چرکین
/Cerkin/
مترادف چرکین: آلوده، پلشت، پلید، چرک، چرک آلود، ریم آلود، شوخگن، کثیف، ناپاک، نجس
متضاد چرکین: پاکیزه، تمیز
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- آنچه که چرک آلود و ناپاک باشد. ۲- زخمی که از آن چرک آید.
چیزی کثیف . هر چیز کثیف و پلید و ناپاک و ملوث . یا تیره شده .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. ویژگی زخمی که از آن چرک بیاید.
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
مترادف ها
زشت، کثیف، چرک، پلید، چرکین، پرخش، ژیژ
کثیف، پلید، چرکین، ژیژ
گل الود، تیره، گلی، چرکین، پر از گل
پست، کثیف، اکبیر، چرکین، شپشو
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پلشت
ریمَن: واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ )
اوستایی: رَئِوَ ( raēva )
پهلوی: ریمَن ( rēman )
ری: ریو ( ریب ) - چاچول گری، دو دوزه بازی، زیر و رو کشیدن، خَُِدعه، مکر و حیله، نیرنگ، فریب، تزویر، کَلَک، حقّه، موزمار!
... [مشاهده متن کامل]
.
مَن: خود، خویش - فرد، شخص، ذات، آدم، انسان -
کالبد، قالب هر چیز، تن، بدن، پیکر - شکل، هیئت ( هیأت ) ، صورت -
شبح، روح - نمونه، سرمشق، الگو
مانند: اهریمن ( اهه: خدا، هستی بخش -
خدای زشتی ها و پلشتی ها، فرد پلید، خبیث و نا امید کننده، شیطان، ابلیس و. . . ) -
بهمن ( بهترین مرد، نیک ترین انسان و. . . )
.
معنی: گَند، بد، پلید، زشت، پلشت، نِکوهیده، نازیبا، ناپاک، آلوده -
گُجَستَک!، پَتیاره، ملعون، لَکاته، بدکار، بدکردار، بدجنس، سلیطه، شَرور، تبهکار، قالتاق، شارلاتان، کَلاش، لانتور!
.
شایست ناشایست، فَرگَرد ( فصل ) 2، بند15:
ka abar sang - ē be mīrēd
ud sang abāg zamīg ē ( w ) - kardag
sang pad sāl drahnāy abāg zamīg pāk be bawēd; ud ka ān sang be kanēnd,
sang "rēman" ud andar zamān ōh šōyišn
معنی: چون بر سنگی [کسی] بمیرد،
و سنگ با زمین یکساخت ( هم تراز ) [باشد]،
سنگ در هنگام یک سال، با زمین پاک بشود؛ اگر آن سنگ را بکنند،
سنگ "ریمن یا ناپاک" [است]، و در زمان ( بی درنگ، فورا ) همانا باید [آن را] شست
.
مینوی خرد، فَرگَرد ( فصل ) 61، بند27:
ud hāmōyēn āb ī ō nasā ud daštān ud abārīg hixr ud "rēmanīh" wārēd ka ō xar ī sē - pāy rasēd hāmōyēn pad wēnišn pāk ud yōǰdahr kunēd
معنی: و هر آب [آلوده] به نَسا ( لاشه یا مُردار ) و دشتان ( پریود، حیض ) و دیگر "پلشتی ها ( کثیفی ها ) " ببارد، چون به خر سه پا رسد، همه را با نگاه پاک و پاکیزه کند
.
( ( یادآوری از واژه تیشتر:
خر سه پا:
نگهبان درخت گاوکَرِن"گَئوکَرِن: گاو کرانه یا گاو شاخ دار - درختی شفا بخش که شیره گیاه هوم ( یونانی: آمبروزیا! ) آن دارای اِکسیر جاودانگی است"
و همچنین هنگامی که خر سه پا در دریا پیشاب می ریزد >>> دریا پاکیزه می شود و جانوران اهریمنی را نابود می کند ) )
اوستایی: رَئِوَ ( raēva )
پهلوی: ریمَن ( rēman )
ری: ریو ( ریب ) - چاچول گری، دو دوزه بازی، زیر و رو کشیدن، خَُِدعه، مکر و حیله، نیرنگ، فریب، تزویر، کَلَک، حقّه، موزمار!
... [مشاهده متن کامل]
.
مَن: خود، خویش - فرد، شخص، ذات، آدم، انسان -
کالبد، قالب هر چیز، تن، بدن، پیکر - شکل، هیئت ( هیأت ) ، صورت -
شبح، روح - نمونه، سرمشق، الگو
مانند: اهریمن ( اهه: خدا، هستی بخش -
خدای زشتی ها و پلشتی ها، فرد پلید، خبیث و نا امید کننده، شیطان، ابلیس و. . . ) -
بهمن ( بهترین مرد، نیک ترین انسان و. . . )
.
معنی: گَند، بد، پلید، زشت، پلشت، نِکوهیده، نازیبا، ناپاک، آلوده -
گُجَستَک!، پَتیاره، ملعون، لَکاته، بدکار، بدکردار، بدجنس، سلیطه، شَرور، تبهکار، قالتاق، شارلاتان، کَلاش، لانتور!
.
شایست ناشایست، فَرگَرد ( فصل ) 2، بند15:
ka abar sang - ē be mīrēd
ud sang abāg zamīg ē ( w ) - kardag
sang pad sāl drahnāy abāg zamīg pāk be bawēd; ud ka ān sang be kanēnd,
sang "rēman" ud andar zamān ōh šōyišn
معنی: چون بر سنگی [کسی] بمیرد،
و سنگ با زمین یکساخت ( هم تراز ) [باشد]،
سنگ در هنگام یک سال، با زمین پاک بشود؛ اگر آن سنگ را بکنند،
سنگ "ریمن یا ناپاک" [است]، و در زمان ( بی درنگ، فورا ) همانا باید [آن را] شست
.
مینوی خرد، فَرگَرد ( فصل ) 61، بند27:
ud hāmōyēn āb ī ō nasā ud daštān ud abārīg hixr ud "rēmanīh" wārēd ka ō xar ī sē - pāy rasēd hāmōyēn pad wēnišn pāk ud yōǰdahr kunēd
معنی: و هر آب [آلوده] به نَسا ( لاشه یا مُردار ) و دشتان ( پریود، حیض ) و دیگر "پلشتی ها ( کثیفی ها ) " ببارد، چون به خر سه پا رسد، همه را با نگاه پاک و پاکیزه کند
.
( ( یادآوری از واژه تیشتر:
خر سه پا:
نگهبان درخت گاوکَرِن"گَئوکَرِن: گاو کرانه یا گاو شاخ دار - درختی شفا بخش که شیره گیاه هوم ( یونانی: آمبروزیا! ) آن دارای اِکسیر جاودانگی است"
و همچنین هنگامی که خر سه پا در دریا پیشاب می ریزد >>> دریا پاکیزه می شود و جانوران اهریمنی را نابود می کند ) )
ریمن . . . .