پیما
/peymA/
فرهنگ اسم ها
معنی: پیماینده، رونده، اندازه گیرنده، ( بن مضارعِ پیمودن )، پیمودن، راه رونده، طی کننده
برچسب ها: اسم، اسم با پ، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
پیما. ( اِخ ) نام ایالتی است در جمهوری آریزونا از جماهیر متفقه آمریکا. ( قاموس الاعلام ترکی ).
پیما.[ پ َ / پ ِ ] ( فعل امر ) امر از پیمودن. ( آنندراج ). || ( نف مرخم ) مخفف پیماینده. که پیماید. پیماینده و بدین معنی مرکب استعمال کنند. ( آنندراج ). || پیدا کننده اندازه هرچیز. اندازه گیرنده اشیاء. کیال. || راه رونده. طی کننده.
- آسمان پیما ؛ هواپیما، طیاره .
- آلپ پیما ؛ بر رونده بر کوهستان آلپ.
- بادپیما ؛بیهوده کار :
ببوی زلف تو با باد عیشها دارم
اگر چه عیب کنندم که بادپیمائی است.
سعدی.
- باده پیما ؛ شرابخوار. قدح پیما.- بادیه پیما ؛ بیابان نورد. ( از آنندراج ).
- بحر پیما ؛ کشتی. جهاز.
- جهان پیما، که گرد عالم برآید. که گیتی نوردد:
اندرین شهر از کمندزلف اوست
بند بر پای جهان پیمای من.
سعدی.
دوستان عیب کنندم که نبودی هشیارتا فرورفت بگل پای جهان پیمایت.
سعدی.
- راه پیما ؛ براه رونده. طی کننده طریق.- زمین پیما ؛ مساح.
- سخن پیما ؛ سخن شناس. ( آنندراج ).
- شب پیما ؛ راه رونده بشب :
صبحدم چون کله بندد آه دودآسای من
چو شفق در خون نشیند چشم شب پیمای من.
خاقانی.
- قدح پیما ؛ شرابخوار. باده خوار.- کوه پیما ؛ بکوه بر رونده. بر کوه برآینده.
- هواپیما ؛ آسمان پیما. طیاره .
و رجوع به پیمای شود.
فرهنگ فارسی
نام ایالتی در جمهوری آربزونه از جماهیر متفقه آمریکا
فرهنگ عمید
۲. پیماینده، طی کننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): جهان پیما، راه پیما، زمین پیما.
۳. نوشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): باده پیما.
۴. (اسم ) [قدیمی] واحد اندازه گیری طول، تقریباً معادل دو یا سه گز.
دانشنامه عمومی
پیما (مردم). مردم پیما ( به انگلیسی: Pima ) ، سرخپوستان آمریکای شمالی که به طور سنتی در امتداد رودخانه های گیلا و سالت در آریزونا، آمریکا و شمال مکزیک زندگی می کردند، این مردم به طور سنتی کشاورز بودند که در خانهای یک اتاقه زندگی می کردند و از رودخانه ها که در کنار منطقه زندگی آنان بود برای آبیاری زمینهای خود استفاده می کردند. این مردن همچنین کم و بیش به شکار و گردآوری هم مشغول می شد به طوری که رژیم غذایی کاملی داشته باشد. در سالهای خشکسالی، که در به طور متوسط هر یک سال در پنج سال رخ می داد، شکار و گردآوری تنها راه زندگی برایی این مردم بود. [ ۳]
در زمان نخستین تماس های ایجاد شده با استعمارگران اروپایی و آمریکایی، مردم پیما به عنوان مردمی با برخورد دوستانه یاد شده اند. [ ۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر زمان نخستین تماس های ایجاد شده با استعمارگران اروپایی و آمریکایی، مردم پیما به عنوان مردمی با برخورد دوستانه یاد شده اند. [ ۳]
wiki: پیما (مردم)
پیشنهاد کاربران
بپیما
بچم بفرما . بنوش. بخور.
بپیمای می تا یکی داستان
بگویمت از گفته باستان
بچم بفرما . بنوش. بخور.
بپیمای می تا یکی داستان
بگویمت از گفته باستان