لری بختیاری
شُو، چارنا، پَشُو پارژا، از لغات اصیل ایلامی:چوپان
چوپان واژه ای فارسی است که از واژه �شوپان� در فارسی میانه و به معنای نگهبان گله گرفته شده
این واژه در اوستایی به شکل �فشوپانا� وجود داشته که از �فشو� به معنای گله و �پانا� به معنای نگهبان ساخته شده
... [مشاهده متن کامل]
این واژه به شکل :شبان - چوبان و شوان ( در کردی کرمانجی ) نیز کاربرد دارد.
در پاسخ به دسته پانترک:
1 - چوبان که شما به آن اشاره دارید از چولبان مغولی گرفته شده و یکی از خدایان افسانه ای این قوم می باشد .
2 - واژه هایی که از شکل ظاهری یا گفتاری شباهتی دارند دلیل بر یکسان بودنشان نیست.
راعی , شبان , رمه بان
شبان کسی که با هی و های و هو که هرکدام حرکاتی در رمه ایجاد و یا به گله آرامش چریدن میدهد و بسیار مهارت خاصی دارد تمام فنون مهندسی را غیر از کامپیوتر که به سن جوانی که دیده بینا و حوصله بود مرا نرسید و
... [مشاهده متن کامل] دفتر سروده هایم گم شده بود روزی تا پنج غزل میسرودم و در اینستاگرام و فیسبوک منتشر میکردم که بعد ترور سردار سلیمانی بیست هزار غزل مرا اینستا در هنگام پیماریم که بستری بودم از فیسبوک و اینستا حذف و باز دوباره مشغول سرودن شدم هیچ فرصتی برای کار با لپ تاپ که از سال 1995 نوت بوک هیتاچی 95 داشتم ولی آنگونه که در برق و مکانیکی و توربین های توربوجت و توربوفن تخصص دارم در کامپیوترچنان نشدم البته آلزایمر هم وجودم را در نوردیده و دیدگانم هم خیلی کم سو شده ولی ناگفته نماند که چوپانی و شبانی حتما تلمذ و شاگردی لازم دارد. تا استاد نگرفتم شبانی را یاد نگرفتم
راعی
چوپان ( چووان ) از فعل چووماق: زیاد راه رفتن و راه رفتنی که عادی نیست و در حقیقت حالتی میانه دویدن و راه رفتن عادی است چون چوپانها به دلیل مراقبت از گله هی این ور و آن ور می دویدند یعنی به ترکی چووورلار.
... [مشاهده متن کامل] چووماق الان هم در ترکی کاربرد دارد. سحردن آخشاما کوچه لرده چووورام: از صبح تا شب در کوچه ها می دوم.
واژه چوپان
معادل ابجد 62
تعداد حروف 5
تلفظ čupān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: čupān]
مختصات ( اِمر. )
آواشناسی CupAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
رمیار
کردی: شْوّان=šwān
چوپان واژه ای ایرانی باستان است و از دو جز"سی" و "پاد" به معنی نگبان گله ساخته شده است بعد ها این واژه در زبان اوستایی به "پشو" و"شی" به معنی گله و رمه دگر گون شده است.
هیچ ربطی با زبانهای مغولی و ترکی ندارد / این روش که چون در زبان فلان چوبان یاسدیغی هست پس این واژه ترکی هست تنها بیانگر عدم آگاهی از زبان و روش های زبانشناسی هست
... [مشاهده متن کامل]
به چوب و چوب دار و چودار هم ربطی ندارد. چوبدار به معنی چوپان نیست.
شبان یا با مفهوم کلی بدبخت بیابان
کاربر با نامهای مهران، سایقی، احلام و . . . همگی ه پانترک بیشرف زبون نفهم بیشتر نیست
کلا بیخیال این کودن بشید
چوپان در زبان لکی میشه شوُن
در زبان پهلوی، واژه یِ ( چوپان ) به دیسه یِ ( شوبان ) واگویی می شده است. چنانکه در رویه هایِ 81 و 149 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچکِ پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
به کوردی یعنی شووان
در لری بختیاری
چوپان: چودار
چوپانی: چوداری
مؤلف سراج اللغات احتمال غالب به ترکی بودن این کلمه دارد
لغت نامه دهخدا
راعی . . . . رمه بان . . . . . . رمه یار . . . . . . رامیار. . . . . . رمیار. . . . . شبان . . . .
شبان. . . . رمه یار . . . . . . گله دار . . . . . .
چوپان تلفظ فارسی کلمه چوبان ترکی است این کلمه در ترکی با ترکیب شدن با کلمات دیگر کلمات مرکب جدیدی ایجاد کرده در حالیکه در زبان فارسی کلمات مرکب یا مشتق شده از این واژه را نمیبینید چونکه اصل این واژه ترکی است
... [مشاهده متن کامل]
تعدادی از کلمات مرکب در ترکی با کلمه چوبان
چوبان توخماغی ( �oban toxmağı ) : نام گیاه بیابانی علوفه ای و چند ساله
چوبان یاسدیغی ( �oban yasdığı ) : کلاه میرحسن . گل که. تاپو. گل میرحسن ها. گل بابونه. بارماق گولو، چوبان دوشگی و چوبان دؤنگی نیز می گویند.
این گیاه را در آذربایجان در سفره نذری حضرت رقیه هم قرار می دهند
چوبان کیبریتی ( �oban kibriti ) : بومادران کوهستانی. ( Achillea vermicalaris Trin )
چوبان اولدوزو ( �oban ulduzu ) :زهره
چوبان ایسلادان ( �oban isladan ) : باران آرام
چوبان بؤرکو ( �oban b�rk� ) : کوهک، حبابی که بر اثر باران تند ایجاد شود
چوبان داناسی ( �oban danası ) :تگرگ ریز.
چوبان رقصی ( �oban rəqsi ) :نام نوعی رقصی آذربایجانی
چوبان آرماغانی ( �oban armağanı ) :هدیه که ارزش مادی اندکی دارد ولی از صمیم قلب تقدیم شود
چوبان آلدار ( �oban aldar ) :شبگرد معمولی ( پرنده ) . ( Caprimulgus curopaeus ) .
چوبان سارقیسی ( �oban sarqısı ) :برف درشت
چوبان قاچیران ( �oban qa�ıran ) : گرمای ناگهانی
چوبان قورتاران ( �oban qurtaran ) : باران ناگهانی
چوپان :کلمه ای ترکی است ( �oban ) و اصل آن از زبان مغولی است که وارد زبان ترکی شده و از زبان ترکی وارد فارسی شده معادل فارسی این کلمه کرد ( kord ) است
چوپان کلمه ای ایرانی که مغولان هم این واژه را از پارسی قرض گرفته اند. . .
در زبانهای ایرانی
کردی. . . . شیوان یا شبان
پارسی. . . . . چوپان
شبان - رمیار
واژه ی چوپان با واژه ایرانی شوکت که به اشتباه عربی دانسته شده است همریشه می باشد . چوپان در ابتدا شوبان بوده است . و شو به معنی : رمه ، دام ، چارپا و گله می باشد. شو با تبدیل ش به چ به چو بدل شده که آن را در چودار به معنی گله دار یا چوپان به معنی نگهبان گله می بینیم . شو در واژه ی شوکت نیز به معنی : رمه ، دام ، چارپا و گله می باشد .
... [مشاهده متن کامل]
کت هم در آن به معنی خانه ، سرا می باشد . شوکت روی هم رفته معنی گله و رمه ی خانه و یا یه معنی دارای خانه می باشد .
شو در گوتیک سلتیک ژرمانیک در معنای پول مال به کار میرفته است. که بعد ها در معنی شکوه و هیبت نیز بکار رفته .
گله بان، رمه بان، شبان، گله دار
شبان، رمیار
واژه اوستایی فشو - fshu - چو=گله - رمه - دام، بان - پان=دار ) چودار - چوبدار - چوپان ( نگهبان گله/رمه ) - در پارسی پهلوی هم به شکل های
شپان= ŝap�n شبان
شوبان= ŝub�n شبان
شوپان= ŝup�n شبان
که نشان می دهد چوپان و شبان از همریشه هستند و یکی! در انگلیس هم sheep در چَمِ گوسفند و دو لغت shepherd , shepherded به چَمارِ چوپان یا شبان است!
... [مشاهده متن کامل] در پارسی پهلوی شپان= ŝap�n شبان، چوپان
شوبان= ŝub�n شبان، چوپان
شوپان= ŝup�n شبان، چوپان و در انگلیسی نیز shepherd
شبانی
شبان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)