کت

/kat/

مترادف کت: شانه، کتف، تخت

برابر پارسی: کرته

معنی انگلیسی:
coat, jacket, shoulder

لغت نامه دهخدا

کت. [ ک َ ] ( اِ ) تخت پادشاهان را گویند عموماً، و تخت پادشاهان هندوستان را خصوصاً که میان آن را بافته باشند. ( برهان ). تخت سلاطین هندوستان را گویند. ( آنندراج ). تخت پادشاهی. تخت پادشاهان هند. ( ناظم الاطباء ). تخت و اریکه آراسته را گویند. سریر. ( دیوان نظام قاری چ استانبول ص 203 ) :
روز ارمزدست شاها شاد زی
بر کت شاهی نشین و باده خور.
بوشکور.
خلافت جدا کرد جیپالیان را
ز کتهای زرین و شاهانه زیور.
فرخی ( از فرهنگ فارسی معین ).
که بر خون برانم کت و افسرت
برم زی سراندیب بی تن سرت.
( گرشاسب نامه ).
کت و خیمه و خرگه و شاروان
ز هرگونه چندان که ده کاروان.
( گرشاسب نامه ).
سراپرده و خیمه و پیشکار
عماری و پیل و کت شاهوار.
( گرشاسب نامه ).
پس آذینها بستند و برکت ها نشستند چنانچه رسم و عادت ایشان بود در اوقاتی که بر دشمن ظفر می یافتند. ( تاریخ قم ص 82 ).
بر این تند کوه جلنباد گویی
چو فغفور بر تختم وفور برکت.
جوینی.
|| تختی باشد میانه. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ) :
در بر حجله پر زیور و کت رخت سیاه
دیو راهست اگر تخت سلیمان دارد.
نظام قاری.
جامه با صندلی وکت بگذار ای صندوق
سر خود گیر که این بقچه کشی کار تو نیست.
نظام قاری.
به تخت کت چو برآمد نهالی زربفت
کلاه وار قبا پیش او ببست کمر.
نظام قاری.
مگر به بیشه کت شیر در نهالی نیست
که چون پلنگ بما گشته اند خشم آور.
نظام قاری.
- نیمکت ؛ نیم تخت. ( ناظم الاطباء ). نوعی صندلی بزرگ پشتی دار که دو یا سه تن بپهلوی هم بر آن توانند نشست.
|| تخته. چوب. ( ناظم الاطباء ). بمعنی تخته و چوب نیز آمده است به سبب آنکه درودگر را کتگر و کتکار می گویند. ( برهان ). || پلنگ و آن هندی است. ( از آنندراج ). رجوع به پلنگ شود.

کت. [ ک َ ] ( اِ ) کتف. شانه. ( ناظم الاطباء ). دوش. کفت. بالای بازو و زیردوش. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به کتف و شانه شود.
- از کت افتادن ؛ سخت تنها و مانده شدن از بسیاری کار و سنگینی آن. ( یادداشت مؤلف ).
- کت بسته ؛ که دو دست از پشت بسته. به طناب دو دوش بسته بسبب جرمی که کرده باشد تا نگریزد : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

شانه، کتف، ونیزبمعنی تخت، تخت پادشاهی، به معنی قنات وکاریزهم گفته شده، نیمتنه، نیمتنه آستین دارمردانه یازنانه
بصورت پسوند مکان آید : اخسیکث کبوذ نجکث مذیا نکث نو چکث .
کم گوشت از زن و مرد

فرهنگ معین

(کَ ) (اِ. ) ۱ - تخت پادشاهی . ۲ - (عا. ) شانه و کتف . ، توی ~ کسی نرفتن مورد قبول کسی قرار نگرفتن .
(کُ ) [ فر. ] (اِ. ) نیم تنة آستین دار مردانه و زنانه .

فرهنگ عمید

۱. تخت خواب.
۲. تخت پادشاهی: روز اورمزداست شاها شاد زی / بر کت شاهی نشین و باده خور (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۸۶ ).
۳. = کاریز
که تو را: بچر کت عنبرین بادا چراگاه / بچَم کت آهنین بادا مفاصل (منوچهری: ۶۶ ).
۱. شانه.
۲. کتف.
۳. بازو.
نیم تنۀ جلوباز آستین و یقه دار.

گویش مازنی

/kot/ زمین بلند & کتف & کلوح - تپاله یا گلوله ی هرچیز ۳دیوار گلی & واحدی برای تقسیم کردن در زمین - واحد اندازه گیری شیر & نوک قله، تپه یا بلندی

واژه نامه بختیاریکا

( کَتُ ) از گونه ی گیاهان ییلاقی و گرمسیری با نام فارسی چچم
( کُت ) خم؛ رو به پایین؛ شکسته
( کُت ) دسته؛ گروه
( کُت ) کم ارتفاع؛ کوتاه
( کُت ) نیش؛ نیش زنبور؛ زائده؛ دُمگُل؛ قسمت انتهایی

دانشنامه عمومی

کت پوشاکی است که معمولاً آستین های بلند دارد که توسط هر دو جنس انسان ( مرد و زن ) و با منظور مد و گرمایش استفاده می شود. کت ها از سمت جلو باز هستند و توسط تکمه، زیپ، بندهای چسبی، گیره های ویژه و کمربندهای مخصوص به هم وصل می شوند. برخی از کت ها دارای یقه و سردوشی هستند. رنگ مشکی ( سیاه ) رسمی ترین رنگ برای کت و شلوار می باشد.
کت یکی از قدیمی ترین کلمات رده لباس در زبان انگلیسی است که مدرک آن به قرون وسطی بازمی گردد. البته منظور از کت تمام پوشاک هایی هستند که شبیه به کت اند، مانند، پالتو، کت و شلوار، کت تک و کت چرم به همین دلیل توضیحات میتوانند کلی باشند.
کت تک که به نام کت اسپرت هم شناخته می شود، نوعی کت غیر رسمی است که در ابتدا برای فعالیت های ورزشی مانند تیراندازی و شکار استفاده می شد. ریشه های این کت به اوایل قرن 19 میلادی در انگلستان برمی گردد.
در آن زمان، اشراف زادگان انگلیسی برای انجام فعالیت های ورزشی در فضای باز، به لباسی نیاز داشتند که هم راحت باشد و هم از آن ها در برابر سرما و باد محافظت کند. به همین دلیل، آن ها از کت های بلندی که از پارچه های ضخیم مانند پشم ساخته می شد، استفاده می کردند.
با گذشت زمان، این کت ها تکامل پیدا کردند و به کت های تک تبدیل شدند. کت های تک در ابتدا فقط برای فعالیت های ورزشی استفاده می شدند، اما به تدریج به عنوان یک لباس غیررسمی برای استفاده روزمره نیز محبوبیت پیدا کردند.
در دهه 1950 میلادی، کت تک به یکی از محبوب ترین لباس های مردانه تبدیل شد. این کت ها به دلیل تنوع در رنگ و طرح، و همچنین راحتی و کاربردی بودن، مورد استقبال بسیاری از افراد قرار گرفتند.
امروزه، کت تک به عنوان یک لباس ضروری در کمد لباس هر مردی شناخته می شود. این کت ها را می توان با انواع لباس های دیگر مانند شلوار جین، شلوار کتان و پیراهن ست کرد و از آن ها در موقعیت های مختلفی مانند مهمانی ها، قرارهای دوستانه و حتی محل کار استفاده کرد.
• کت یقه دیپلمات
• کت چرم
• کت جین
• اور کت
• کت گژوال
• کت شطرنجی
• کت اسپرت
اختلاف دور قفسه سینه و دور کمر شلوار بر پایه اینچ اصطلاحاً دراپ نام دارد و بین ۲ تا ۸ اینچ است. [ ۱] دراپ دارای انواع زیر است:
• برش استاندارد یا دراپ ۶، اختلاف دور سینه و دور کمر ۶ اینچ است.
• برش ورزشی یا دراپ ۸، اختلاف دور سینه و دور کمر ۸ اینچ است.
• برش تنومند یا دراپ ۴، اختلاف دور سینه و دور کمر ۴ اینچ است.
عکس کتعکس کتعکس کتعکس کت

کت (فیلم). کت ( انگلیسی: Coat ) فیلم هندی درام هندی - زبان است که در سال ۲۰۲۳ به اکران درآمد و کارگردان آن آکشی دیتی بود. این فیلم توسط پینو سینگ، آرپیت گارگ، کومار آبیشک و شیو آریان ساخته شد. بازیگران اصلی سانجی میشرا، ویوان شاه، پوجا پاندی و سونال جیها هستند. فیلم در روز ۲۶ مهٔ ۲۰۲۳ اکران شد. [ ۱]
عکس کت (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

coat (اسم)
روکش، کت، ژاکت، قشر، نیمتنه، غشاء

jacket (اسم)
جلد، کتاب، کت، ژاکت، نیمتنه، پوشه

فارسی به عربی

معطف

پیشنهاد کاربران

" پا به کُت گذاشتن ":بخشی از خیش که به لری دار گفته می شود که گاوآهن ویا گَلا به لری گویند به هنگام سفت بودن زمین گاویار که زمین را شخم میزند پای خود را روی کُت می گذاشت تا گلا ( گاوآهن ) به زمین فرو رود
...
[مشاهده متن کامل]
پس به هنگام درگیری حرفی میگفتند ( پا به کُت نگذار ) . یعنی گزاره را سخت وژرف ننگر. زودتر میگفتند.

1_کتف. شانه
2_دستکندهای در دیواره سنگی مشرف به رودخانه در شوشتر و دزفول که در تابستان برای فرار از گرما استغاده میشوند
3_که ترا
گر تو خواهی کت شقاوت کم شود
جهد کن تا از تو حکمت کم شود
✏ �مولانا�
کت در گفتار روزمره مردم کابل به معنای "با" است
نمونه: کتم کار داشت، کت شما میروم، کت او گفتگو کرد.
ته کت نازنده چشمان سرمه سایی
ته کت زیبنده بالا دلربایی
ته کت مشکین دو گیسو در قفایی
بمو واجی که سرگردان چرایی
باباطاهر
واژه کت کاملا پارسی است
اما تاریخ آن کمی تحقیر آمیز است
در گذشته بر سر گاوان چوبیبه نام یوغ میبستند و از آنها برای شخم زدن زمین استفاده میکردند.
برای دستگیری یک شخص و برای تحقیر معمولا همانند یوغ کتف و کت و کول او را میبستند.
...
[مشاهده متن کامل]

این اقدام به دستور ( گت یا گوت ) به معنا گپو یا مهتر یا خان یا شاه انجام میشد.
این واژه بصورت ( کت بسته ) تا به امروز باقی مانده است.
در زندگی عشایری برای حفاضت از باران معمولا لباسهایی میپوشند که چوبی بالای عرض دو شانه شبیه یوغ یا
( گت بسته ) قرار داده میشود. این لباس به چوقا معروف است
کت اکنون به لباسی خشک که همانند همان لباس عشایره باشد گفته میشود. اما تاریخ ان به معنای ( گت بسته )
که به معنای فرمان بزرگی برای بستن یوغ به گردن اسیر بود میباشد که به مرور زمان تبدیل به کت به فتح ک به معنای کتف و کول. و به ضم کا به معنای بالا پوش و ردای خشک میباشد

