پیشگوی

لغت نامه دهخدا

پیشگوی. ( نف مرکب ) پیشگو. ( جهانگیری ) بمعنی پیشگوست که معرف باشد و شخصی که مطالب را بعرض سلاطین میرساند. ( برهان ). رجوع به پیشگو در تمام معانی شود.

فرهنگ فارسی

( صفت )۱- آنکه از پیش گویدکسی که از قبل گفتن آغازد. ۲- آنکه قبل از وقوع امور از آنها خبر دهد. ۳- آنکه در حضور شاهان و بزرگانزایران و واردان را بشناساندمعرف: مرو فارا طبع محمود تو آمد پیشگو مر سخارادست مسعود تو آمد ترجمان . ( ازرقی ) ۴- کسی که سپاهیان را پیش شاهان سان دهد عارض لشکر.۵- کسی که مقاصد مردم را بخدمت شاهان و بزرگان عرض کند امیر عرض مرعرض .

پیشنهاد کاربران

بپرس