کاخته

لغت نامه دهخدا

کاخته. [ ت َ ] ( اِخ ) نام قصبه ای است در جهت مشرق از سیبری ، در قضای ورخنه اودینسک از ایالت ماوراء بایکال در کنار رودی مسمی به همین اسم که در 200 هزارگزی جنوب آن واقع گشته و وارد دریاچه بایکال شود، و حدود 500 تن سکنه دارد.

کاخته. [ ت َ ] ( اِخ ) نام قریه بزرگ و مرکز قضائی است در سنجاق ملاطیه از ولایت معمورةالعزیز،در 65 هزارگزی جنوب شرقی ملاطیه در کنار نهری مسمی به همین اسم از توابع فرات. ( از قاموس الاعلام ترکی ).

کاخته. [ ت َ ] ( اِخ ) ( قضای... ) قضائی است در ولایت معمورةالعزیز از طرف شمال با قضای ملاطیه ، از طرف مغرب و جنوب غربی ، بقضای حصن منصور و از جانب جنوب شرقی به ولایت دیار بکر و از سمت شمال شرقی به سنجاق خرپوست هم محدود میباشد و سکنه آن مسلمان و ارمنی هستند. عده ای ازسکنه کرد میباشند. اراضی اش ناهموار و غیر مسطح و بسیار حاصلخیز است. انگور و میوه های گوناگون در آن بعمل می آید. در فصل تابستان اهالی خانه های خویش را رها کرده در ییلاقها چادرنشینی مینمایند. حیوانات و مخصوصاً گوسفند فراوان است ، از پشم آنها گلیم و قالی میبافند و آن بمرغوبی و خوبی آقچه طاغ نیست ، در داخل این قضا پلی سنگی بسیار محکم و قدیمی و برخی از آثار عتیقه دیگر نیز دیده میشود. ( از قاموس الاعلام ترکی ).

پیشنهاد کاربران

بپرس