بهترین واژه جایگزین به جای واژه ی صد درصد عربی خط واژه پهلوی کَت است.
منابع.
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
تاریخ خط نوشته اندرو رابینسون
تاریخ خط های جهان نوشته یوهانس فریدریش
در لری بویراحمدی
کُت - kot
به معنای: گوشه ، طرف
مثال:
کِت جومَه= گوشه پیراهن
ای کُت/او کت= این طرف, آن طرف
کِت دسمالِتَه بِتِکَن= گوشه روسری ات را بتکان ( تمیز کن )
کُرتَه، قُرطَه، کُت
واژه کُرتَه در پارسی از پهلوی ( پارسی میانه ) کُرْتَکْ می باشد. که به شکل قُرطَق و قُرطَه معرب شده است. فرهنگ ها این واژه را در معنا برای دو چیز به کار برده اند: یکی پیراهن، و دودیگر قبا و یا نیم تنه.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه کُرتَه در پارسی از پهلوی ( پارسی میانه ) کُرْتَکْ می باشد. که به شکل قُرطَق و قُرطَه معرب شده است. فرهنگ ها این واژه را در معنا برای دو چیز به کار برده اند: یکی پیراهن، و دودیگر قبا و یا نیم تنه.
واژه کُرتَه در پارسی از پهلوی ( پارسی میانه ) کُرْتَکْ می باشد. که به شکل قُرطَق و قُرطَه معرب شده است. فرهنگ ها این واژه را در معنا برای دو چیز به کار برده اند: یکی پیراهن، و دودیگر قبا و یا نیم تنه.
برهان قاطع کُرته را چنین تعریف کرده است:
به ضم اول و سکون دوم و فتح سوم، به معنی پیراهن است و معرب ( آن ) قرطه باشد، و به عربی قمیص گویند. و جامه و قبای یک تهی ( قبای یک لا ) و نیم تنه را نیز گفته اند که عربان سربال خوانند.
فرهنگ فارسی صبا آورده است:
قرطه ( معرب ) ، به ضم قاف: پیراهن، نیم تنه.
قرطه بگشای و زمانی بنشین پیش و بگوی
روی بنمای که امروز چنین دارد روی. ( انوری )
با توجه به تعاریفی که از کرته/ قرطه در فرهنگ ها آمده به نظر می رسد معنای دوم یعنی قبای یک تهی و نیم تنه درست تر باشد قبا و نیم تنه را معمولا بر روی پیراهن می پوشند.
سخن انوری نیز که می گوید قرطه بگشای در همین معنای قبا و نیم تنه آمده است، وگرنه پیراهن گشودن معنایی ندارد. سنایی می گوید:
ز مستی باز کرده بند کُرتَه
ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش.
پیداست که کرته دارای بند بوده است چون از روی مستی بند کرته را باز کرده است. ( بند بجای دکمه. دکمه یا دگمه ایرانی است. )
گشودن قرطه در سخن انوری نیز موید همین مطلب است که کرته دارای بند بوده است. ولی آیا منظور از بند، همان شالی است که بر روی کمر و جامه روی پیراهن بسته میشده است؟
کرته دارای چین بوده و یا برخی از کرته ها دارای چین بوده اند:
چو چین کرته بهم برشکسته جعد گشن
چو حلقه های زره برزده دو زلف سیاه ( فرخی )
و نقش و نگارهایی که کرته داشته است در این شعر اسدی از گرشاسب نامه:
یکی کرته هر یک بپوشید تنگ
همه چشمه چشمه به نقش و به رنگ
کرته را از جنس حریر و دیبا نیز می دوختند:
همه ساخته میزر از پرنیان
ز دیبا یکی کرته اندر میان ( اسدی، گرشاسب نامه )
همان شخ کش حریرین بود کرته
همی از خز بربندد ازاری. ( ناصرخسرو )
همچو کرباسی که از یک نیمه زو الیاس را
کرته آید وز دگر نیمه یهودی را کفن. ( ناصرخسرو )
کرته فستقی بدرد چرخ
تا به مرغ نواگر اندازد. ( خاقانی )
فُستُق معرب پسته است. یعنی رنگ سبز مایل به زردی.
کرته فستقی فلک چاک زند چو فندقش
هر سر ده قواره را زهره کند به ساحری. ( خاقانی )
کرته بر قد غزالان چو قبا بشکافید
چشم از چشم گوزنان چو شمر بگشایید. ( خاقانی )
دست به تیغ و تیر آوردند و از خون کرته سرخ در سر عذیره قلعه کشیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی: 344 ) هیکل زمین جوشن یخ از بر کشید و کرته سبز نبات درپوشید. ( ترجمه تاریخ یمینی: 332 ) آخر این عقلم از تنم روزی چندی ( کذا! ) می برود و دستار بر سرم راست نماند و کرته در برم درست نماند، بی سر و سامان شوم. ( کتاب المعارف ) .
خنک کسی که ازین بوی کرته یوسف
دلش چو دیده یعقوب خسته واشد زود. ( مولوی )
***
اینکه کرته/ قرطه در زمان ساسانیان و یا پیش از آن چگونه بوده و به چه شکلی دوخته می شده است می تواند مشکل گشای تعاریف بالا باشد.
آلمان ها برای کت و نیم تنه واژه های زیر را دارند:
jackett, jacke کت، ژاکت، نیم تنه
Anzug کت و شلوار
Joppe کت ساده مردانه
ko - stum کت و دامن زنانه
( فرهنگ آلمانی به فارسی، پنبه چی/ فرهنگ فارسی به آلمانی خیام/ فرهنگ فارسی به آلمانی یونکر - علوی )
انگلیس ها دو واژه زیر را برای کت به کار می برند:
jacket کت، نیم تنه
coat کت، نیم تنه، پالتو، بالاپوش
آنچه از فرهنگ واژه های انگلیسی مانند لانگمن دانسته می شود این است که کت معمولا به پالتو بلند که تا زیر زانو می رسد، و ژاکت به کت معمولی و نیم تنه گفته می شود.
کرته پارسی را برهان قاطع در معنای جامه و قبا نیز آورده است. قبا گویا تا زیر زانو می رسد، هرچند فرهنگ ها کرته را برای نیم تنه نیز آورده اند.
از واژه چنین استنباط می شود که این دو واژه بایستی یکی باشد و با افتادن همخوان �ر� از کرته و تثبیت واکه کوتاه ـُ از کرته به کت، این واژه به صورت کُت باقی مانده است. اینکه واژه کُت در زبان انگلیسی کوتاه شده کرته ایرانی می باشد محل توجه و نیاز به بررسی تاریخ پوشش دو کشور را دارد. فرهنگ های پارسی کت را انگلیسی می دانند. ( فرهنگ سخن )
***
شیوه فرهنگ نویسی
درستی کار فرهنگ نویسی در ایران اینگونه است که در برابر هر واژه نخست منشأ واژه را به دست می دهند، مثلا با حروف اختصار پارسی بودن، یا عربی بودن، و یا انگلیسی بودن واژه را نشان می دهند. ولی این کار را در فرهنگ های انگلیسی که در ایران ترجمه و تألیف می شود نمی بینیم. حتی فرهنگ های آکسفورد و لانگمن که در ایران به چاپ می رسد نیز چنین کاری نکرده اند. گرچه در برخی موارد در فرهنگ وبستر در میان توضیحات واژه به ریشه برخی ( نه همه ) نیز اشاره شده است، ولی اشاره به ریشه واژه به صورت اختصار در "فرهنگ نویسی پارسی امروز" کاری علمی و ارزنده است که نیاز پژوهشگر را مرتفع میکند. مثلا: ع یا عر: عربی/ معر: معرب/ انگ: انگلیسی/فر: فرانسه/ و. . .
( منابع: برهان قاطع/ لغت نامه دهخدا/ فرهنگ معین/ فرهنگ فارسی صبا/ فرهنگ سخن )
***
یوغ، یوگ، یئُوگَ
�یوغ� از پهلوی ( پارسی میانه ) �یوخت� و این از اوستایی �یَئُوگَ� می باشد. یوغ در لغت معنای جفت و یکی شدن را می دهد، و در اصطلاح:
�چوبی که هنگام شخم کردن روی گردن جفت گاو می گذارند و گاوآهن را به آن می بندند، جوغ و جغ هم می گویند.
همی گفت با او گزاف و دروغ
مگر کاندر آرد سرش را به یوغ. ( ابوشکور ) � ( نقل از فرهنگ فارسی صبا )
پس �یوغ� از این روی که بر گردن جفت گاو نهاده می شود �یوغ� است.
زیر یوغ فلان رفتن هم یعنی با او جفت شدن و یکی شدن، و در واقع تحت الحمایت او شدن است.
یوگا در سنسکریت نیز از همین است و معنای جفت و یکی شدن را دارد.
بخش های گاو آهن در گویش کرجی
در گویش کرجی ( دِه کرج ) یوغ را کِتیل ketĪl می گویند.
به چوبی که میان دو گاو بسته می شود جُت jot گفته می شود.
جام jām چوبی که از میان جُوت به گاوآهن بسته می شود.
چوق čūγ چوب.
منابع. https://www. cgie. org. ir/fa/news/127774/کُرتَه، - قُرطَه، - کُت - - - رضا - آقازاده

