[ویکی فقه] بیش از ربع قرن از پیروزی بزرگ ترین انقلاب دوران معاصر می گذرد. انقلابی که در اوج حاکمیت الگوهای برخاسته از اندیشه ها و ایدئولوژی های غربی و شرقی و استیلای بلامنازع مدل حکومتی دموکراسی لیبرال در یک سوی جهان و مدل حکومتی سوسیالیسم در دیگر سوی آن، راه سومی را پیش پای جهانیان نهاد و الگوی دیگری را برای اداره
جامعه و
حکومت در عصر حاضر مطرح کرد.
انقلاب اسلامی
ایران همه مناسبات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی حاکم بر جهان را به نقد کشید و همه روابطی را که منهای
خدا در دنیای مدرن شکل گرفته بود، به جدال طلبید.شاید هیچ بیانی به اندازه بیان (میشل فوکو)، فیلسوف، متفکر و مورخ فقید فرانسوی (۱۹۸۴ـ۱۹۲۶م)، نتواند عمق و گستره انقلاب اسلامی و آرمانی را که این انقلاب در پی تحقق آن بود، به تصویر کشد. او در
مصاحبه ای درباره
فلسفه قیام و انقلاب مردم ایران در سال ۱۳۵۷ می گوید:(ایرانیان در این خیزش قبل از هر چیز به خودشان گفتند ـ و شاید خود روح این قیام است ـ که (قطعاً باید این رژیم را عوض کنیم و از شر این مرد خلاص شویم، باید این تشکیلات فاسد را در هم بریزیم، باید کل کشور را متحول سازیم، سازمان سیاسی، نظام اقتصادی و
سیاست خارجی مملکت خود را باید دگرگون سازیم، ولی مهم تر از همه، نخست باید خودمان را متحول سازیم. نحوه زندگی مان، روابطمان با دیگران، با تمامی امور، با ابدیت، با خدا و با هر چیز دیگر باید کاملاً متحول شوند. تنها در صورتی که چنین تحول ژرفی در زندگی ما رخ دهد، یک انقلاب حقیقی و راستین خواهیم داشت). به اعتقاد من در این جاست که
اسلام نقش خود را ایفا نمود. شاید فلان یا بهمان تعهدات، فلان یا بهمان قواعد اسلامی است که این همه شیفتگی و افسون ایجاد کرده است. اما مهم تر از همه،
مذهب در ارتباط با روش زندگی خاص آنان، برایشان همانند یک موعود، و تضمین گر دست یافتن به چیزی بود که می توانست ذهنیت آنان را به گونه ای رادیکال متحول سازد.
تشیع دقیقاً شکلی از اسلام است که با آموزه ها و محتوای باطنی خود بین صرف اطاعت از قوانین و زندگی عمیق معنوی تمییز قائل می شود. وقتی می گویم آنان در تعالیم و آموزه های اسلام در پی ایجاد تحولی در ذهنیت خود بودند، این نظر با واقعیت وجود کاربست های سنتی اسلامی که در عین حال تعیین کننده هویت آنان بود، مغایرتی ندارد. آنان با این نحوه زندگی مطابق با دین اسلام به عنوان یک نیروی انقلابی، خواهان چیزی غیر از صرف اطاعت کورکورانه از قوانین هستند. آنان از طریق بازگشت به تجربه معنوی که معتقدند می توانند در اسلام تشیع آن را پیدا کنند، خواهان تجدید بنای کلی هستی (حیات) خود هستند. خیلی ها همواره به مارکس و عبارت معروفش (افیون توده ها) استناد می کنند، ولی هیچ گاه نشده که به جمله ای که درست بلافاصله پیش از این عبارت آورده و می گوید: (مذهب روح دنیای فاقد روح است) کمترین اشاره ای بکنند. پس با این توصیف اجازه بدهید صراحتاً بگویم که اسلام در سال ۱۹۷۸، (سال پیروزی انقلاب اسلامی) هرگز افیون توده ها نبود؛ دقیقاً به این خاطر که روح جهان فاقد روح به شمار می آمد).
عرضه مدل حکومت اسلامی
انقلاب اسلامی، چنان که در اظهارات میشل فوکو نیز آمده است، آغازگر گفتمانی جدید در عرصه حیات فردی و اجتماعی انسان ها بود و پس از چند قرن حاکمیت گفتمان
سکولاریسم و دین گریزی بر فرهنگ، سیاست و اقتصاد جهان، موضوع اداره جامعه و حکومت را بر اساس تعالیم دینی و آموزه های وحیانی مطرح ساخت. در حقیقت می توان گفت انقلاب اسلامی ایران، طلایه دار رنسانس دیگری در جهان بود، با این تفاوت که در رنسانس قرن شانزده و هفده اروپا، بشر با روی گرداندن از آسمان تلاش کرد که همه مناسبات فردی و اجتماعی خود را بر اساس آموزه های عقلی و تجربی سامان دهد، اما در رنسانس قرن بیستم ایران، انسان با رویکرد دوباره به آسمان، تلاش بزرگی را برای سامان دادن همه مناسبات خود بر مبنای کتاب خدا و سنت معصومان (علیهم السلام) آغاز کرد.حضرت امام به عنوان معمار بزرگ انقلاب اسلامی و نظریه پرداز
حکومت اسلامی ، از سال ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، با تأکید بر توانمندی دین و آموزه های وحیانی برای اداره حکومت و پاسخ گویی به شئون مختلف حیات بشر، خواهان تشکیل حکومت اسلامی و تدوین قوانین بر اساس احکام اسلامی شد و همواره بر این آرمان پای می فشرد؛ تا سرانجام موفق به تشکیل نخستین حکومت دینی در عصر حاضر گردید. با تشکیل نظام
جمهوری اسلامی در ایران، گام بزرگی درتحقق آرمان بزرگ انقلاب اسلامی و رهبر آن برداشته شد و در طول سه دهه گذشته تلاش های فراوانی برای به ثمر نشستن بیش تر این آرمان و رفع موانع و مشکلات پیش روی آن برداشته شد، اما باید اذعان داشت که تا تحقق کامل آن راهی بس دراز در پیش است؛ چرا که هنوز نظام اسلامی با چالش های گوناگونی در زمینه چگونگی اداره جامعه و حکومت بر اساس آموزه های اسلامی، ارائه پاسخ های مبتنی بر
شرع و متناسب با مقتضیات زمان برای نیازهای نوشونده دستگاه های تقنینی، قضایی و اجرایی و ساختن جامعه ای رشدیافته و بهره مند از امکانات رفاهی شایسته و در عین حال منطبق با ارزش های معنوی و اخلاقی اسلام روبه روست.اکنون در سومین دهه استقرار نظام اسلامی در ایران ، ضروری است که با هدف به ثمر نشاندن گفتمان جدیدی که انقلاب اسلامی در عرصه حیات فردی و اجتماعی انسان ها مطرح کرد و همچنین تکمیل نظریه ارزشمند امام راحل (قدّس سرّه) در زمینه تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت، آسیب ها و چالش هایی که نظام جمهوری اسلامی در زمینه قانون گذاری و اداره جامعه بر اساس موازین اسلامی با آن ها روبه روست، بررسی و برای حل آن ها چاره جویی شود.با توجه به آنچه گفته شد در طرح تحقیقاتی (قانون گذاری در نظام جمهوری اسلامی؛ آسیب ها و چالش ها)، سیر تحول و تطوّر روند قانون گذاری در نظام جمهوری اسلامی، مسائل و مشکلات نظری و عملی موجود در این زمینه و همچنین دیدگاه های متفاوتی که درباره چگونگی قانونگذاری بر مبنای فقه اسلامی وجود داشته، بررسی و تلاش شده است که در حد امکان، راه حل هایی برای آسیب ها و چالش های موجود در این زمینه ارائه گردد.
قانون گذاری در نظام اسلامی؛ از تصور تا واقعیت
در این بخش بر اساس پژوهش های کتابخانه ای و همچنین نتایج به دست آمده از گفت وگوهای انجام گرفته با صاحب نظران حوزوی و دانشگاهی ـ که تفصیل آن در بخش دوم همین کتاب آمده است ـ سیر تحول اندیشه قانون گذاری بر اساس احکام اسلام و مهم ترین آسیب ها و چالش های موجود در زمینه قانون گذاری در نظام جمهوری اسلامی در چهار فصل، به شرح زیر، بحث و بررسی شده است:
← مفاهیم و کلیات
...