پل لازارسفلد

دانشنامه عمومی

پل فلیکس لازارسفلد ( به انگلیسی: Paul Lazarsfeld ) ؛ ( ۱۳ فوریه ۱۹۰۱  – ۳۰ اوت ۱۹۷۶ ) جامعه شناس اتریشی - آمریکایی، مؤسس دفتر پژوهش های اجتماعی کاربردی دانشگاه کلمبیا و تأثرگذار بر تکنیک ها و سازماندهی پژوهش های اجتماعی بود. یکی از همکارانش پس از مرگش در مورد او گفت: «وی یک جامعه شناس آمریکایی نبود بلکه او تعیین کرد جامعه شناسی آمریکایی چیست». [ ۱] لازارسفلد گفت هدفش «تولید پل لازارسفلدها» بود. [ ۲] :   3  دو دستاورد اصلی که او با آنها مرتبط است را می توان در دو لنز تحلیلی تشریح کرد:موسسات پژوهشی، روش شناسی و همچنین خود محتوای پژوهشی وی. او یکی از بنیانگذاران جامعه شناسی تجربی سده بیستم بود. [ ۳] جرابیک، هاینک. پل لازارسفلد - بنیانگذار جامعه شناسی تجربی مدرن: زندگینامه پژوهشی، مجله بین المللی پژوهش های افکار عمومی صص ۱۳:۲۲۹–۲۴۴ ( ۲۰۰۱ ) < /ref>
لازارسفلد از پدر و مادری یهودی در وین زاده شد: مادرش «درمانگر آدلری»، «سوفی لازارسفلد» ( ۲۴ سپتامبر ۱۹۷۶–۲۶ می ۱۸۸۱ ) و پدرش رابرت یوزف ( ۱۹ اکتبر ۱۸۷۲–۱۹۳۹ ) وکیل بود. او در مدارس وین تحصیل کرد و سرانجام در رشته ریاضی دکترا دریافت نمود ( رساله دکترایش به جنبه های ریاضی نظریه گرانشی اینشتین می پردازد ) . در دهه ۱۹۲۰، او در محافل فیلسوفان «حلقه وین»، از جمله اتو نویرات و رودلف کارناپ رفت و آمد داشت و به عنوان یک سوسیالیست فعال فعالیت می کرد. [ ۴] او با تخصص خود در ریاضیات و روش های کمّی به جامعه شناسی آمد و در چندین مطالعه کمّی شرکت کرد، از جمله در ۱۹۳۰–۱۹۳۱ طرحی اجرا کرد که احتمالاً اولین نظرسنجی علمی شنوندگان رادیو بود. در سال ۱۹۲۶ با جامعه شناس، «ماری جاهدا» ازدواج کرد. آنها به همراه هانس زایزل مطالعه کلاسیکی در مورد تأثیر اجتماعی بیکاری بر یک جامعه کوچک نوشتند: بیکارهای مارینتال ( ۱۹۳۲، ویرایش انگلیسی ۱۹۷۱ ) . او در سال ۱۹۳۴ از ماری طلاق گرفت و با همکارش «هرتا هرتزوگ» ازدواج کرد ولی در سال ۱۹۴۵ از او هم طلاق گرفت.
مطالعه «بیکارهای مارینتال» توجه بنیاد راکفلر را به خود جلب کرد و منجر به پرداخت کمک هزینه سفر دو ساله به ایالات متحده شد. لازارسفلد به آمریکا سفر کرد و از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۵ در اداره امداد اضطراری فدرال کار کرد. به مرور تماس برقرار ساخت و از معدود دانشگاه هایی بازدید کرد که برنامه های مرتبط با پژوهش های تجربی علوم اجتماعی داشتند. در همین زمان لازارسفلد با دو نفر ملاقات کرد: با لوتر فرای در دانشگاه روچستر که منجر به الهام گرفتن از پژوهش های انجام شده در «نفوذ شخصی» گردید که حدود بیست سال بعد نوشته شد و با رابرت اس. لیند که مطالعه «میدل تاون» را نوشته بود. لیند نقش اصلی را در کمک به لازارسفلد برای مهاجرت به ایالات متحده ایفا کرد. او را برای ریاست مرکز نیوآرک و دفتر پژوهش های رادیویی پرینستون پیشنهاد و توصیه کرد. لازارسفلد با یک شرکت غیرانتفاعی روان شناسی تماس گرفت که به ارائه تکنیک های روان شناسی کاربردی و تجاری اختصاص داشت و تعدادی پروژه را پیشنهاد کرد ولی به سبب نداشتن ارزش تجاری کافی یا مشارکت بیش از حد رد شدند. او همچنین به جان جنکینز، روان شناس کاربردی در دانشگاه کورنل خواست تا مقدمه ای بر آماری که لازارسفلد برای دانش آموزانش در وین نوشته بود ( «با ارقام بگو» ) بنویسد. در نهایت، او پژوهش در مورد ایده های ارائه شده در کتاب پرخواننده «هنر پرسیدن چرا» ( ۱۹۵۳ ) را دنبال کرد که مفهوم لازارسفلد از «تحلیل عقل» را توضیح می داد.
عکس پل لازارسفلد
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس