آقا من این به رو اشتباه فرستادم ولی تعصّب خیلی وقت شما پان ترک ها کور کرد مثل آب خوردن بیشتر واژگان فارسی که سایت دولتی زبان شناسی ترکیه آذربایجان گفته فارسی هستند تاکی به این حرف عجیب غریب می خواهید ادامه بدهید خدا می داند آقا درضمن من فارس نیستم تعصّب داشته از نظر من زبان فارسی و ترکی و انگلیسی زبان های زیبا هستند آدم باید از خدا یکم به ترسه قد دورغ به خدا خوب نیست جعل سازی خوب نیست خیلی برام جالبه طلب کار بودم شما ولی بازهم حرف جالب یک حرف تو خیلی بیخود بود
... [مشاهده متن کامل]
بقیه حرف در جواب به شما
در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدندیا مدرک معتبر ندارند مدرک شون جعلی است با این حرف خودتان خار و بی ارزش می کنید بس کنید هر کسی به من و خانواده من توهین حرمزاده بی ناموس بی رگ و ریشه سیم کش و جاکش و خودش و جد آبادش هست اگر توهین کند
درجواب شما ها
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
یک روزی از�برتراند راسل� ( فیلسوف، نویسنده و فعال صلح ) در قرن ۱۹ و ۲۰، پرسیدند چرا افراد متعصب حتی از فکر کردن و شک کردن درباره عقایدشون می ترسند؟
ایشون در پاسخ گفتن:
“چون او ( شخص متعصب ) فکر می کنه که چطور به تاول های پام بگم که این همه راهی که اومدم، اشتباه بود!”
تعصب یکی از بدترین طرز فکرهایی است که ما می توانیم در زندگی مان داشته باشیم.
آدمی که درگیر طرز فکر متعصبانه می شود، در واقع زاویه نگاه خودش را محدود می کند.
افراد متعصب، به طور کلی به شکل کورکورانه و بدون دلیل و منطق کافی، به موضوعی که مورد نظرشان هست نگاه می کنند و همین باعث می شود نتوانند تفکر منطقی و درست داشته باشند.
افرادی که درگیر تعصب می شوند، بخش منطق مغزشان از کار می افتد و با پرخاش یا ترس با بقیه ارتباط برقرار می کنند.
برای اینکه از این سم بزرگ ( تعصب ) دور بشویم، بهترین راه این است که پرسشگری را در خودمان تقویت کنیم.
وقتی من و شما، درباره یک موضوعی پرسش درست انجام بدیم و تحقیق کنیم، از یک جانبه نگاه کردن به اون موضوع دور می شویم.
پس اگر دوست ندارید به شکل یک آدم بی منطق و متعصب دیده شوید، حتما در مورد عقاید و باورهایتان:
• منابع موافق و مخالف رو مطالعه کنید
• پرسش های چالشی بپرسید
• تفکر منطقی کنید ( با دلیل و منطق و به شکل مستند در مورد موضوع فکر کنید. )
👤 ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ
▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . !
تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است.
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . !
✍کریستوفر هیچنز
احمق به کسانی گفته میشود که برای اثبات گفته هایشان هیچ مدرکی ارائه نمیکنند اما برای زیر سوال بردن گفت دیگران از آنها مدرک طلب میکنند!
✍ آنتوان چخوف
تعصّب
الکافى : پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود :
مَن تَعَصَّبَ أو تُعُصِّبَ لَهُ فقَد خَلَعَ رِبْقَ الإیمانِ مِن عُنُقِهِ . و فی نَقلٍ : فقَد خَلَعَ رِبقَةَ الإسلامِ مِن عُنُقِهِ .
�کسى که تعصّب بورزد یا برایش تعصّب ورزیده شود، حلقه ایمان را از گردن خویش باز کرده است. در حدیثى دیگر آمده است: حلقه اسلام را از گردن خویش باز کرده است.
( الکافی : ۲/۳۰۸/۲ - ثواب الأعمال : ۲۶۳/۱ )
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
منَ کانَ فی قَلبِهِ حَبَّةٌ مِن خَردَلٍ مِن عَصَبِیَّةٍ بَعَثَهُ اللّه ُ یَومَ القِیامَةِ مَعَ أعرابِ الجاهِلِیَّةِ
هر کس در دلش به اندازه دانه خردلى عصبیّت باشد، خداوند در روز قیامت او را با اعراب جاهلیت برانگیزد.
