چغامه

لغت نامه دهخدا

چغامه. [ چ َ م َ / م ِ ] ( اِ ) سرواد و شعر و چکامه. ( فرهنگ اسدی ذیل لغت سرواد حاشیه ص 107 ) قصیده را گویند و آن بیتی چند باشد متوازیه متشارکه در ردیف و قافیه. مبتنی بر مطلعی و گریز و شرطیه زیاده بر هفده بیت. ( برهان ). بمعنی قصیده و شعر. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). به اصطلاح عروض ، قصیده یعنی بیتی چند متوازی و مشترک در ردیف و قافیه. و دارای مطلعو گریز و شرطیه و زیاده بر هفده بیت. ( ناظم الاطباء ). مبدل چگامه. ( فرهنگ نظام ). قصیده و چکامه و چگامه.نوعی از اقسام شعر که در اصطلاح عروضی قصیده و چکامه نیز گویند. و رجوع به چکامه و چگامه و قصیده شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - شعر ۲ - قصیده .

فرهنگ معین

(چَ مِ ) (اِ. ) نک چکامه .

فرهنگ عمید

= چکامه

پیشنهاد کاربران

بپرس