پیشکین

لغت نامه دهخدا

پیشکین. ( اِخ )نام ملک عزالدین از شاهان سلجوقی موصل :
چرا پیشکین خواند او را سپهر
که هست از چنان خسروان پیش مهر
اگر پیشکین برنویسند راست
بود کی پشین حرف بر وی گواست.
( رجوع به عزالدین و رجوع به اقبالنامه نظامی چ وحید ص 29 و 30 و 31 شود ).

پیشکین. ( اِخ ) تومانی به آذربایجان : حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب آرد: تومان پیشکین ؛ درین تومان هفت شهرست : پیشکین و خیاو و انار و ارجاق و اهر و تکلفه و کلیبر ، پیشکین از اقلیم چهارم است. طولش از جزایر خالدات «فب ک » و عرض از خط استوار «لزم »و در اول وراوی میخواندند چون پیشکین گرجی حاکم آنجا شد بدو معروف گشت. هوایش بعفونت مایل جهت آنکه شمالش را کوه سبلان مانع است و آبش از کوه سبلان می آید و غله و میوه بسیار باشد و اهل آنجا شافعی مذهب اند و بعضی حنفی و بعضی شیعه. حقوق دیوانیش پنجهزار و دویست دینارست ، و ولایتش به اقطاع لشکر مقرر است کمابیش پنج تومان مقرری دارد. ( نزهةالقلوب چ اروپا مقاله سوم ص 82 و 83 ) و نیز رجوع به تاریخ غازان ص 88 و 96 شود.اما کلمه پیشکین محرف مشگین است. رجوع به مشگین ( باختری و خاوری ) در فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود.

فرهنگ فارسی

تومانی باذربایجان

پیشنهاد کاربران

بپرس