Kot در گویش انار استان کرمان به معنی سوراخ می باشد. کت دیوار: سوراخ دیوار
کوون به معنای بالاپوش می باشد
واژه کت کاملا پارسی است چون در ترکی می شود کابان در عربی می شود معطف در فرانسوی مانتو این واژه یعنی کت صد درصد پارسی است.
ما در لهجه شوشتری kot کُت به معنای سوراخ است
یکمی=یه کُتی
کَت کبوتر: [ اصطلاح کفتر بازی ] به بال کبوتران اصطلاحا َکت یا دست هم گفته می شود .
گُت ( kot ) ، سوراخ، گودال،
کُت کِردن، سوراخ کرده،
کُت اوک، کُتوک یعنی کَپر، خانه پوشالی
گویش فارسی جیرفت
در زبان لکی
کَت به معنی افتادن است
کُت به معنی تکه است
Coat درسته تلفظش شبیه کت هستش ولی معنی کت نمیده بلکه معنی کاپشن میده. Jacket هم درسته تلفظش شبیه ژاکته ( بافتای جلو باز دکمه دار ) اما اصن این معنی رو نمیده. jacket دوتا معنی داره. هم معنی پالتو میده (
...
[مشاهده متن کامل]
چه زنانه چه مردانه ) و هم کت مردونه که با کراوات میپوشن. کلمه suit هم جمعا میشه کت و شلوار. ( مثلا wedding suit کت وشلوار دامادی ) . blazer هم معنی کت تک مردونه یا همون کت اسپرت میده. آها اون ژاکت خودمون هم به انگلیسی میشه cardigan ( هم زنونه هم مردونه ) . بافت جلو بسته که گاها بهش پلیور زمستونی هم میگیم به انگلیسی میشه sweater ( بریتیش همین کلمه میشه jumper )

کت؛ cot ، در گویش شهر بابکی وبرخی منطق دیگر به معنی سوراخ است ، در این گویش ، کت دیوار ، یعنی سوراخ دیوار، و کت که میپوشی را کووت coat تلفط می کنند
( اینجا نیمه شرقی فارس را میگویم کهکیلو هم همینست فارس همه کهکیلویه و فارس و بوشهر است و لری و فارسی انان در واژگان فرقی ندارند در لهجه فرق دارند و هم را کامل میفهمند مثلا نیمه شرقی که فارسند میگویند چشم اما تیه هم در شعر میگویند در نیمه شرقی فارس هم در فلکلورشان هست تیلت سیرمه نکش بی سیرمه کالن هر کسی سیلت کنه هفت سال بلالن
...
[مشاهده متن کامل]

در فارسی فارس
کت تخت
کت بازوو دست و بال - بیشتر از ارنج تا کول -
بال و کت همنشین هم میشوند
-
کت = افتاد بیشتر در جنوب فارس می گویند
کُت = سوراخ کتت بکووم سوراخت بکاوم یا بکوبم هههه - -
کُت کوتاه کتی کتی کوتاه کوتاه - کُتُل شده کوتاه شده پست شده کوتوله شده مثلا شمعی که سه پنجش سوخته کتل شده و اگر چهار پنجمش اب شده کتلک شده ههههه برای ادم هم میگویند
کتل ( تپه ) هم از همین کت است
کُت کلبه الونک
شیراز جایی دارد می گویند پوی کتا پای کتها

Kot سازه ایکه معمولا از شاخ و برگ درختان برای محافظت احشام و حیوان از سرما میسازند در زبان ملکی گالی بشکرد
چگونه معانی کت/kat/ را به ذهن بسپاریم؟
کلمه ی کت با چه کلمه هایی می اید:
1. کول ( کت و کول ) که به معنی کتف و شانه است و کت هم به همین معناست.
2. نیم ( نیمکت ) که به معنی نیم تخت است پس کت می شود تخت.