( الکافی : ۲/۳۰۸/۳ )
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
لَیسَ مِنّا مَن دَعا إلى عَصَبِیَّةٍ ، و لَیسَ مِنّا مَن قاتَلَ ( عَلى ) عَصَبِیَّةٍ ، و لَیسَ مِنّا مَن ماتَ عَلى عَصَبِیَّةٍ .
�از ما نیست کسى که به عصبیّت فرا خواند و از ما نیست کسى که در راه عصبیّت بجنگد و از ما نیست کسى که با برخوردارى از عصبیّت بمیرد.
( سنن أبی داوود : ۴/۳۳۲/۵۱۲۱ )
امام على علیه السلام :
إنَّ اللّه َ یُعَذِّبُ السِّتَّةَ بِالسِّتَّةِ : العَرَبَ بِالعَصَبِیَّةِ ، و الدَّهاقینَ بِالکِبرِ
�خداوند شش گروه را به سبب شش خصلت عذاب مى کند: عرب را به سبب عصبیّت [جاهلى و نژادى ]و ملاّکان را به سبب تکبّر���
( الکافی : ۸/۱۶۲/۱۷۰ )
امام على علیه السلام ـ در عهدنامه خود به مالک اشتر ـ نوشت :
اِملِکْ حَمِیَّةَ أنفِکَ ، و سَورَةَ حَدِّکَ ، و سَطوَةَ یَدِکَ ، و غَربَ لِسانِکَ
�بادِ بینى و تندىِ خشم و ضربِ دست و تیزىِ زبان خود را مهار کن.
( نهج البلاغة: الکتاب۵۳ )
امام صادق علیه السلام :
مَن تَعَصَّبَ عَصَّبَهُ اللّه ُ عزَّ و جلَّ بِعِصابَةٍ مِن نارٍ .
�هر که تعصّب بورزد، خداوند عزّ و جلّ دستارى از آتش بر سر او ببندد.
( ثواب الأعمال : ۲۶۳/۳ )
تعصّب نکوهیده
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ در پاسخ به سؤال از عصبیّت ـ فرمود :
أن تُعینَ قَومَکَ عَلَى الظُّلمِ .
عصبیّت آن است که قوم و قبیله خود را در راه ستم یارى رسانى .
( سنن أبی داوود : ۴/۳۳۱/۵۱۱۹. )
امام زین العابدین علیه السلام ـ در پاسخ به پرسش از تعصّب ورزى ـ فرمود :
�العَصَبِیَّةُ الّتی یَأثَمُ عَلَیها صاحِبُها أن یَرَى الرَّجُلُ شِرارَ قَومِهِ خَیرا مِن خِیارِ قَومٍ آخَرینَ ، و لَیسَ مِنَ العَصَبِیَّةِ أن یُحِبَّ الرَّجُلُ قَومَهُ، و لکِن مِنَ العَصَبِیَّةِ أن یُعینَ قَومَهُ عَلَى الظُّلمِ
تعصّبى که صاحبش به سبب آن گنهکار مى باشد، این است که آدمى بَدانِ قوم خود را از نیکانِ قومى دیگر بهتر بداند . این از عصبیّت نیست که کسى قوم و مردم خود را دوست داشته باشد، بلکه کمک کردن قوم خود بر ستم از عصبیت است.
( الکافی : ۲/۳۰۸/۷ )
پیشواى متعصّبان
امام على علیه السلام ـ در نکوهش ابلیس ـ فرمود :
فافتَخَرَ عَلى آدَمَ بِخَلقِهِ ، و تَعَصَّبَ عَلَیهِ لأِصلِهِ ، فعَدُوُّ اللّه ِ إمامُ المُتَعَصِّبینَ ، و سَلَفُ المُستَکبِرینَ ، الّذی وَضَعَ أساسَ العَصَبِیَّةِ ، و نازَعَ اللّه َ رِداءَ الجَـبریَّـةِ ، و ادَّرَعَ لِباسَ التَّعَزُّزِ ، و خَلَعَ قِناعَ التَّذَلُّلِ
به سبب آفرینش خود [از آتش ]بر آدم فخر فروخت و به خاطر اصل و گوهرش علیه او عصبیّت ورزید. پس، این دشمن خدا پیشواى متعصّبان و سر سلسله مستکبران و خود بزرگ بینان است و همو عصبیّت را پایه گذارى کرد و بر سر رداى جبروتى و کبریا با خدا به کشمکش برخاست و جامه عزّت و نخوت [که خاص خداوند است ]پوشید و نقاب فروتنى را به دور افکند.
( نهج البلاغة : الخطبة ۱۹۲ )
امام على علیه السلام ـ نیز در نکوهش شیطان ـ فرمود :
اِعتَرَتهُ الحَمِیَّةُ ، و غَلَبَت عَلَیهِ الشَّقوَةُ ، و تَعَزَّزَ بِخِلقَةِ النّارِ ، و استَوهَنَ خَلقَ الصَّلصالِ .
عصبیّت و کبر او را فرا گرفت و شور بختى بر او چیره گشت و به آفرینش خود از آتش نازید و آفرینش آدم از گِلِ خشکیده را خوار و بى مقدار شمرد.
( نهج البلاغة : الخطبة ۱ )
امام صادق علیه السلام :
إنَّ المَلائکَةَ کانوا یَحسَبونَ أنَّ إبلیسَ مِنهُم ، و کانَ فی عِلمِ اللّه ِ أنَّهُ لَیسَ مِنهُم ، فاستَخرَجَ ما فی نَفسِهِ بِالحَمِیَّةِ و الغَضَبِ فقالَ : خَلَقتَنی مِن نارٍ و خَلَقتَهُ مِن طینٍ ! .
�فرشتگان گمان مى کردند که ابلیس از آنان است و خدا مى دانست که از شمار آنها نیست. پس، او به سبب عصبیّت و کبر و خشم، آن چه را در درونش بود بیرون ریخت و گفت: مرا از آتش آفریدى و او را از گِل آفریدى.
( الکافی : ۲/۳۰۸/۶ )
تعصّب پسندیده
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
خَیرُکُمُ المُدافِعُ عَن عَشیرَتِهِ ما لَم یَأثَمْ
�بهترین شما کسى است که از عشیره خود دفاع کند، به شرط آن که با این کار مرتکب گناهى نشود.
( سنن أبی داوود : ۴/۳۳۲/۵۱۲۰ )
امام على علیه السلام ـ در خطبه قاصعه ـ فرمود :�
و لَقَد نَظَرتُ فَما وَجَدتُ أحَدا مِنَ العالَمینَ یَتَعَصَّبُ لِشَیءٍ مِنَ الأشیاءِ إلاّ عَن عِلَّةٍ تَحتَمِلُ تَمویهَ الجُهَلاءِ ، أو حُجَّةٍ تَلیطُ بِعُقولِ السُّفَهاءِ ، غَیرَکُم ؛ فإنَّکُم تَتَعَصَّبونَ لأِمرٍ ما یُعرَفُ لَهُ سَبَبٌ و لا عِلَّةٌ ( مسّ ید علّة ) ، أمّا إبلیسُ فَتَعَصَّبَ عَلى آدَمَ لأِصلِهِ ، و طَعَنَ عَلَیهِ فی خِلقَتِهِ ، فقالَ : أنا نارِیٌّ و أنتَ طِینیٌّ ! و أمّا الأغنِیاءُ مِن مُترَفَةِ الاُمَمِ فتَعَصَّبوا لآثارِ مَواقِعَ النِّعَمِ ، فَقالوا : نَحنُ أکثَرُ أموالاً و أولادا و ما نَحنُ بِمُعَذَّبینَ فإن کانَ لا بُدَّ مِنَ العَصَبِیَّةِ فلْیَکُن تَعَصُّبُکُم لِمَکارِمِ الخِصالِ ، و مَحامِدِ الأفعالِ ، و مَحاسِنِ الاُمورِ ، الّتی تَفاضَلَت فیها المُجَداءُ و النُجَداءُ مِن بُیوتاتِ العَرَبِ ، و یَعاسیبُ القَبائلِ ، بِالأخلاقِ الرَّغیبَةِ ، و الأحلامِ العَظیمَةِ ، و الأخطارِ الجَلیلَةِ ، و الآثارِ المَحمودَةِ . فتَعَصَّبوا لِخِلالِ الحَمدِ مِنَ الحِفظِ لِلجِوارِ ، و الوَفاءِ بِالذِّمامِ ، و الطَّاعَةِ لِلبِرِّ ، و المَعصِیَةِ لِلکِبرِ ، و الأخذِ بِالفَضلِ ، و الکَفِّ عَنِ البَغیِ ، و الإعظامِ لِلقَتلِ ، و الإنصافِ لِلخَلقِ ، و الکَظمِ لِلغَیظِ ، و اجتِنابِ الفَسادِ فی الأرضِ .
