صحن کاچی چو پر از روغن و دوشاب بود
نرساند بگلو لقمه آن هیچ آزار.
بسحاق اطعمه.
بهر کاچی و عدس در خانه ای باشم مقیم با کماج گرم و یخنی من که باشم در سفر.
بسحاق اطعمه.
کاچی نتوان پخت از این تخم که کشتیم کیپانتوان دوخت از این رشته که رشتیم.
بسحاق اطعمه ( از آنندراج و انجمن آرای ناصری ).
کاچیش وزیر و رشته نایب لِفتی حاجب ، هریسه دربان.
فخرالدین منوچهر.
- امثال :کاچی به از هیچی است . رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.