پرده داری

/pardedAri/

لغت نامه دهخدا

پرده داری. [ پ َ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) سمت حاجب. سمت پرده دار. سدانت. حِجبه. حِجابت. حاجبی. || سِرنگاهداری. پرده پوشی. سِرپوشی. رازداری. سَتّاری. سِرنگهداری.

فرهنگ فارسی

۱- سمت پرده دار حاجبی حجابت سدانت. ۲- دربانی . ۳- پرده پوشی

فرهنگ عمید

شغل و سمت پرده دار، دربانی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پَرْده داری (حجابت)، از مناصب مهم دربار خلفا و فرمانروایان که متصدی این منصب حساس را پرده دار (حاجب) می خواندند که در دوره هایی از قدرت بسیار برخوردار بود و نزدیک ترین کس به خلیفه یا سلطان به شمار می رفت.
این منصب را برخی از معاصران به سادگی به معنی دربانی پادشاه، و متصدی آن را مأمور بالا بردن پرده در دربار گرفته اند. اما در منابع کهن رساندن اخبار رعیت به خلیفه یا سلطان و اجازه گرفتن از او برای ایشان را از وظایف پرده دار دانسته، و آورده اند او را از این رو پرده دار می خوانند که خلیفه یا سلطان را از دید کسانی که بخواند بی اجازه بر او وارد شوند، دور نگاه می دارد.
پرده داری کعبه
واژۀ حجابت در عربستان پیش از اسلام به معنی پرده داری کعبه کاملاً شناخته شده بود و پیداست که پرده دار وظیفۀ نگهداری و مراقبت از آن را برعهده داشته است.
پرده داری در ایران باستان
به کار رفتن واژۀ پرده دار در روایات مربوط به ایران باستان، و نیز در شاهنامۀ فردوسی که مبتنی بر روایات بازمانده از روزگاران کهن است، بیانگر وجود منصب پرده داری در دربار شاهان ایران باستان، اهمیت پرده دار و نزدیکی او به شخص شاه تواند بود. وارد شدن پرده دار و حاجب در قلمرو ادبیات در دوران های گوناگون پس از اسلام بیانگر تصویری به خوبی شکل گرفته از این شغل و کاربرد آن در ذهنیت اجتماعی مردم است.
اهمیت حجابت
...

دانشنامه آزاد فارسی

پیشنهاد کاربران

بپرس