کار اسی

لغت نامه دهخدا

( کارآسی ) کارآسی. ( اِ ) کاراسی. کاراستی ( ؟ ) جانورکی است که آواز حزین دارد و بعضی گویند مرغکی است خوش آواز. ( برهان ). چنانکه بیاید «کاراسی » نام مردی شاهنامه خوان و کارنامه خوان بوده ، و چون در بعض اشعار نام وی قرین مرغان خوش الحان آمده ظاهراً ارباب لغت بدون اطلاع از هویت خواننده مذکور این معنی را بدان داده اند. || حکیم و طبیب و به هر کار دانا زیرا که آسی در عربی بمعنی طبیب و تجربه کار باشد و بعضی گفته اند نام حکیمی است که پیش سلطان محمود سرگذشت پیشینیان میخواند :
رسد بحضرت تو هر زمان گروهی نو
بشکل بوعلی و کوشیار و کاراسی.
فلکی.
قمری ز تو پارسی زبان گشت
کاراسی کارنامه خوان گشت.
خاقانی.
و بعضی در این بیت گفته اند نام مرغی است که آواز حزین دارد و در این تأمل است چه بمعنی اول نیز مناسب است و مؤید این معنی آن است که برای هر مرغی یک بیت تعریف آورده و ظاهراً بمعنی مرغ قیاس کرده اند از این بیت. ( رشیدی ) ( فرهنگ نظام ) ( حاشیه لغت کاراسی در برهان قاطع چ معین ). در اینجا نیز مراد از «کاراسی » همان شاهنامه خوان و کارنامه خوان است که ذکرش بیاید.

کارآسی. ( اِخ ) شاهنامه خوان. مرحوم عباس اقبال نویسد: در مقدمه اوسط شاهنامه یعنی مقدمه ای که بعد از مقدمه قدیم شاهنامه مورخ به سال 346 هَ. ق.به فرمان امیر ابومنصور عبدالرزاق و قبل از مقدمه بایسنغری نوشته شده و در ابتدای بعضی از نسخ قدیمی شاهنامه دیده میشود که تاریخ کتابت آنها پیش از سال 829 ( زمان تحریر مقدمه بایسنغری ) است چنین آمده : شاعری بود کارآسی نام او بود، تصنیف بسیار کرد و ندیم برادر کهین سلطان بود و ازجهت شعر سلطان او را پیش خود برد و او ر ا سخت دوست میداشت و از خود جدا نمیکرد تا به حدی حرمت او بیفزود که عنصری می نشست و کارآسی می ایستاد و حکایت میکردتا سلطان بخواب میرفت. اگر چه در منابعی که برای مابجا مانده ذکری از شاعر بودن و تألیفات داشتن کارآسی نیست لیکن نام او را یک عده از شعراء و مورخین بعنوان «شاهنامه خوان » و راوی کتاب «هزار افسان » و بعنوان ندیمی بعضی از سلاطین آورده اند و چون کارآسی ندیم و قصه گو، شاهنامه خوان بوده بعید نیست که شعر نیزگفته و کتبی نیز در همین موضوع تألیف کرده باشد.
امیرالشعراء معزّی در یکی از قصاید خود گوید در وصف قلم :
چو کارآسی محدث وار بر خواند هزار افسان بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( کار آسی ) ملقب به [ شاهنامه خوان ] ( مقت. ۴۲۲ - یا ۴۲۳ ه .ق ) وی قصه گو و شاهنامه خوان و بروایت مقدمه اوسط شاهنامه فردوسی شاعر بود و نزد قدما به مهارت درروایت و خواندن [ شاهنامه ] و [ هزار افسان ] و [ کارنامه ] شهرتی بسزا داشت : [ چو کار آسی محدث وار بر خواند هزار افسان چو سردانک مشعبذ وار بنماید هزار افسون ] ( معزی در وصف قلم ) [ رسد بحضرت تو هر زمان گروهی نو بشکل بوعلی و گوشیار و کار آسی .] ( فلکی شروانی ) [ قمری ز تو فارسی زبان گشت کار آسی کارنامه خوان گشت . ] ( خاقانی . تحفه العراقین ) وی در ابتدا از ندیمان عضدالدوله دیلمی بود و بقول مولف مجمل التواریخ و القصص [ کار آسی چون عضدالدوله بمرد بگریخت و ناشناس بهمدان آمد . پس بگرفتند و پیش فخر الدوله بردند و باز فخر الدوله او را برکشید و منزلتی عظیم یافت ... ] و ظاهرا پس از دست یافتن محمود غزنوی بر مجدالدوله ( ۴۲٠ه ق ) کار آسی از خدمت دیالمه بدستگاه غزنویان آمد و حدود ۴۲۱ بحکومت قزوین منصوب گردید و در آنجا به جهت ظلم وی قزوینیان بر او شوریدند و او را کشتند ( اقبال . یادگار ۱٠:۲ص ۲۲-۲٠ ) توضیح این نام در برخی از م آخذ بصورت [ کاراستی ] ضبط شده .
کارنامه خوان

پیشنهاد کاربران

بپرس