پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید

دانشنامه عمومی

پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید ( به انگلیسی: The Five People You Meet In Heaven ) یک رمان به قلم میچ آلبوم است که در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است.
این کتاب داستان زندگی و مرگ مردی به نام اِدی است که در حال نجات دختربچه ای در پارک شهربازی می میرد و به بهشت می رود و آنجا با پنج نفر روبرو می شود که در زندگی وی تأثیر قابل توجهی داشته اند.
این کتاب توسط Hyperion منتشر شد و به مدت ۹۵ هفته در لیست پرفروش ترین نیویورک تایمز قرار گرفت.
این کتاب در ایران توسط مترجمین مختلفی مثل مژگان حسن زاده، سعید نیک منش، ودود جوانی، سمیرا کاظمی، پاملا یوخانیان، شادان مهران مقدم و. . . ترجمه و منتشر شده است.
داستان از جایی شروع می شود که در تولد ۸۳ سالگی اِدی، تعمیرکار وسایل بازی در پارک تفریحی «روبی پیِر»، به دلیل کابل یکی از ترن های هوایی خراب شده و در راه متوقف می شود. دو نفر از پرسنل، سواران این دستگاه را نجات می دهند و همه می دانند که این دستگاه در حال سقوط است. اِدی متوجه دختری می شود که قبلاً در پارک دیده بود ( ایمی/آنی ) درست زیر آن دستگاه ایستاده که در صورت سقوط روی او خواهد افتاد. اِدی خود را به سمت دختر پرتاب می کند و قصد دارد او را به یک سمت ایمن بکشاند. اِدی یک انفجار را احساس می کند، نوری می زند، دست های یک دختر کوچک را در خودش احساس می کند و بعد هیچ چیز نیست… و او می میرد.
ادی سپس خود را بیدار می بیند و متوجه می شود که احساس جوانی و انرژی بیشتری می کند و در حالی که در بهشت است، به مرور با پنج نفر مختلف در زمان های گوناگون دیدار می کند.
اِدی: شخصیت اصلی و کسی که مرکزیت داستان قرار دارد. اِدی تعمیرکار یک تفریحگاه ساحلی است و در آغاز داستان، در سالگرد ۸۳ سالگی خود کشته می شود. هنگامی که او در بهشت بیدار می شود، به سفری می رود تا پنج نفری را ملاقات کند که زندگی آنها از جهات مختلفی که هرگز انتظار آن را نداشته است، با او در هم تنیده شده اند. به عنوان یک بزرگسال، او می خواست به عنوان مهندس کار کند. [ ۱]
مارگارت: همسر اِدی که او در روبی پیِر ملاقات کرد و پس از بازگشت از جنگ جهانی دوم با او ازدواج کرد. مارگریت دارای «پوست زیتونی» و «چشم قهوه ای تیره» است. [ ۱] او در چهل و هفت سالگی بر اثر تومور مغزی درگذشت. [ ۱]
جوزف کورولزچیک، مرد آبی: پوست جوزف هنگام پسر شدن به دلیل مصرف مکرر نیترات نقره به رنگ آبی روشن شده بود، تصور می شد در آن زمان یک داروی مؤثر است. به او این دارو داده شده بود تا «عصبی بودن» و شب ادراری اش را درمان کند ولی به عوارض جانبی آن توجهی نداشت. جوزف در اثر این بدشکلی، سرانجام به واسطه قیافه عجیبش وارد سیرکی در روبی پیِر شد. جوزف مردی میانسال است که دارای شانه های باریک و بریده شده و برهنه از کمر است. شکمش بر روی کمربندش آویزان شده است. موهای او از نزدیک بریده شد. لب هایش نازک و صورتش بلند و کشیده بود. [ ۱] او به دلیل غیر مستقیم رفتار اِدی در کودکی، در اثر حمله قلبی درگذشت، هنگامی که اِدی سعی کرد توپ را از خیابان بیرون بیاورد و باعث می شود او بتواند اتومبیل خود را بچرخاند تا از برخورد با اِدی جلوگیری کند. [ ۱]
عکس پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس