ژرژ کانگیلِم ( به فرانسوی: Georges Canguilhem ) فیلسوف و پزشک فرانسوی و یکی از پیشگامان ساختارگرایی بود.
کانگیلم در ۴ ژوئن ۱۹۰۴ در کاستلنودار در جنوب غربی فرانسه به دنیا آمد. در ۱۹۲۴، همراه سارتر، پل نیزان و ریمون آرون، پس از شاگردی آلن، دوره لیسانس خود را در اکول نرمال پوپرریو گذراند. کانگیلم، پس از به پایان رساندن مطالعات خود در فلسفه، مدرکی در پزشکی گرفت تا بتواند در زمینه تاریخ و فلسفه علم به تدریس و تحقیق بپردازد. او، پس از تدریس در مدرسهٔ تولوز و در جریان جنگ جهانی دوم، به تدریس در دانشگاه استراسبورگ پرداخت، جایی که درس او دربارهٔ هنجارها و بهنجار، اساسِ رساله دکترای او در پزشکی قرار گرفت، که در ۱۹۴۳ از آن دفاع کرد. کانگیلم، پس از دورهٔ اشتغال در مقام بازرس کل آموزش ملی، در ۱۹۵۵ جانشین گاستون باشلار در کرسی فلسفه سوربن شد. در ۱۹۶۱، کانگیلم، در هیئت داورانی که میشل فوکو در برابر آن از رسالهٔ خود دربارهٔ تاریخ جنون دفاع کرد، اذعان داشت دست - پرورده اش در سخن گفتن از دیوانگی، استعدادِ یک شاعر را دارد.
کانگیلِم، با دفاع راسخ از فوکو در برابر حملات سارتر و هوادران او، صحنه را برای پیدایش تاریخی از علم آماده کرد که آشکارا از پیدایش هر گونه تکامل گرایی اجتناب ناپذیر یا هر گونه درک انباشتی از دانش به عنوان پیشرفت، فاصله می گرفت. او نسلی از متفکران را به اندیشهٔ تاریخ ساختاری علوم عادت داد، اندیشه ای که می کوشد ناپیوستگی تاریخ علم را همان قدر توضیح دهد که پیوستگی آن را کمتر کسی چون میشل فوکو، هوشمندانه از چشم انداز ساختارگرایانه ای که در اینجا مورد نظر ماست بر مختصات عمومی طرح کانگییم انگشت گذاشته است. نامدارترین و مربوط ترین اثر او دربارهٔ شرح رویکردش به تاریخ علم پزشکی کتاب او به نام دربارهٔ بهنجار و بیمارگونه است، که نخست در ۱۹۴۳ منتشر شد و سپس در ۱۹۶۶ با اضافاتی تجدید چاپ شد این کتاب، ادای سهمی است در توضیح تفاوت بین مفاهیم بهنجار ( نرمال ) و بیمارگونه ( پاتولوژیک ) از طریق بررسی نحوهٔ پیدایش این مفاهیم در فیزیولوژی و بیولوژی در طول سده های نوزدهم و بیستم. در واقع، کانگییم، که از تظاهر به دور و انسانی فروتن بود، بر رویکرد ساختاری به تاریخ، مارکسیسم و روانکاوی تأثیری گذاشت که درک عمومی را دربارهٔ این که چه کسانی در محافل روشنفکری و دانشگاهی نقش اصلی را بازی می کنند بسی پشت سر نهاد. در حقیقت، کانگیلم در ۱۹۵۶ آنگاه که، به سخنرانی ای در دانشکده فلسفه، دانیل لاگاش پدر روانشناسی بالینی زا به نقد کشید راه را برای لاکان هموار کرد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفکانگیلم در ۴ ژوئن ۱۹۰۴ در کاستلنودار در جنوب غربی فرانسه به دنیا آمد. در ۱۹۲۴، همراه سارتر، پل نیزان و ریمون آرون، پس از شاگردی آلن، دوره لیسانس خود را در اکول نرمال پوپرریو گذراند. کانگیلم، پس از به پایان رساندن مطالعات خود در فلسفه، مدرکی در پزشکی گرفت تا بتواند در زمینه تاریخ و فلسفه علم به تدریس و تحقیق بپردازد. او، پس از تدریس در مدرسهٔ تولوز و در جریان جنگ جهانی دوم، به تدریس در دانشگاه استراسبورگ پرداخت، جایی که درس او دربارهٔ هنجارها و بهنجار، اساسِ رساله دکترای او در پزشکی قرار گرفت، که در ۱۹۴۳ از آن دفاع کرد. کانگیلم، پس از دورهٔ اشتغال در مقام بازرس کل آموزش ملی، در ۱۹۵۵ جانشین گاستون باشلار در کرسی فلسفه سوربن شد. در ۱۹۶۱، کانگیلم، در هیئت داورانی که میشل فوکو در برابر آن از رسالهٔ خود دربارهٔ تاریخ جنون دفاع کرد، اذعان داشت دست - پرورده اش در سخن گفتن از دیوانگی، استعدادِ یک شاعر را دارد.
کانگیلِم، با دفاع راسخ از فوکو در برابر حملات سارتر و هوادران او، صحنه را برای پیدایش تاریخی از علم آماده کرد که آشکارا از پیدایش هر گونه تکامل گرایی اجتناب ناپذیر یا هر گونه درک انباشتی از دانش به عنوان پیشرفت، فاصله می گرفت. او نسلی از متفکران را به اندیشهٔ تاریخ ساختاری علوم عادت داد، اندیشه ای که می کوشد ناپیوستگی تاریخ علم را همان قدر توضیح دهد که پیوستگی آن را کمتر کسی چون میشل فوکو، هوشمندانه از چشم انداز ساختارگرایانه ای که در اینجا مورد نظر ماست بر مختصات عمومی طرح کانگییم انگشت گذاشته است. نامدارترین و مربوط ترین اثر او دربارهٔ شرح رویکردش به تاریخ علم پزشکی کتاب او به نام دربارهٔ بهنجار و بیمارگونه است، که نخست در ۱۹۴۳ منتشر شد و سپس در ۱۹۶۶ با اضافاتی تجدید چاپ شد این کتاب، ادای سهمی است در توضیح تفاوت بین مفاهیم بهنجار ( نرمال ) و بیمارگونه ( پاتولوژیک ) از طریق بررسی نحوهٔ پیدایش این مفاهیم در فیزیولوژی و بیولوژی در طول سده های نوزدهم و بیستم. در واقع، کانگییم، که از تظاهر به دور و انسانی فروتن بود، بر رویکرد ساختاری به تاریخ، مارکسیسم و روانکاوی تأثیری گذاشت که درک عمومی را دربارهٔ این که چه کسانی در محافل روشنفکری و دانشگاهی نقش اصلی را بازی می کنند بسی پشت سر نهاد. در حقیقت، کانگیلم در ۱۹۵۶ آنگاه که، به سخنرانی ای در دانشکده فلسفه، دانیل لاگاش پدر روانشناسی بالینی زا به نقد کشید راه را برای لاکان هموار کرد.
wiki: ژرژ کانگییم