پیتیا
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پی تی یونانیان آپولو را دلفی پی تیا می خواندند
دانشنامه عمومی
پیتیا یا پوتیا ( به یونانی: Πυθία ) که معمولاً با عنوان غیبگوی نیایشگاه دلفی شناخته می شود، عنوانی برای خطاب کشیش های نیایشگاه آپولون واقع در شهر دلفی در طول تاریخ بود. نام آن ها برگرفته از پایتون است، اژدهایی که توسط ایزد خورشید یونانی، آپولون کشته شد. غیبگویان نیایشگاه دلفی همیشه از زن ها تشکیل می شدند. پیتیا به طور گسترده ای برای پیشگویی هایش که با الهام از آپولون صورت می گرفت، شناخته می شد و بسیار مورد توجه قرار داشت. فرد معتقد ابتدا قربانی را برای ارائه درخواست، پیشکش یک کشیش مرد می نمود، سپس این کشیش مرد سوأل را به پوتیا ارائه می کرد.
هیچ کس نمی دانست که پوتیاها چگونه برگزیده می شوند، اما آن ها همواره زنان دهقانی بودند که هیچ قابلیت خاصی نداشتند. اما در روایات دیگر پوتیاها احتمالاً زنانی از خانواده های طبقه بالا و تحصیل کرده به شمار می رفتند که خواندن و نوشتن آموخته بودند. هر کدام از آن ها پس از مرگ غیبگوی قبلی، به عنوان جایگزین او انتخاب می شد. شخصیت اخلاقی آن ها از اهمیت بالایی برخوردار بود، و حتی اگر پوتیای تازه برگزیده شده، متأهل و دارای خانواده بود، باید از تمام مسئولیت های خانوادگی خود در ازای انجام وظایفش در معبد چشم پوشی می نمود. [ ۱] کسانی که مشورت می خواستند هزینه زندگی پوتیاها را می پرداختند. چند نیایشگاه دیگر یونانی نیز پوتیا داشتند، اما هیچ کدام به اندازهٔ پوتیاهای دلفی مقدس شمرده نمی شدند. تئوگنیس اولین فردی بود که به پوتیا اشاره کرد و دومین نفر آیسخولوس بود که در اثرش به نام «Eumenides» در سه گانه نمایشنامهٔ اورستیا به او اشاره داشته است. [ ۲]
در ۵۴۷ ق. م، کرزوس، پادشاه لیدیه، قصد جنگ با کوروش هخامنشی را کرد. اما پیش از جنگیدن و صف آرایی، راهش را به سمت معبد دلفی کج کرد تا از غیب گوی آنجا بپرسد که آیا باید با کوروش بجنگد یا اینکه با وی متحد شود. غیبگو پاسخی ابهام آمیز داد: «اگر کرزوس از رود هالیس بگذرد، دولت بزرگی منهدم خواهد شد. » کرزوس پنداشت که مراد پیشگو از دولت بزرگ همانا شاهنشاهی ایران است. پس از رود هالیس گذشت و اقدام به جنگ با ارتش ایران کرد، اما شکست یافت و قلمروش منضم به ایران شد تا معلوم شود که مراد پیتیا از «دولت بزرگ» همانا پادشاهیِ خودِ کرزوس بوده است. [ ۳]
طبق نوشته های تیتوس لیویوس در کتاب از پیدایش روم، لوکیوس تارکوئینیوس متکبر، واپسین پادشاه روم، خوابی ناخوشایند دید که از آن بسیار مضطرب شد و تصمیم گرفت کسانی را به سوی غیب گوی دلفی بفرستد تا از وی تعبیر آن خواب را بخواهند. چون جرئت نکرد پاسخ های احتمالی آن غیب گو را به کس دیگری بسپارد، دو پسرش، تیتوس و آرونس، را روانهٔ دلفی یونان کرد و خواهرزادهٔ خویش، لوکیوس یونیوس بروتوس، را نیز به عنوان همسفر ضمیمهٔ ایشان کرد. پس چون این سه تن به معبد دلفی رسیدند و تعبیر خواب شاه را از آن پیشگو خواستند، تیتوس و آرونس از پیشگو پرسیدند که کدامشان پادشاه روم خواهد شد. پیشگو پاسخ داد که هرکس که زودتر مادرش را بوسه زند، پادشاه روم می شود. در حالی که تیتوس و آرونس قرعه می زدند که کدام یک پس از رسیدن به روم مادرش را ببوسد، بروتوس با خود پنداشت که منظور آن پیشگو از لفظ «مادر» زمین بوده است. پس تظاهر به لغزیدن کرد و در حینی که به زمین می افتاد، زمین را بوسید. [ ۴]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفهیچ کس نمی دانست که پوتیاها چگونه برگزیده می شوند، اما آن ها همواره زنان دهقانی بودند که هیچ قابلیت خاصی نداشتند. اما در روایات دیگر پوتیاها احتمالاً زنانی از خانواده های طبقه بالا و تحصیل کرده به شمار می رفتند که خواندن و نوشتن آموخته بودند. هر کدام از آن ها پس از مرگ غیبگوی قبلی، به عنوان جایگزین او انتخاب می شد. شخصیت اخلاقی آن ها از اهمیت بالایی برخوردار بود، و حتی اگر پوتیای تازه برگزیده شده، متأهل و دارای خانواده بود، باید از تمام مسئولیت های خانوادگی خود در ازای انجام وظایفش در معبد چشم پوشی می نمود. [ ۱] کسانی که مشورت می خواستند هزینه زندگی پوتیاها را می پرداختند. چند نیایشگاه دیگر یونانی نیز پوتیا داشتند، اما هیچ کدام به اندازهٔ پوتیاهای دلفی مقدس شمرده نمی شدند. تئوگنیس اولین فردی بود که به پوتیا اشاره کرد و دومین نفر آیسخولوس بود که در اثرش به نام «Eumenides» در سه گانه نمایشنامهٔ اورستیا به او اشاره داشته است. [ ۲]
در ۵۴۷ ق. م، کرزوس، پادشاه لیدیه، قصد جنگ با کوروش هخامنشی را کرد. اما پیش از جنگیدن و صف آرایی، راهش را به سمت معبد دلفی کج کرد تا از غیب گوی آنجا بپرسد که آیا باید با کوروش بجنگد یا اینکه با وی متحد شود. غیبگو پاسخی ابهام آمیز داد: «اگر کرزوس از رود هالیس بگذرد، دولت بزرگی منهدم خواهد شد. » کرزوس پنداشت که مراد پیشگو از دولت بزرگ همانا شاهنشاهی ایران است. پس از رود هالیس گذشت و اقدام به جنگ با ارتش ایران کرد، اما شکست یافت و قلمروش منضم به ایران شد تا معلوم شود که مراد پیتیا از «دولت بزرگ» همانا پادشاهیِ خودِ کرزوس بوده است. [ ۳]
طبق نوشته های تیتوس لیویوس در کتاب از پیدایش روم، لوکیوس تارکوئینیوس متکبر، واپسین پادشاه روم، خوابی ناخوشایند دید که از آن بسیار مضطرب شد و تصمیم گرفت کسانی را به سوی غیب گوی دلفی بفرستد تا از وی تعبیر آن خواب را بخواهند. چون جرئت نکرد پاسخ های احتمالی آن غیب گو را به کس دیگری بسپارد، دو پسرش، تیتوس و آرونس، را روانهٔ دلفی یونان کرد و خواهرزادهٔ خویش، لوکیوس یونیوس بروتوس، را نیز به عنوان همسفر ضمیمهٔ ایشان کرد. پس چون این سه تن به معبد دلفی رسیدند و تعبیر خواب شاه را از آن پیشگو خواستند، تیتوس و آرونس از پیشگو پرسیدند که کدامشان پادشاه روم خواهد شد. پیشگو پاسخ داد که هرکس که زودتر مادرش را بوسه زند، پادشاه روم می شود. در حالی که تیتوس و آرونس قرعه می زدند که کدام یک پس از رسیدن به روم مادرش را ببوسد، بروتوس با خود پنداشت که منظور آن پیشگو از لفظ «مادر» زمین بوده است. پس تظاهر به لغزیدن کرد و در حینی که به زمین می افتاد، زمین را بوسید. [ ۴]
wiki: پیتیا
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید