کانون شده قبله من از راست
قانون شده تکیه گاه چپ هم.
خاقانی.
در کانون اصل نفس ابلیس در قانون علم شخص آدم.
خاقانی ( از آنندراج ).
راست گفتی سپهر کانون گشت و اختران اندر آن میان اخگر.
معزی نیشابوری ( از حاشیه برهان چ معین ).
|| به لغت سریانی نام بعضی از ماه های رومی است که کانون اول و کانون آخر باشد و آن ماه سیم و چهارم است. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به حاشیه برهان شود. || طرز و روش و قاعده را نیز گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) مرد یا زن گران و کندفهم که صحبت وی را ناخوش دارند. ( ناظم الاطباء ). || کسی را گویند که مردم او را گرامی دارند و سخنش را قبول کنند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). || ( اِ ) نشستنگاه باز در کریزخانه. ( از آنندراج ).