کارچاق کنی

/kArCAqkoni/

معنی انگلیسی:
job

لغت نامه دهخدا

کارچاق کنی. [ ک ُ ] ( حامص مرکب ) دلالی.

فرهنگ فارسی

دلالی، عمل و شغل کار چاق کن دلالی .

فرهنگ معین

(کُ ) [ فا - تر. ] (حامص . ) دلالی .

مترادف ها

jobbery (اسم)
سوء استفاده، سودجویی، کارچاق کنی

پیشنهاد کاربران

بپرس