آن شنیدی که در ولایت شام
برده بودند اشتران به چرام.
سنائی ( از جهانگیری ).
|| علف زار باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || علوفه. ( ناظم الاطباء ). رجوع به چراگاه و چراگه و چرامین شود.چرام. [ چ َ ] ( اِخ ) یک قسمت از چهار قسمت «چهاربنیجه » ( یکی از دو شعبه بزرگ ایل «جاکی » ) است که از طوایف کوه گیلویه میباشد. این قسمت ازایل جاکی ییلاقشان ناحیه بلاد شاهپور است و از هزار خانوار تشکیل شده تیره های آن عبارتست از: بگلر، تباری ، پردخوری ، تارمونی ، حسام بهاءالدینی ، ویلگون ، شیخ گلبار، کشتاسب ، کمان کشی و مسیح شاهی. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 88 و89 ). و رجوع به سه ماده بعد شود.
چرام. [ چ َ ] ( اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از توابع کوه کیلویه فارس است شاید همان «جرام » معجم البلدان باشد». ( از مرآت البلدان ج 4 ص 218 ). رجوع به ماده قبل و سه ماده بعد شود.
چرام. [ چ َ ] ( اِخ ) این ناحیه با «بازرنگ » دو ناحیت است میان زیز و سمیرم لرستان ،و هوایش بغایت سردسیر است و آبش از آن کوهها، اکثر اوقات از برف خالی نبود و راههای سخت و دشخوار بود وآب روانش بسیار است و نخجیرش نیکو باشد و مردم آنجابیشتر شکاری باشد. ( از نزهةالقلوب چ لیدن ص 128 ).
چرام. [ چ َ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان است. این دهستان بین دهستان های پشت کوه باشت بابوئی ، بویراحمد گرمسیر، بویراحمد سردسیر و بویراحمد سرحدی واقع و از 31 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است. جمعیت آن درحدود 7هزار نفر و قراء مهم آن ، ده شیخ و بردیان است. آب آشامیدنی از رودخانه و چشمه تأمین میگردد. محصول عمده دهستان غلات ، برنج ، حبوبات ، پشم و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و حشم داری ، صنایع دستی زنان بافتن قالیچه ، گلیم ، جوال و جاجیم است. ساکنین عموماً از طایفه چرام هستند و عده ای از سکنه تابستان به ییلاق میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
چرام. [ چ َ ] ( اِخ ) این آبادی قصبه مرکز دهستان چرام بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان و مرکز سکونت خوانین ایل دره قشلاق است و در 34هزارگزی شمال جاده شوسه آرو به بهبهان واقع شده. دشت و گرمسیر است و 1500 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه کورکی و رودخانه موکر. محصولش غلات ، برنج ،حبوبات پشم و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و حشم داری ، صنایع دستی قالیچه ، جوال و جاجیم بافی و راهش مالرو است. ساکنین این قصبه از طایفه چرام هستند و این آبادی پاسگاه نظامی و یک دبستان هم دارد. این قصبه را تلگرو نیز مینامند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).