چریش

لغت نامه دهخدا

چریش. [ چ ِ ] ( اِ ) چرش. سریش. برواق. بروق. بوته سریش. سیراس خنثی. خنثی. تیقلیش. رجوع به سریش و چرش شود.

چریش. [ چ ِ ] ( اِ ) قسمی درخت ازتیره زیتون تلخ و گونه دیگری از جنس «ملیا» که در بندرعباس و چاه بهار موجود است و گویا از خارج بایران آورده شده است. ( از کتاب جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 249 ). درختی بیگانه که از خارج به بندرعباس و چاه بهار آورده و کشته اند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) درختی است از تیر. سماقیان که شبیه درخت سنجد تلخ است و در جنوب ایران ( بندر عباس و چاه بهار ) کشت میشود و از هندوستان وارد ایران شده است .

فرهنگ عمید

درختی از خانوادۀ زیتون تلخ که معمولاً در جنوب ایران به عمل می آید.

دانشنامه عمومی

چریش درختی است زودرشد از تیرهٔ زیتون تلخیان ( Meliaceae ) ، افراسانان ( Sapindales ) .
چریش یکی از دو گونه در جنس آزاددرخت ها ( Azadirachta ) است. نام این سرده ( جنس ) یعنی Azadirachta در زبان های اروپایی از واژهٔ فارسی «آزاددرخت» گرفته شده است.
چریش یا نیم، بومی شبه قاره هند و میانمار است و در نواحی گرمسیری و نیمه گرمسیری می روید. همچنین این گیاه در جنوب شرق بلوچستان هم به کثرت یافت می شود.
نام چریش در زبان سواحلی ( در خاور آفریقا ) مواروبائینی ( Mwarobaini ) است که «درخت ۴۰» معنی می دهد زیرا به باور عوام این درخت ۴۰ بیماری مختلف را درمان می کند.
روغن گیاه «چریش»: روغن چریش که از دانه های این گیاه با نام علمی «Azadirachta indica» گرفته می شود، بومی هند و بخش های دیگر آسیاست. همچنین در برخی انواع شامپوها از این روغن استفاده می شود که می تواند گزینه خوبی برای افرادی باشد که پوست سر آنان خشک و پوسته پوسته می شود. داروی چریش برای رفع مشکلات پوستی و لکه های آن مفید و ضد باکتری و قارج می باشد، تصفیه کننده خون و برافروخته کننده رنگ پوست است.
در طب قدیم ایرانی، حکیم عقیلی آن را محلل و منضج می داند. او در قرابادین شیوه ساخت مرهم، روغن و حلوای چریش را آورده است.
عکس چریشعکس چریشعکس چریشعکس چریشعکس چریشعکس چریش
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس