پسامدرنیسم[ ۱] [ ۲] [ ۳] [ ۴] ، پسانوگرایی[ ۵] یا پُست مدرنیسم ( همچنین: پساتجدد، مابعد تجدد ) ( به انگلیسی: Postmodernism ) به سیر تحولات گسترده ای در نگرش انتقادی، فلسفه، معماری، هنر، ادبیات و فرهنگ می گویند که از بطن نوگرایی ( مدرنیسم ) و در واکنش به آن، یا به عنوان جانشین آن پدید آمد. پست مدرنیسم مفهومی تاریخی ـ جامعه شناختی است که به دوران تاریخیِ بعد از مدرنیسم گفته می شود. [ ۶] [ ۷] [ ۸]
• بعضی به عبارت ساده آن را این گونه تعریف کرده اند: «چرخش از سلطنتِ خفقان آورِ فراروایت ها به خودمختاری پرتفرقهٔ خرده روایت ها»[ ۹]
• پسامدرنیسم، مدرنیته ای دیگر است که به مدرنیته با نگاهی نو و دیگر نظر می افکند. پسامدرنیسم سنت نفی کننده و انتقادی مدرنیته را در مورد خود مدرنیته به کار می گیرد. [ ۱۰] [ ۱۱]
پیشوند «پسا» در پسامدرنیسم الزاماً اشاره به تأخُر زمانی ندارد. پساتجدد در اصل در واکنش به نوگرایی و تحت تأثیر هوشیاری عمومی پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد. پسانوگرایی به مکتب فرهنگی، فلسفی، فکری و هنری اشاره دارد که سلسله مراتب مرکزی یا اصول ساختاریافتهٔ مشخص ندارد و در برگیرندهٔ پیچیدگی مفرط، تناقض، ایهام، تنوع و عدم انسجام درونی است. [ ۱۲] این عنوان گویا نخستین بار در سال ۱۹۱۷ میلادی به وسیله فیلسوف آلمانی رودُلف پانویتس برای توصیف نهیلیسم فرهنگ غربی قرن بیستم که مضمونی وام گرفته از آراء نیچه بود، به کار رفته است. [ ۱۳]
پست مدرنیته در یک تغییر کلی از تولید به مصرف به عنوان مجموعه مرکزی فرآیندهای اجتماعی و اقتصادی ساخت اجتماعی مداخله می کند. به این معنا، مفهوم پست مدرنیته تا حدی مشابه جامعهٔ فراصنعتی است که می گوید جوامع صنعتی شاهد تغییر جهت از ساخت صنعتی به صنایع خدماتی با تأکید بر تکنولوژی اطلاعات هستند. شماری از نظریه پردازان مفهوم پست مدرنیته را برای اشاره به موقعیت نهادی استفاده نمی کنند بلکه به منظور ارجاع به موقعیت دانش به کار می برند. از این رو بومن عنوان کرده است که پیامدهای پست مدرنیته آن ها چیزهایی است که ذهن مدرن بر خودش از دور و بواسطهٔ درک انگیزش تغییر بازتاب می کند. عدم قطعیت، دو سوگرایی و ابهام پست مدرنیته امکان به چنگ آوردن سرنوشت به منظور خلق آینده مان را فراهم می آورد. هیچ یک از این ها تضمین یا مبنای عامی برای این پروژه نیستند بلکه تنها به عنوان احتمالی درون موقعیت پست مدرنیته ظاهر گشته اند. اندیشهٔ پست مدرنیته خواستار آن است که مدرنیته در پی برآوردن وعده های خود باشد ولو اینکه عقلانیت در آن تحریف شده است. برای لیوتار نیز وضعیت پست مدرنیته فهم موقعیت دانش در جامعهٔ بسیار پیشرفته است. او «بی اعتقادی به فراروایت ها» را به عنوان شاخصهٔ پست مدرنیسم معرفی می کند و تفاوت ها و فهم های واقع شده درون دانش های خاص خُردتر ( خرده روایت ها ) را تجلیل می کند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف• بعضی به عبارت ساده آن را این گونه تعریف کرده اند: «چرخش از سلطنتِ خفقان آورِ فراروایت ها به خودمختاری پرتفرقهٔ خرده روایت ها»[ ۹]
• پسامدرنیسم، مدرنیته ای دیگر است که به مدرنیته با نگاهی نو و دیگر نظر می افکند. پسامدرنیسم سنت نفی کننده و انتقادی مدرنیته را در مورد خود مدرنیته به کار می گیرد. [ ۱۰] [ ۱۱]
پیشوند «پسا» در پسامدرنیسم الزاماً اشاره به تأخُر زمانی ندارد. پساتجدد در اصل در واکنش به نوگرایی و تحت تأثیر هوشیاری عمومی پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد. پسانوگرایی به مکتب فرهنگی، فلسفی، فکری و هنری اشاره دارد که سلسله مراتب مرکزی یا اصول ساختاریافتهٔ مشخص ندارد و در برگیرندهٔ پیچیدگی مفرط، تناقض، ایهام، تنوع و عدم انسجام درونی است. [ ۱۲] این عنوان گویا نخستین بار در سال ۱۹۱۷ میلادی به وسیله فیلسوف آلمانی رودُلف پانویتس برای توصیف نهیلیسم فرهنگ غربی قرن بیستم که مضمونی وام گرفته از آراء نیچه بود، به کار رفته است. [ ۱۳]
پست مدرنیته در یک تغییر کلی از تولید به مصرف به عنوان مجموعه مرکزی فرآیندهای اجتماعی و اقتصادی ساخت اجتماعی مداخله می کند. به این معنا، مفهوم پست مدرنیته تا حدی مشابه جامعهٔ فراصنعتی است که می گوید جوامع صنعتی شاهد تغییر جهت از ساخت صنعتی به صنایع خدماتی با تأکید بر تکنولوژی اطلاعات هستند. شماری از نظریه پردازان مفهوم پست مدرنیته را برای اشاره به موقعیت نهادی استفاده نمی کنند بلکه به منظور ارجاع به موقعیت دانش به کار می برند. از این رو بومن عنوان کرده است که پیامدهای پست مدرنیته آن ها چیزهایی است که ذهن مدرن بر خودش از دور و بواسطهٔ درک انگیزش تغییر بازتاب می کند. عدم قطعیت، دو سوگرایی و ابهام پست مدرنیته امکان به چنگ آوردن سرنوشت به منظور خلق آینده مان را فراهم می آورد. هیچ یک از این ها تضمین یا مبنای عامی برای این پروژه نیستند بلکه تنها به عنوان احتمالی درون موقعیت پست مدرنیته ظاهر گشته اند. اندیشهٔ پست مدرنیته خواستار آن است که مدرنیته در پی برآوردن وعده های خود باشد ولو اینکه عقلانیت در آن تحریف شده است. برای لیوتار نیز وضعیت پست مدرنیته فهم موقعیت دانش در جامعهٔ بسیار پیشرفته است. او «بی اعتقادی به فراروایت ها» را به عنوان شاخصهٔ پست مدرنیسم معرفی می کند و تفاوت ها و فهم های واقع شده درون دانش های خاص خُردتر ( خرده روایت ها ) را تجلیل می کند.
wiki: پسامدرنیسم