پژمان
/peZmAn/
مترادف پژمان: افسرده، پژمرده، خسته دل، غمخوار، غمگین، غمناک، نژند، نومید
متضاد پژمان: شادمان
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: غمگین، دل تنگ، نا امید، افسرده، پشیمان، متنفر، متوحش، ( اَعلام ) پژمان [حسین پژمان بختیاری] ادیب و شاعر معاصر
برچسب ها: اسم، اسم با پ، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
اندر این خانه بوده ام مهمان
کرده ام شاد از او دل پژمان.
عنصری ( از اسدی در نسخه خطی لغت نامه اسدی ).
از این هر زمان نو فرستم یکی
تو با درد پژمان مباش اندکی.
فردوسی.
چنان چون فرستاده پژمان شودز دیدارتان سخت ترسان شود.
فردوسی.
بدان ملک فرمانت هزمان روان که دشمنت را دوست پژمان روان.
اسدی ( گرشاسب نامه نسخه خطی مؤلف ص 360 ).
همی حیران و بی سامان و پژمان حال گردیدی
اگر دیدی بصف دشمنان سام نریمانش.
ناصرخسرو.
حمل سرود نوا شد [ کذا ] بمن همی شب و روزچنانکه بختم از او گشت رنجه و پژمان.
مسعودسعد.
گاه بر فرزندگان چون بیدلان واله شویم گه ز عشق خانمان چون غافلان پژمان شویم.
سنائی.
در بخارا دلی مدان امروزکه نه در فرقت تو پژمان است.
سوزنی.
تو دور از من و غمهای تو بمن نزدیک تو شاد بی من و من بی تو با غم و پژمان.
سوزنی.
در انتظار عهد شب قدر زلف توپژمان تر از چراغ به روزم زمان زمان.
سیف اسفرنگ ( از فرهنگ جهانگیری ).
|| پشیمان. || ناامید. || مخمور. ( برهان قاطع ). رجوع به بی پژمان شود.فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- افسرده غمناک اندوهگین . ۲- پشیمان ۳- نا امید . ۴- مخمور . ۵- متوحش . ۶- متنفر .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. پشیمان.
مترادف ها
دژم، منکوب، افسرده، غمگین، ملول، محزون و مغموم، پژمان، دلتنگ، فرو رفته
منکوب، افسرده، ملول، نژند، محزون و مغموم، پژمان
سیاه، پژمان، محزون، دلسرد، پکر
پیشنهاد کاربران
دقیقا هرچی تو این کپشن گفته شده همشو دارم من بالخصوص مریض جان و بدشانسم هس
پژ به معنی نگون ومان به معنی مینو یا سرشت پس پژمان یعنی نگون بخت یا رانده شده از بهشت که همان حال وهوای آدم ( ع ) پس از هبوط بر کره زمین میباشد، به معنی دیگر پریشان وپشیمان از سرنوشت خویش
پژمان: در باره ی این نام با یک واژه و دو ساختار رو به رو هستیم:1ـ پهلوی: پَژم pažm ( شکنجه، رنج، گرفتاری، درد، عذاب، بلا ) با پسوند ( ان ) که دهخدا و دیگران معنی آن را با استناد به اشعار فردوسی و. . .
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
پژمرده. افسرده. غمناک. غمنده. غمگین نوشته اند. 2ـ پهلوی: paž ( پَژ ) با واژه ی مان ( خرد، اندیشه، عقل ) . که واژه ی پژاویشن pažāvishn ( پختگی ) از آن ساخته شده است. اکنون این پرسش پیش می آید که چگونه می شود پدری یا مادری نام نوزاد پسرش را واژه ای بگذارد که به معنی پژمرده، اندوه، غم، غصه باشد؟ در این صورت می توان گفت با سه گزینه رو به رو هستیم: یکی این که خانواده معنی واژه را نداند و از زیبایی گویشی آن خوشش بیاید، دوم این که معنی را بداند ولی زیبایی واژه را بر معنی ترجیح دهد و سوم این که ما یک واژه داریم با دو ریشه و معنی گوناگون؛ پَژمان از پژ و مان؛ و دیگری پژمان از پژم با پسوند ان؛ و نیاکان ما برای این که میان این دو ساختار تفاوت بگذارند، یکی را پِژمان pežmān ( پخته خرد، دارای عقل کامل ) و دیگری را پَژمان pažmān ( اندوه، پژمردگی، غصه ) خوانده اند؛ ولی چون فرهنگ نویسان درست ریشه یابی نکرده اند و از خود نیز نپرسیده اند که اگر پژمان به معنی اندوه و پژمردگی است پس چرا مردم آن را برای نام پسران خود برگزیده اند، این اشتباه ساختاری پیش آمده است که امیدواریم آیندگان اصلاح نمایند و یک پَژمان به معنی اندوه از ریشه ی پهلوی پَژم با پسوند ان بنویسند و یک پِژمان از ریشه ی پَژ و واژه ی مان به معنی پخته خرد، دارای عقل کامل.
درد آزموده، رنج دیده، سرد و گرم چشیده ، دژم، نژند،
سرشت پژوهشگر. ذات پژوهنده و جستجو گر
پژ مان
کارواژه پژ به چم زیر و رو کردن ، معکوس کردن، برگرداندن واژگون شدن است. همچون پژواک :انعکاس صدا. پژمرده:مرده و واژگون شده.
مان به چم مینو، ذات، سرشت است
پژ مان
کارواژه پژ به چم زیر و رو کردن ، معکوس کردن، برگرداندن واژگون شدن است. همچون پژواک :انعکاس صدا. پژمرده:مرده و واژگون شده.
مان به چم مینو، ذات، سرشت است
به معنی افسرده اما استوار
همیشه غمگین
ناراحت افسرده
ناراحت افسرده
پژمان یعنی در سکوت به خود نزدیک شدن و آرامش را در درون پیدا کردن
پژمان یعنی غمگین تنها بی کس
و آرامش
چون همیشه خودم اینجوری هستم وخوشم میاد
و آرامش
چون همیشه خودم اینجوری هستم وخوشم میاد
پژمان: غم عشق
هرچیزی درباره این اسم معنی کردند درسته چون خودم همشو دارم افسرده . غمگین. اندوهگین. ناامید. .
این اسم مقدس برگرفته از چند صفات عالیه خداونده
۱:[ تنهایی]
۲:[آرامش]
۳:[سکوت]
این صفات میشه پایه و اساس یه معبد که پژمان بتونه توش مشغول نیایش بشه و در آخر به انرژی امر کنه.
چو دَریابند، دُریابند
۱:[ تنهایی]
۲:[آرامش]
۳:[سکوت]
این صفات میشه پایه و اساس یه معبد که پژمان بتونه توش مشغول نیایش بشه و در آخر به انرژی امر کنه.
چو دَریابند، دُریابند
اسم پژمان اسم بسیار زیبای است
از نظرمن اسم عالی وبینظری است
با تشکر ☺️
از نظرمن اسم عالی وبینظری است
با تشکر ☺️
غمگین و دل تنگ و نا امید 🌼🌼🌼🌼
( ( کسانی که نمی دانند رای منفی ندهند ) ) 🌸🌸🌸🌸
{{با تشکر }}🌹🌹🌹🌹
( ( کسانی که نمی دانند رای منفی ندهند ) ) 🌸🌸🌸🌸
{{با تشکر }}🌹🌹🌹🌹
غمگین افسرده
پژمان باکسره ب معنای کوه است واسم است ولی بافتحه یک صفت است که ناامید است تمام نام هامعنای خوب دارند😁
پِژمان بر خلاف معانی و تصور رایج که همه آن را به فسردگی و خمودگی ترجمه کرده اند به معنای کوه و به سانِ کوه هست ( پِژم به معنی کوه و الف نون نسبت ) . اون پَژمان هست که معنای فسرده رو میده
خمگین
شاه شاهان
پژمان، بر خلاف تصور عامیانه، از ریشه پژمردگی به معنی اندوهگین نیست. بلکه ریشه آن به کلمه پژوهان به معنی شخص پژوهشگر برمی گردد.
خشمگین، برآشفته ( هم میتوان معنی کرد )
سلام:
پَژمان____نا اُمید
پُژمان____آرزو
پِژمان____کوه ، منسوب به کوه، برهان قاطع
پَژمان____نا اُمید
پُژمان____آرزو
پِژمان____کوه ، منسوب به کوه، برهان قاطع
پژمان با کسره ک به عنوان اسم بکار میرود ب معنای کوه میباشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)