انچه دوستمان درباره گرتگ یا گرته و کرته و یا معربش قرطق گفته است همه پارسی است
کت به چم تخت است و در فارس هم میگویند کت هر تختی شاید تخت پادشاهی باشد و شاید هر کت شکسته دیگر - اما شعری که دوستمان یه نام حسین امیری از فردوسی اورده کت = که ات که ترا است و نه کت پادشاهی
که ما را مَکُش تا یَکی نَوْ هنر
بیاموزی از ما، کَت آید به بَر
شانه - کتف - سفت
کَت
که ما را مَکُش تا یَکی نَوْ هنر
بیاموزی از ما، کَت آید به بَر
فردوسی ، پادشاهی تهمورس
در اینجا کَت به معنی تخت پادشاهی ، اریکه و سریر ؛ بَوَد
کت: ریشه واژه کت ایرانی است . این لباس مخصوص ایرانیان بوده . این لباس را ایرانیان از روی لباس های دیگر می پوشیدند . در آثار ادبی همچون شاهنامه و دیوان سنایی و خاقانی و در اشعار مولوی به این لباس اشاره شده است . و از مضمون ابیات کاملاً مشخص هست که لباسی بوده که از روی لباس های دیگر می پوشیدند . در لغت نامه ها آمده است که ریشه ی عربی دارد و با واژه ی قرطه عربی یکی است . در حالی که قرطه به معنی لباس زیرین و یا پیراهن است ولی کرته به معنی نیم تنه ای بوده که از روی لباس های دیگر می پوشیدند . واژه ی کرته بعد ها به اروپا و غرب رفته و به واژه ی کت مبدل گردید و دوباره در ریخت کت به زبان فارسی وارد شد .
...
[مشاهده متن کامل]

در شاهنامه فردوسی در داستان بهرام و جستن تازیانه به این واژه اشاره شده .
بر او گشت گریان و رخ را بخست
همه کرته بدرید و او را ببست ( فردوسی: ۳/۹۱ )
در دیوان خاقانی می خوانیم :
کرته بر قد غزالان چو قبا بشکافید
چشم از چشم گوزنان چو شمر بگشایید
در اشعار سنایی آمده :
ز مستی بازکرده بند کرته
ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش.

کت کویی/kotkowyi/ در اصل کت کاوی بوده است ( کت کاویدن ) کت به معنای سوراخ و معنی تحت لفظی کت کاویدن می شود گشتن و تفحص درون یک سوراخ و در گویش شهرستان بهاباد به معنای تفحص کردن، جست وجوکردن و دنبال چیزی گشتن و مشغول بودن به جستجو و
...
[مشاهده متن کامل]

و احیانا مرتب کردن جایی و چیزی است مثال ول کن چق ( چقدر ) کت کویی می کنی.

نیم تنه آستین دار .
سوراخ، در گویش مردم استان کرمان به سوراخ کت گویند.
سوراخ . در گویش مردم کرمان به سوراخ کت می گویند.
درزبان لکی وکردی به معنی تکه، میباشد.
در گویش کرمانی یعنی سوراخ
کت کن یعنی سوراخ کن در کرمان به پانچ میگن کت کن یعنی سوراخ کن
گاها هنگامی که در اشعار بکار میره به معنای مخفف که تورا، ( که ات )
در گویش کرمانی
Kot
سوراخ ته بسته!!😁
در زبان لری بختیاری به معنی
خانه و غازی ، مکانی در دل کوه
که دست رسی به آن سخت باشد. برای دور ماندن از آسیب دشمنان
منطقه کتک::کت کوه. کمر کوه
. در مسجدسلیمان
منطقه کت در شهر چم گلگ
...
[مشاهده متن کامل]

اندیمشک
در زمان حمله دشمن به پایتخت ایران *شوشتر *
مردم به درون کت های زیر
زمین در درون قلعه پیچ در پیچ *زنجیری. سلاسل*پناه بردند
کت به زبان لری بختیاری به معنی ::کتف. شانه
در اینجا به معنی کد کوه. شانه کوه
Kat.
کتول::جمع کت

در زبان لری بختیاری به معنی
پاره
Kot
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس