کاهش

/kAheS/

مترادف کاهش: افت، تخفیف، تفریق، تقلیل، کاست، کاستی، کسر، نقص، نقصان

متضاد کاهش: افزایش

معنی انگلیسی:
abatement, alleviation, diminution, decrease, deduction subtraction, reduction, allowance, cut, decline, depletion, drop, drop-off, fall, lapse, loss, mitigation, relief, remission, retrenchment, slowdown, slump, step-down, deduction, letup

لغت نامه دهخدا

کاهش. [ هَِ ] ( اِمص ) ( از: کاه ، ریشه کاهیدن = کاستن + ش اسم مصدر ). ( از حاشیه برهان چ معین ). کم شدن و نقصان پذیرفتن. ( برهان ). کمی. مقابل افزایش :
چو افزون کنی کاهش افزون بود
ز سستی دل مرد پرخون بود.
فردوسی.
بدو گفت رستم کزین گفتگوی
چه آید مگر کاهش آبروی.
فردوسی.
کوه اگر گوید من راه خلافش سپرم
لرزش باد بدو درفتدو کاهش کاه.
فرخی سیستانی.
از کاهش و نیستی بیندیش
امروز که هستی و فزایی.
ناصرخسرو.
هیچ افتدت امشب که برافتاد گی من
رحم آری و بر کاهش جانم نفزایی ؟
خاقانی.
مسکین طبیب را که سیه دید روی حال
کاهش به عقل نورفزای اندر آمده.
خاقانی.
ای طعنه زده به دیگرانم
ای کاهش جان من فزوده.
خاقانی.
ای چون مه چهارده در کاهش و کمی
مه را ز کاستن نبود هیچ ننگ و عار.
مسعودسعد.
به همت چون دریا که در دهش از کاهش نیندیشد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || مجازاً، کم شدن و کاستن و پائین آمدن ارزش و شخصیت :
مرا خواری از پوزش و خواهش است
وزین نرم گفتن مرا کاهش است.
فردوسی.
|| مجازاً، کاستن جسم. نزار شدن. لاغر شدن. لاغری :
از آن پس به کاهش گرایید شاه
نداشت اندر آن هیچ تن راه نگاه.
فردوسی.
چنان بد که روزی بیامدپزشک
ز کاهش نشان یافت اندر سرشک.
فردوسی.
شب را ز گوسفند نهد دنبه آفتاب
تا کاهش دقش بمکافا برافکند.
خاقانی.
گر نور مه و روشنی شمع تراست
این کاهش و سوزش من از بهر چراست ؟
امیر معزی.
- داروی کاهش ؛ دارو که تن را نزار کند و نیرو ببرد :
چو شب تیره گشت از نبشته بجست
بیامیخت داروی کاهش درست.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

کمی، کم شدگی
( اسم ) کم شدگی . نقصان مقابل افزایش : [ ا تا گاه در کاهش بود گاهی در افزایش ذراع روز و شب همواره در تاریخ پیمایی ... ] . ( انوری )

فرهنگ معین

(هِ ) (اِمص . ) کاستی ، نقصان ، کاستن .

فرهنگ عمید

کمی ، کم شدگی.

فرهنگستان زبان و ادب

{reduction} [شیمی، مهندسی بسپار] واکنشی شیمیایی که در آن عنصری الکترون بگیرد و به این ترتیب ظرفیت مثبت آن کاهش یابد

دانشنامه عمومی

کاهش (آشپزی). کاهش ( انگلیسی: Reduction ) در آشپزی به فرایند غلیظ شدن و تشدید طعم یک مخلوط مایع مانند سوپ، سس، شراب یا آبمیوه به روش های آرام پزی یا جوشاندن گفته می شود.
عکس کاهش (آشپزی)

