لغت نامه دهخدا
پوزه. [ زِ ] ( اِخ ) ده کوچکی از دهستان ثلاث بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در 48 هزارگزی جنوب خاور کنگان. کنار راه اتومبیل رو کنگان به لنگه. دارای 50 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).
فرهنگ فارسی
ده کوچکی از دهستان ثلاث بخش کنگان شهرستان بوشهر
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
پوزه قسمت برجسته صورت حیوان است که از بینی، دهان و فک تشکیل شده است. در بسیاری از حیوانات، این سازه را پوزه، منبر یا خرطوم می نامند. در بسیاری از پستانداران، در پیرامون بیرونی سوراخ بینی، سطح پوستی بدون مو و خز وجود دارد که حالتی چرم گون دارد که آن را چرمِ بینی، نوک پوزه یا بینی خیس می نامند. چرم بینی اغلب با احساس بویایی قوی تری همراه است. پوزه از نظر اکثر حیوانات نقطه ضعف محسوب می شود: به دلیل ساختار آن، یک حیوان می تواند به راحتی مبهوت یا ناک اوت شود، یا حتی با اعمال نیروی کافی پوزه آن ها خواهد شکست. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: پوزه
مترادف ها
نوک، منقار، پوزه، دهنه لوله
صورت، پوزه بند، پوزه، دهنه، دهان بند، سر لوله بخاری، سرلوله هفت تیر یاتفنگ
نوک، منقار، پوزه، دهان، بینی
منقار، پوزه، تاج، منبر، کرسی خطابه
پوزه، دهان، سر لوله اب، پوزه دراز جانور، لوله کتری و غیره
پوزه، بینی، دهانک، سر لوله اب
پوزه، فنجان، ابخوری، دهان، لیوان، دهن کجی، عکس شخص محکوم
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
Posauna با تلفظ پوزاونا به زبان آلمانی همان صور یا شیپور اسرافیل می باشد که بر اساس مستندات وحیانی تورا ( تورات ) کتاب دینی قوم یهود بهمراه ملحقات آن تحت عنوان عهد یا وصیت نامه قدیم و ایوانگی های چهارگاه
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
( اناجیل اربعه ) اقوام مسیحی بهمراه ملحقات آن تحت عنوان عهد یا وصیت نامه جدید و قرآن مسلمانان در آخرت و قیامت دوبار توسط فرشته ای به نام اسرافیل در آن دمیده می شود. این کلمه در اصل و ریشه صور و شیپور نبوده و از سه کلمه فارسی به شکل زیر ساخته شده است : pos با تلفظ پوز مخف پوزه بوده است هم دهان حیوانات و هم دهان انسان و au با تلفظ آو به معنای آب و na در اصل و ریشه با تلفظ نه نشانه نفی بوده است. این کلمه دارای معانی مختلفی بوده است، به عنوان مثال تُف کردن به روی دیگران یا انداخت آب دهان روی زمین ممنوع بوده است از لحاظ رفتار فردی و اجتماعی. یا دراز کشیدن روی شکم در کنار چشمه یا جویبار و نوشیدن آب با پوزه یا دهان ممنوع و یا حداقل یک عمل قابل ملامت و سرزنش کردن و یا روشی غیر نیکو بوده است. Esra با تلفظ اِسرا همان پیشوای دینی قوم یهود می باشد که پس از آزاد شدن قوم یهود از اسارت بابلیان توسط هخامنشیان به اورشلیم بر میگردد و خوانش جدیدی از مقرارت دینی تعیین شده توسط موسا ارائه می دهد که گویا سفت و سختر از ده فرمان یا امر موسا بوده اند و شاید به همین دلیل لقب فیل یعنی پوست کلفت به او داده اند به شکل Esra phil و بعدا اورا به مقام فرشته ارتقاء داده که از طریق خرطوم اش عربده می کشد و به مردم امر به معروف و نهی از منکر می کند.
واژه باستانی ایرانی است به معنی: دهان گرداد گرد دهان
نس
پوز بمعنی بینی
پوزه دربلوچی بمعنی دماغه، مثلا"دماغه ی کوه
پوزه دربلوچی بمعنی دماغه، مثلا"دماغه ی کوه
در لهجه ایل عرب فارس به معنی دماغه و نوک تپه که حالت تیزی داشته باشد هم پوزه گفته می شود.