت ( ضبط ) شده همانتور که هم اکنون در گویشهای لُری و کُردی آنرا کتو میخوانند. پسوند ب در لغت کتاب آوای پایانگر است که در واژگان زیر نیز دیده میشود: در - درب، جو - جوب ( جوی آب ) ، ور ( زدن ) - ورب verb، وژه - وجب، جلو - جلوب، غسا ( گوشت ) - غساب ( قصابی=گوشت فروشی ) ، هو←خو - خوب. همتاهای دیگر کلمه ی کتاب، نبیگ، نسک و ماتیکان است.
کِتاب واژه ای پارسی از ستاک : کِت ، کَت ، خَط، خَت، خَراشیدن ، خَراط ، سدای خِرت هنگام تراشیدن ، همچنین هم ریشه با آلمانی : schreiben : s - chreib - en ( شرایبِن ) s = پیش وند = از ، آز ، کامل ... [مشاهده متن کامل]
chreib ( خرَیب ) = خراشیدن ، هم خانواده با واژه ی به نمایان اربی : خَراب : خَر - آب ( چیزی که خراشیده شده ) انگلیسی : schribe در زمان های گُذشته با ابزاری نوک تیز روی سنگ ، گِل ، چوب با کَتبیدن/ خَتبیدن / خراشیدن می نوشتند. کتاب : کِت - آب کِت = خِت< خَط< خِرت< خَراط ( کسی که می خَراشد ) آب = پس وند نام ساز هم چون در : جواب ، جوراب ، شاداب ، . . . که up انگلیسی و آف / اَف پارسی کهن است. ستاک " کَت" برای اینکه سه تایی ( ثلاثی ) شود وات " ب" به آن افزوده شده : کَتَبَ و از روی آن واژه های دیگر برساخته شده اند : کاتب، مکتوب ، مکتب، کتابت. . . پیشنهاد : می توان در پارسی کارواژه ی : کِتبیدن و کِتباندن را مانند چَسبیدن ، چَسباندن را برساخت و از آن واژه های دیگری درست کرد : کِتبَنده ، کِتبیده ، کِتبش، کِتبشگاه. . . .
کِتاب واژه ای پارسی از ستاک : کِت ، کَت ، خَط، خَت، خَراشیدن ، خَراط ، سدای خِرت هنگام تراشیدن ، همچنین هم ریشه با آلمانی : schreiben : s - chreib - en ( شرایبِن ) s = پیش وند = از ، آز ، کامل ... [مشاهده متن کامل]
chreib ( خرَیب ) = خراشیدن ، هم خانواده با واژه ی به نمایان اربی : خَراب : خَر - آب ( چیزی که خراشیده شده ) انگلیسی : schribe در زمان های گُذشته با ابزاری نوک تیز روی سنگ ، گِل ، چوب با کَتبیدن/ خَتبیدن / خراشیدن می نوشتند. کتاب : کِت - آب کِت = خِت< خَط< خِرت< خَراط ( کسی که می خَراشد ) آب = پس وند نام ساز هم چون در : جواب ، جوراب ، شاداب ، . . . که up انگلیسی و آف / اَف پارسی کهن است. ستاک " کَت" برای اینکه سه تایی ( ثلاثی ) شود وات " ب" به آن افزوده شده : کَتَبَ و از روی آن واژه های دیگر برساخته شده اند : کاتب، مکتوب ، مکتب، کتابت. . . پیشنهاد : می توان در پارسی کارواژه ی : کِتبیدن و کِتباندن را مانند چَسبیدن ، چَسباندن را برساخت و از آن واژه های دیگری درست کرد : کِتبَنده ، کِتبیده ، کِتبش، کِتبشگاه. . . .
کتاب کلمه ای کاملا فارسی است از دو بخش ک و تاب تشکیل شده است و ک کوتاه شده کلمه کوو به معنی پوست درخت و حیوان است و تاب هم یعنی پیچانده شده و لوله شده است و منظور نوشته های پوستی بود که لوله می شدند.