کاهش (پیچیدگی). در نظریه محاسبه و نظریه پیچیدگی رایانشی، کاهش فراروندی است که یک مسئله یا مسئله را به مسئله ای دیگر می ترادیساند. فرض کنید که الگوریتمی برای حل مسئله «ب» داریم و می دانیم مسئله «ب» سخت ( از دید پیچیدگی زمانی ) است. اگر مسئله «آ» را بتوان به مسئله «ب» کاست، آن گاه می توان الگوریتم مسئله «ب» را برای حل مسئله «آ» نیز به کار برد. هم چنین، اگر در زمانی کوتاه مسئله «ب» کاهش پذیر به مسئله «آ» باشد، آن گاه می توان با به کار بردن رابطه ی هم ارزی نشان داد که «آ» دست کم به همان اندازه سخت است. در اینجا، کاهش بایستانه به معنای ساده کردن مسئله نیست، بلکه تنها نگاشت به مسئلهی دیگر است.
ما کاهش را ناخودآگاهانه به کار می گیریم. اگر ندانیم که چگونه باید مسئله ای را حل کنیم، می کوشیم که این مسئله را به مسئله ای دیگر که می دانیم چگونه حل می شود بترادیسانیم ( تغییر دهیم ) . این فراروند کاستنِ مسئلهِ تازه به مسئله ای است که برای آن راه حلی داریم. با این کار، می توان از راه حل هایی در دست برای حل مسئله تازه بهره جست. این فراروند مسئله ناشناخته را به مسئله ای آشنا می ترادیساند.
هم چنین می توان مسئله ای آشنا را به مسئله ای ناشناخته کاست. این کاربرد هوشمندانه ی کاهش برای نشان دادن پیچیدگی مسئله ناشناخته است. فرض کنید که ما مسئله ای مانند «آ» داریم و می دانیم که این مسئله سخت است. هم چنین فرض کنید که مسئله ناشناخته ای مانند «ب» داریم که می خواهیم نشان دهیم که این مسئله نیز سخت است. اگر بتوانیم مسئله سخت «آ» را در زمانی کوتاه به مسئله «ب» بترادیسانیم، آن گاه می توانیم با برهان خلف نشان دهیم که مسئله «ب» نیز سخت است. برهان خلف چنین است: فرض کنید که پیرِ فرزانه ای هست که مسئله «ب» را در زمانی کوتاه حل می کند. مسئله «آ» را به مسئله «ب» بترادیسید و سپس پیر فرزانه مسئله «آ» را در زمانی کوتاه حل می کند. می دانیم که «آ» سخت است ولی پیر فرزانه «آ» را در زمانی کوتاه حل کرده است. این پادگویی ( تناقض ) است. بنا بر پادگویی، مسئله «ب» نیز سخت است.
فرض کنید دو زیرمجموعه ی A و B از N و مجموعه ای از تابع های F از N به N که زیر پیوند تابع ها بسته اند، داده شده اند. گوییم A زیر F از B کاهش پذیر است اگر:
و می نویسیم:
فرض کنید S زیرمجموعه ای از P ( N ) و ≤ a یک کاهش است. گوییم S زیر ≥ بسته است اگر:
عکس کاهش (پیچیدگی)

کاهش (فیلم). کاهش ( انگلیسی: Reducing ) یک فیلم به کارگردانی چارلز ریسنر است که در سال ۱۹۳۱ منتشر شد.
عکس کاهش (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

کاهِش (reduction)
(یا: احیا) در شیمی، فرآیند گرفتن الکترون ، حذف اکسیژن یا جذب هیدروژن در اتم، یون۱ یا مولکول۲ طی واکنش شیمیایی. کاهش ممکن است در نتیجۀ واکنش با ترکیب دیگری که هم زمان اکسید۳ می شود (عامل کاهنده۴) صورت گیرد یا به صورت الکتریکی در کاتد۵ سلول الکتریکی۶ (الکترود منفی۷) رخ دهد. برخی از فرآیند کاهش عبارت اند از کاهش اکسید آهن۸ (III) به آهن، با مونواکسید کربن۹:Fe۲O۳ + ۳Co→ ۲Fe + ۳CO۲ تبدیل اتن۱۰ به اتان۱۱، با هیدروژن دارکردن۱۲ آن: CH۲ = CH۲ + H۲→ CH۳ - CH۳ و کاهش یون سدیم۱۳به سدیم فلزی:Na+ + e-→ Na
فتوسنتز مجموعه ای از واکنش های شیمیایی در کلروپلاست ها۱۴ و در اصل مکانیسمی برای کاهش دی اکسید کربن به کربوهیدرات است.
ion molecule oxidized reducing agent cathode electric cell negative electrode iron (III) oxide carbon monoxide ethene ethane hydrogenation sodium ion chloroplasts

مترادف ها

decrease (اسم)
کاهش، تنزیل

abatement (اسم)
کاهش، جلوگیری، تنزل، تخفیف

reduction (اسم)
کاهش، اختصار، تبدیل، تقلیل، تنزیل، احیا، ساده سازی، احاله

decline (اسم)
کاهش، زوال، انحطاط، سقوط، فساد

decrement (اسم)
کاهش، کهنگی، خمود، ضایعات، میزان کاهش، کاستن پلهای

diminution (اسم)
کاهش، تحقیر، تقلیل، کسر، کمشدگی

disparagement (اسم)
کاهش، توهین، بی اعتباری، بی احترامی، خوار شماری، انکارفضیلت

detraction (اسم)
کاهش، افترا، کسر، بد گویی، کسر شان

rebate (اسم)
کاهش، تخفیف

wastage (اسم)
کاهش، ضایعات، اتلاف، تضییع، تفریط کاری

devaluation (اسم)
کاهش، تنزل قیمت پول

downturn (اسم)
کاهش، نزول، سیرنزولی، سیر بطرف پایین، رکود اقتصادی

subtraction (اسم)
کاهش، منها، تفریق

reductional (صفت)
کاهش، اختصار، تبدیل، تقلیل، احیا، احاله

depreciatory (صفت)
کاهش، کاهنده، استهلاکی، کسر کننده

scale down (فعل)
کاهش، کاهش تدریجی، به نسبت ثابت

slake (فعل)
فرو نشستن، کاهش، خاموش کردن، کاهش یافتن، معتدل شدن

فارسی به عربی

استخفاف , اهدا , تخفیض , خصم , نقصان , هبوط , هدوء

پیشنهاد کاربران

بپرس