پدر سوخته

/pedarsuxte/

معنی انگلیسی:
knavish, roguish, meanie, meany

لغت نامه دهخدا

پدرسوخته. [ پ ِ دَ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) دشنامی است. و مجازاً در تداول عامیانه بمردم خبیث و بدسرشت گویند.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- دشنامی است (مراد آنکه پدر شخص منظور در آتش جهنم سوخته باد . ) مقابل پدر آمرزیده ۲- بد سرشت بد باطن . ۳- بسیار زرنگ : یک پدر سوخته ایست که لنگه ندارد .

پیشنهاد کاربران

همانطور که اکثر دوستان فرمودند.
لفظ پدر سوخته و پدرش را در آوردن.
از دوران منحوس صفوی در ایران پیدا شده
و قزلباشان جنایتکار متاسفانه با اجداد ما ایرانیان با خشونت تمام رفتار نمودند.
قزلباشان ایرانی نبودند و هیچ تعلق خاطری به ایران نداشتند بلکه غارتگرانی بودند که از هیچ جنایتی دریغ نکردند
...
[مشاهده متن کامل]

این کلمه در چندین زیبان و فرهنگ خاورمیانه ای وجود داره. از مصر باستان تا زرتشتیان و اعراب و . .
ولی رواج این کلمه در زبان فارسی از صفویان آغاز شد. صفویان که پادشاهانی بیرحم و خونخوار بودند، هر جا سنی مذهب پیدا میکردند رو آتش میزدند. و حتی جسد پدرانشان را از گور درمیارودن و قبل از مرگ خود شخص جلوش آتیش میزدند! و حتی در در دوران پادشاهان بعدی صفوی به همه فرزندان این افراد پدرسوخته میگفتند. یعنی خود همین کلمه پدرسوخته در دوران پادشاهان مختلف صفوی یا حتی مناطق مختلف بنا بر نوع کشتاری که در آن منطقه صورت پذیرفته بوده ، معنی متفاوت میداده.
...
[مشاهده متن کامل]

پدر سوخته . یا پدر فلان یا پدر سگ وغیره یک فحش است چون پدر نزد ایرانیان ودیگر ملل ارزشمند بوده ومورد احترام چنین نسبت هایی به پدر شخص می دادند وگاهی هم مجازا بکار می رفت بدون قصد فحش بلکه برای زرنگی شخص
...
[مشاهده متن کامل]
یا غیره . نه پدر کسی را سوزانده بودند ونه پدر کسی حیوان چهار دست وپا بوده بلکه مجازا برای دشنام دادن بکار می رفته . وسوختن مراد روی سیاه شدن بوده که عرب ها هنوز هم بکار می برند مثلا به جوابی که باعث اسکات شخص شود وجواب قاطع رد مفحم می گویند وونیز افحام شخص که خود فحم یعنی سیاهی ذغال یعنی رویش را سوخته یا سیاه نمودم ودیگر جوابی ندارد . که به ان رد مفحم گویند.

ظاهرا ادعای اقای ارمان در صفحه 38 کتاب " سیاست و اقتصاد عصر صفوی" نوشته اقای دکتر باستانی پاریزی ( 1348 ) آمده است.
در زمان زرتشتیان اگر به دختری تجاوز میشد و فرد متجاوز منکر موضوع بود. برای راستی آزمایی وی را در آتش می انداختند زیرا به عقیده آن زمان آتش انسانهای پاک را نمی سوزاند. ( داستان سیاوش و سودابه ) اگر آن فرد
...
[مشاهده متن کامل]
در آتش میسوخت و از آن ارتباط نا مشروع فرزندی به دنیا می آمد. به آن بچه پدر سوخته می گفتند. در زمان حاضر یعنی زنا زاده

ربطی به مصر باستان نداره
صفویان که مروج شیعه در منطقه خاورمیانه کنونی بودند پادشاهانی بشدت بیرحم بودند که بدلیل ایجاد رعب و وحشت ، پدر سنی ها را از گور خارج کرده و میسوزاندند.
پدرت را در میآوردم ( از گور ) ،
پدرت را میسوزانم،
و. . . .
موفق باشید.
این واژه با مسئله ناموس و قربانی کردن فرزند توسط پدر و همچنین با داستانهای زیر مرتبط است
حاجی فیروز
کوره های آدم سوزی هیتلر
قربانی کردن فرزندان دختر توسط پدر
داستان ضحاک و کاوه
آل آروادی
...
[مشاهده متن کامل]

خسرو و شیرین
بابک خرمدین و سرخ جامگان
ژان دار ک
پاپ
اصلی و کرم
پیامبر و عایشه
یوسف پیامبر
حضرت داوود
حضرت سلیمان

پدر سوخته یکی از کثیف ترین دشنام ها هستش که مردم به کار میبرن، سوخته از کلمه سپوختن به معنی گا. . . . . . . . اومده
روزی پسری پدرشوبرای فروش هرروز میبره بازارکه بفروشه، مردم هرقیمتی میدن قبول نمی کنه، تااینکه این خبربه گوش داروغه میرسه، برای سرکشی میره بازاروقتی پسررومیبینه، باپرخاش بهش میگه یاپدرتومیبری خونه، یاهمینجا
...
[مشاهده متن کامل]
میسوزونش، پدرسوخته، پسرهم ازترش میره ودیگه کسی اونوتوبازارنمیبینه😅😅😅البته ایناداستانهاییه که زبان به زبان گشته وبه گوش مردم رسیده. . .

فرمایش arman مرا بیاد محمدرضا شاه می اندازد که می گفت" اصول انقلاب را من بیان کردم. بروید دیالکتیک آن را بنویسید. دوست گرامی ادعای شما اولین بار است که طی 400 سال گذشته مطرح می شود. در کدام کتاب چنین چیزی نوشت شده؟
راجع بە واژۀ ـ پدر سوخته ـ ؛ موردش به داستان مصر بستان برمی گردد، همونی که در کتاب ( سینوهه ) اومداست، کسی که پدرش فوت میکنه، و پول و ثروت ندارد که پدرش را مومیایی کند، بهش می گفتن اند ـ پدر سوخته ـ چون بدون مومیا تنش زود خراب میشد، و دیگر هیچکی نمیتوانست چهره پدرش را ببیند، به جز استوخوانش!
Son of a gun
son of a gon
در زمان هایی از تاریخ ایران موقعی که فرد بدهکار نمی توانست دین خود را ادا کند برای بدترین مجازات، قاضی دستور میداد پدر متوفای شخص بدهکار را از زیر خاک بیرون آورده و میسوزا ندند. واژه، پدرت را در می آورم، هم با همین مورد ارتباط دارد
درواقع در زمان قدیم در مصر باستان از مومیایی پدر هایشان به عنوان ضامن استفاده می کردند وبرای آنه بسیار مهم بو د که مومیایی سالم بماند هنگامی نمی توانستند آن کاری را که بابت آن مومیایی پدرشان را ضامن کرده بودن بکنن مومیایی را می سوزاندن که به آن افراد پدر سوخته می گفتند
son of the gun
پدرسوخته. ( پ ِ دَ ت َ / ت ِ ) ( ص مرکب ) دشنامی است . و مجازاً در تداول عامیانه بمردم خبیث و بدسرشت گویند. در مصر باستان اگر کسی از کسی پولی وام می گرفت و بدهکار می شد ضمانت بدهی جسد مومیایی پدرش بود
...
[مشاهده متن کامل]
و اگر نمی پرداخت طلبکار حق داشت مومیایی پدر را بسوزاند. به این دلیل کسی که از نظر مالی بدهکار و ورشکست بود پدرسوخته نامیده می شد. کم کم این اصطلاخ به سایر ممالک و ایران هم رسید.

پدر سوخته: کسی ( پدری ) که سوخته شده باشد، ولی این سوختگی از آتش یا گرما نیست، بلکه سوخته ( باخته یا بازنده ) در یک بازی یا یک مبارزه ورزشی مانند کشتی است. پدر سوخته به فرزندی گفته میشود که پدر او در بازی یا مبارزه ای ورزشی بازنده شده باشد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس