فرهنگ اسم ها
معنی: فولاد، نام پهلوانی در زمان کیقباد، ( = فولاد )، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرماندهان دلاور ایرانی در زمان کیقباد
برچسب ها: اسم، اسم با پ، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
انگشت بَرِ رویش مانند بلور است
پولاد بر گردن او همچون لاد است.
ابوطاهر خسروانی.
چو روزش فراز آمد و بخت شوم شد آن ترگ پولاد برسان موم.
فردوسی.
بجنبید دشت و بتوفید کوه ز بانگ سواران هر دو گروه
همی گرز پولاد همچون تگرگ
بباریدبر جوشن و خود و ترگ.
فردوسی.
برآمد چکاچاک زخم سران چو پولاد با پتک آهنگران.
فردوسی.
ببالا شود چون یکی سرو برزبگردن برآرد ز پولاد گرز.
فردوسی.
نبینند رویش مگر با سپاه نهاده ز پولاد بر سر کلاه.
فردوسی.
هر آنکس که از شهر بغداد بودابا نیزه و تیغ پولاد بود.
فردوسی.
که یابد بگیتی رهائی ز مرگ اگر تن بپوشد بپولاد ترگ.
فردوسی.
وگرنه بپولاد تیغ و تبرببرم همه سنگ را سربسر.
فردوسی.
ز بسکه رنج سفر برتن عزیز نهدهمی ندانم کان تن تن است یا پولاد.
فرخی.
پری زادگان رزم را دل پسندبپولاد پوشیده چینی پرند.
عنصری.
از این گونه سنباده زر برندهم ارزیز و پولاد و گوهر برند.
اسدی.
همچنان لادست پیش تیغ تو پولاد نرم پیش تیغ دشمنانت همچنان پولاد لاد.
قطران.
طمع چون کردی از گمره دلیلی نروید هرگز از پولاد شمشاد.
ناصرخسرو.
رسته ز دلشان خلاف آل محمدهمچو درخت زقوم رسته ز پولاد.
ناصرخسرو.
دل سندان ازو گر بدسگالدبیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
۱-( اسم ) آهن خشکه و آبدارکه از آن شمشیر خنجر کارد فنر و جز آن سازند روهنی شابرقان آهن خشک مقابل نرم آهن : [ که یابد بگیتی رهایی ز مرگ اگر جان بپوشد بپولاد ترگ ? ] ( شاهنامه ) ۲ - گرز : نمایم بگیتی یکی دستبرد که گردد ز پولاد من کوه خرد. ( نظامی ) ۳- شمشیر : [ مخور غیرت هند بی یاد من که هندی ترست از تو پولاد من . ] ( نظامی ) ۴- کارد گاو آهن.یا پولاد هندی . شمشیر هندی: زده بر میان گوهر آگین کمر در آورده پولاد هندی بسر. ( نظامی )
نام قلعتی به مازندران
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] گرز.
۳. [قدیمی] شمشیر.
* پولاد هندی: [قدیمی، مجاز] شمشیر، شمشیر هندی: زده برمیان گوهرآگین کمر / درآورده پولاد هندی به سر (نظامی۵: ۷۵۹ ).
گویش مازنی
دانشنامه آزاد فارسی
جدول کلمات
مترادف ها
فولاد، شمشیر، پولاد
پیشنهاد کاربران
واژه پولاد. ( اِخ ) نام پهلوانی ایرانی به روزگار کی قباد. ( شاهنامه فردوسی ) . || نام پهلوانی تورانی که بمدد افراسیاب آمد و رستم او را بکشتی برزمین زد و او را پولادوند نیز گفتندی. ( شرفنامه ) ( شاهنامه فردوسی ) . نام دیوی از دیوان مازندران. ( جهانگیری ) . رجوع به پولاد غندی شود. || نام غلام امیرتیمور گورکان. ( تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 433 ) .
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
منبع عکس . فرهنگ عمید
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
منبع عکس . فرهنگ عمید
اون اقایی که میگن پولاد کلمه ترکی هستن باید بگم پولاد به زبانهای ترکی میشه چلیک
پولاد = ایل بزرگ حسنوند
ایل بزرگ حسنوند = لک و لکستان بزرگ
ایل بزرگ حسنوند = لک و لکستان بزرگ
پولاد، کلمه ای یونانی است و از پولاتون استخراج شده است. در زبان سُریانی نیز به همان معنا و به شکل �پولاد� موجود بوده است. رجوع کنید به کتاب �فرهنگ ریشه شناختی فارسی�، اثر: محمد حسن دوست. جلد دوّم. ص ۷۵۲
احتمالا پولاد تورکی باشه چون آخرش د داره
پولاد واژه ای پارسی هست
مغول کدوم گوری بوده اون زمان
مغول کدوم گوری بوده اون زمان
چی میگی پولاد چه ربطی به مغولی داره در پهلوی به شکله پولَوَت بوده دومم جان یک کلمه فارسیه نمی تونی گان و رو بچسپونی به جان سومم گان خودش انگلیسیه
پولاد:احتمالا ریشه در کلمه مغولی بولد ( bold ) به معنی فولاد در زبان مغولی گان ( gan ) هم به معنی فولاد است و گانبلد اسم پسرانه است به معنی فولاد همان جانپولاد یا جنبلاط
احتمالا همریشه با پیل و فیل که نماد قدرت و زور و عظمت و سختی است
پولاد:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " پولاد" می نویسد : ( ( پولاددر پهلوی در ریخت پولاوت pōlāwat و پولاپت pōlāpat بکار می رفته است. ) )
( ( به بالا شود چون یکی سروِ بُرز
به گردن برآرد ز پولاد گرز ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 294. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " پولاد" می نویسد : ( ( پولاددر پهلوی در ریخت پولاوت pōlāwat و پولاپت pōlāpat بکار می رفته است. ) )
( ( به بالا شود چون یکی سروِ بُرز
به گردن برآرد ز پولاد گرز ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 294. )