چیخوان چیزی را می خوانیم
مفرد وجمع کتاب
واژه ی کتاب در زبان پهلوی "نامک " که بعدا پسوند ( ک ) به ه تبدیل شد مثل ستارک تبدیل شد به ستاره نامک مأخوذ از "نام "، کردی "نامه " ( = مراسله ) ( از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) در زبان کردی به کتاب "Pirtuk ) " pirtuk ) هم می گویند . ... [مشاهده متن کامل]
ای نام تو بهترین سر آغاز بی نام تو نامه کی کنم باز در بیت بالا نامه همان کتاب است . کتاب را در همین نام در زبان مغولی می بینیم در زبان مغولی به کتاب Nom گفته می شود . در زبان عربی کتاب از ریشه کتب به معنی نوشته شد می باشد این واژه به زبان فارسی و تعدادی از زبان ها ورود پیدا کرد . مثل زبان های اردو، پشتو ، سندی ، فارسی ( کتاب ) اویغوری ، کئتاب ، ترکی آذربایجانی Kitab ، پنجابی Kitāba ، سواحیلی Kitabu ، ترکمنی Kitap ، ترکی استانبولی kitap ، قرقیزی kitep ، ازبکی Kitob ، تاجیکی Kitoʙ ، عربی ، ktab ، مالتیKtieb ، رد پای واژه ی کتاب را در زبان های زیر نیز می توان دید . بلغاری kniga ، روسی kniga ، مقدونی Kniga ، اسلواکی kniha ، بلاروسی Kniha ، چکی Kniha ، اسلوونیایی Knjiga ، بوسنیایی Knjiga ، کروات knjiga ، لیتوانیایی Knyga ، اوکراینی Knyha ، مجاری konyv ، فنلاندی kirja - - - - - - - - - - واژه ی دیگری از کتاب که در زبان های بیشتر جهان خود نمایی می کند واژه ی انگلیسی book می باشد . ریشه ی این واژه را باید در مصدر ( بوکمک ) زبان ترکی پیدا کرد . حالا چگونه book با این واژه ارتباط دارد چیز زیادی نمی دانم . بوکمک به معنی از وسط تا کردن معنی می دهد. وقتی چیزهای که به نوعی ورق ورق هستند مثل نان روی هم گذاشته شود و از وسط تا گردد می گوییم بؤکُم . واحد شمارش نان در روستاها ی آذربایجان این گونه بوده و هست . مثلا هفت عدد نان را روی هم می گذارند و از وسط تا می کنند و می گویند ( بیر بوکم چؤرک ) یا به یک بسته پول که از وسط تا شده باشد می گویند ( بیر بؤکُم پول ) بنا بر این ریشه بوک انگلیسی از مصدر بؤکمَک گرفته شده به معنی تا کردن از وسط . بؤکؤلو یعنی روی هم تا شده واژه ی book انگلیسی در این زبان ها دیده می شود ( انگلیسی ، دانمارکی ، لهستانی ، مالاگاسیایی ، نروژی Book ) ، لوگزامبورگی Buch ، آلمانی ، Buchen ، تلوگویی Buk سومالیایی Buka ، گجراتی Buka ، هاوائیایی Buke ، اندونزیایی ، Buku ، جاوه ای Buku ، سینهالی Buku ، مالایی Buku نیانجایی Buku ، سوندایی Buug ، سوئدی bok ، بنگالی Ba i ، سبوانو Basahon ، صربی Bhuku ، آفریکانس boek ، فریزی غربی Boek ، هلندی Boek ، سوتویی جنوبی Buka ، ایسلندی Bok ، شونایی pota ، مائوریایی Pukapuka - - - - - - - - - - عده ای از زبان ها این واژه را از واژه لاتین liber گرفته اند به معنی حافظه یا کتاب و یا به معنی چیزی که بتوان چیز های فراموش شدنی را در آن نگه داشت . ایرلندی Leabhar ، گیلی اسکاتلندی Leabhar ، آلبانیایی liber ، اسپرانتو Libro ، ایتالیایی libro ، کورسی Libru ، باسکی liburua ، هوسیایی Littattafai ، هائیتیایی Liv ، پرتغالی Livro ، ولزی Llyfr ، یوروباییIwe ، - - - - - - - - در زبان هندی به کتابpustak گفته می شود و در زبان کردی Pirtuk " به نظر می رسد که به معنی سربسته باشد . تعدادی از زبان ها واژه مذبور را برای کتاب از این زبان ها گرفته اند . کانارا Pustaka ، مراتی Pustaka ، نپالی Pustaka ، مالایالامی pustakam ، تامیلی Puttakam ، در زبان فرانسه به کتاب Reserver گفته می شود تعدادی از زبان ها با تغییراتی Reserver برای کتاب بکار می برند . کاتالانReserva ، گالیسیایی Reserva ، اسپانیایی Reservar
مُتیان ، نوشته ، نوشتار
@The one در فرهنگ کوچک پهلوی برگردان بانو میر فخرایی در روییه ی ۱۱۱، واژه ی نیوه را می شود یافت. واژه ای است که در نوشته های پازند ( نوشته های زرتشت ها ) پیدا می شود. درود بر شما که بدون بنمایه چیزی را نمی پذیرید : )
دوستانی که واژه ی نیوه را نوشتند، بنمایه ی شما چی بوده؟ من کاملا مطمئن هستم که این واژه درسته، و همان واژه ی nebig در پهلوی است. ولی میشه یک نمونه بدید که این واژه بکار گرفته شده؟
نوشتگاه
لغت آریایی *ket� به ماناک کتاب رساله book treatise که شکل دیگر آن چتا - جتا *jot� به ماناک نامه است نشان میدهد واژه کتاب هیچ رپتی ( ربطی ) به واژگان اربی کاتب، مکتب و مکتوب ندارد. دانستنی است لغت کتاب که آنرا در کشور ولز نیز cadw میخوانند در استان پارس در چند دهه پیش به شکل کتو زپت ( ضبط ) شده همانتور که هم اکنون در گویشهای لُری و کُردی آنرا کتو میخوانند. پسوند ب در لغت کتاب آوای پایانگر است که در واژگان زیر نیز دیده میشود: در - درب، جو - جوب ( جوی آب ) ، ور ( زدن ) - ورب verb، وژه - وجب، جلو - جلوب، غسا ( گوشت ) - غساب ( قصابی=گوشت فروشی ) ، هو←خو - خوب. همتاهای دیگر کلمه ی کتاب، نبیگ، نسک و ماتیکان است. ... [مشاهده متن کامل]
کتاب ۱. نوشته. ۲. اوراق چاپ شدۀ جلدشده. ۳. [قدیمی، مجاز] قرآن. ۴. [قدیمی] نامه. * کتاب مقدس: کتابی مشتمل بر عهد عتیق ( تورات ) و عهد جدید ( انجیل ) و کتاب های دیگر از پیامبران بنی اسرائیل. ۱. [جمعِ کاتب] =کاتب ۲. دبستان، مکتب.
در پهلوی " نبیگ " برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی. در اوستا " نسک"
برابر کتاب میشود نیوه
نیوه نیوه با واژه نوشتن هم ریشه و به معنای کتاب است.
کُتّاب - جمعِ کاتب - نویسندگان - مَکتَب، مدرسه!
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: پراپ prãp ( کردی: په راو ) نُساپ nosãp ( کردی: نووسراو ) مَتیان matyãn ( پهلوی ) کوراس kurãs ( پهلوی: کوراسْک ) سَروَنگ sarvang ( اوستایی: سْرَوَنگْهْ ) ... [مشاهده متن کامل]