من نگریستم، اما احدى از جهانیان را نیافتم که درباره چیزى تعصب ورزد مگر این که تعصّب او علتى داشت که نادانان را به اشتباه مى افکنَد، یا دلیلى که به اندیشه نابخردان مى چسبد؛ جز شما که براى چیزى تعصب به خرج مى دهید که هیچ سبب و علتى برایش شناخته نمى شود. اما ابلیس به خاطر اصل و گوهر خویش در برابر آدم عصبیّت نشان داد و بر او به دلیل خلقتش [از گل] خرده گرفت و گفت: من از آتشم و تو از گِلى. و اما توانگران مرفه و عیّاش امت ها، به خاطر فراوانى نعمت [اموال و اولاد] تعصّب ورزیدند و گفتند که: ما داراییها و فرزندان بیشترى داریم و هرگز به عذاب گرفتار نخواهیم شد پس، اگر چاره اى از داشتن تعصب نیست، باید تعصّبتان به خاطر خصلتهاى والاى انسانى و کردارهاى پسندیده و امور نیکویى باشد که خاندانهاى شرافتمند و بزرگوار و دلیر عرب و بزرگان و مهتران قبایل در آنها بر یکدیگر برترى مى جستند؛ با خلقهاى پسندیده و خردهاى بزرگ و مقامهاى بلند و آثار و رفتارهاى پسندیده. بنا بر این، براى خصلتهاى پسندیده تعصب به خرج دهید، خصلتهایى چون: نگاهداشت حق و حرمت همسایگى و پایبندى به عهد و پیمانها و فرمان بردن از نیکیها و مخالفت با تکبّر و گردن فرازى و اقدام به احسان و نیکوکارى و خویشتندارى از زورگویى و تجاوز و بزرگ شمردن قتل نفس و انصاف داشتن با مردم و فرو خوردن خشم و دورى از ایجاد تباهى در جامعه.
( نهج البلاغة : الخطبة ۱۹۲ )
امام على علیه السلام :�
إن کُنتُم لا مَحالَةَ مُتَعَصِّبینَ فتَعَصَّبوا لِنُصرَةِ الحَقِّ و إغاثَةِ المَلهوفِ .
اگر ناگزیر از داشتن تعصب هستید؛ پس، در راه یارى رساندن به حق و کمک به ستمدیده تعصّب نشان دهید.
( غرر الحکم : ۳۷۳۸ )
امام على علیه السلام ـ در خطبه اى که طىّ آن مردم را به یارى خویش فرا خواند ـ فرمود :
ما تَنتَظِرون بِنَصرِکُم رَبّکُم ؟! أ ما دینٌ یَجمَعُکُم ، و لا حَمِیَّةَ تُحمِشُکُم ؟ ! .
براى یارى دادن پروردگارتان منتظر چه هستید؟ آیا دینى نیست که شما را گرد هم آورَد و غیرت و تعصّبى نیست که شما را تکان دهد؟!
( نهج البلاغة : الخطبة ۳۹ )
امام على علیه السلام ـ نیز در همین زمینه ـ فرمود :
�أ ما دِینٌ یَجمَعُکُم ، و لا حَمِیَّةٌ ( مَحمِیَةٌ ) تَشحَذُکُم ؟! أ وَ لَیسَ عَجَبا ( عَجیبا ) أنَّ مُعاوِیَةَ یَدعو الجُفاةَ الطَّغامَ ( الطُّغاةَ ) فیَتَّبِعونَهُ على غَیرِ مَعونَةٍ و لا عَطاءٍ؟ ! .
�آیا دینى نیست که شما را گرد هم آورد و غیرت و تعصّبى وجود ندارد که شما را بر انگیزد ؟! آیا شگفت نیست که معاویه، آن مردمان خشن فرومایه را فرا مى خواند و بى آن که به آنها کمک و بخششى کند، از او پیروى مى کنند؟!
( نهج البلاغة : الخطبة ۱۸۰ )
امام زین العابدین علیه السلام :
لَم یَدخُلِ الجَنَّةَ حَمِیَّةٌ غَیرُ حَمِیَّةِ حَمزَةَ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ ـ و ذلکَ حینَ أسلَمَ ـ غَضَبا لِلنَّبِیِّ صلى الله علیه و آله فی حَدیثِ السَّلا الّذی اُلقِیَ عَلَى النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله .
�هیچ تعصّبى به بهشت نرفت، مگر تعصّب حمزة بن عبد المطلب، که به سبب شکمبه اى که بر سر پیامبر صلى الله علیه و آله انداخته شد به خشم آمد و مسلمان شد.
( الکافی : ۲/۳۰۸/۵ )
میزان الحکمه جلد هفتم،
استاد آرش کیانی اصلا تعصب چشمهایت را کور کرده پریدن خزیدن روییدن را فارسی نوشتم لغتنامه های تورکیه و آزربایجان نمی خواهد که اینها ریشه فارسی دارد
این واژه در کتاب نیست قدمت اوستا زبان پهلوی از کتاب خیلی بیشتر خود خسته کنم سایت دولتی لغت نامه جمهوری آذربایجان و ترکیه این فارسی می دانند سعید سرور ملقب عبدالرضا
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدندیا مدرک معتبر ندارند مدرک شون جعلی است با این حرف خودتان خار و بی ارزش می کنید بس کنید هر کسی به من و خانواده من توهین حرمزاده بی ناموس بی رگ و ریشه سیم کش و جاکش و خودش و جد آبادش هست اگر توهین کند
درجواب شما ها
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
یک روزی از�برتراند راسل� ( فیلسوف، نویسنده و فعال صلح ) در قرن ۱۹ و ۲۰، پرسیدند چرا افراد متعصب حتی از فکر کردن و شک کردن درباره عقایدشون می ترسند؟
ایشون در پاسخ گفتن:
“چون او ( شخص متعصب ) فکر می کنه که چطور به تاول های پام بگم که این همه راهی که اومدم، اشتباه بود!”
تعصب یکی از بدترین طرز فکرهایی است که ما می توانیم در زندگی مان داشته باشیم.
آدمی که درگیر طرز فکر متعصبانه می شود، در واقع زاویه نگاه خودش را محدود می کند.
افراد متعصب، به طور کلی به شکل کورکورانه و بدون دلیل و منطق کافی، به موضوعی که مورد نظرشان هست نگاه می کنند و همین باعث می شود نتوانند تفکر منطقی و درست داشته باشند.
افرادی که درگیر تعصب می شوند، بخش منطق مغزشان از کار می افتد و با پرخاش یا ترس با بقیه ارتباط برقرار می کنند.
برای اینکه از این سم بزرگ ( تعصب ) دور بشویم، بهترین راه این است که پرسشگری را در خودمان تقویت کنیم.
وقتی من و شما، درباره یک موضوعی پرسش درست انجام بدیم و تحقیق کنیم، از یک جانبه نگاه کردن به اون موضوع دور می شویم.
پس اگر دوست ندارید به شکل یک آدم بی منطق و متعصب دیده شوید، حتما در مورد عقاید و باورهایتان:
• منابع موافق و مخالف رو مطالعه کنید
• پرسش های چالشی بپرسید
• تفکر منطقی کنید ( با دلیل و منطق و به شکل مستند در مورد موضوع فکر کنید. )
👤 ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ
▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . !
تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است.
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . !
✍کریستوفر هیچنز
احمق به کسانی گفته میشود که برای اثبات گفته هایشان هیچ مدرکی ارائه نمیکنند اما برای زیر سوال بردن گفت دیگران از آنها مدرک طلب میکنند!
✍ آنتوان چخوف
پریدن کلمه ای فارسی است که از ریشه پر به معنی موی پرندگان گرفته شده و به کمک پراز روی زمین به هوا رفتن است
یکی از معانی پریدن جهیدن است،
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک
با دو پای کودکانه
می دویدم همچو آهو
می پریدم ازلب جوی
به گویش محاوره ای، معاشرت
واژه سخیف محاوره ای به معنی حشر و نشر کردن
پریدن : [عامیانه، اصطلاح] لب پَر شدن، شکستگی کوچک در کناره ی چیزی.
در لری بختیاری
پَریدن: گُمْ کَنْدِن / زِیدِن، گُمبِه زِیدِن
پَرِش: گُمبِه
پرید: گُمبِه زِید، گُم کَند / زِید
بپر: گُم بزن
پُریدن = to fill
پریدن همان پرواز کردن است که پرنده هم از همین واژه آمده اما امروزه به جای واژه جهیدن گفته میشود در گویش قزوینی به جای بپر بپر کردن بجه بجه کردن میگویند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)