حل مسئله


معنی انگلیسی:
answer, solution

مترادف ها

resolvent (اسم)
حل، محلل، حل مسئله

پیشنهاد کاربران

گشایش گرفتاری
تدبیر
ختم به خیر شدن مسئله و تمام شدن آن و پایان یافتن آن
باز شدن گره
راه برای رفع مشکل
حل یک کار دشوار
حل مسئله = گشایش دشواری

بپرس