برابر پارسیِ واژه یِ " انرژیک، دارای انرژی " ( به آلمانی energisch ) ، واژه یِ " پَتوک :patūk " از زبانِ پارسیِ میانه است.
برابر پارسیِ واژه یِ " انرژی" ( به آلمانی Energie ) واژه یِ " پَتوکیه : patūkih " از زبانِ پارسیِ میانه است.
... [مشاهده متن کامل]
این واژگان برآمده از واژه یِ اوستاییِ جوان " paiti. tavah " هستند که در آن:
1 - "paiti" پیشوندی است که به ریختِ " پَد/پاد، پ - " در زبانِ پارسی درآمده است.
2 - ریشه ی اوستایی " تَو:tav" که با واژه یِ " توانستن" در زبانِ پارسی همچم و همریشه است. باید درنظر داشت که در واژه یِ "پتوک:patūk" ، دگرگونیِ آوایی " - َ و: av - " به " - و : u - " رُخ داده که بسیار این دگرگونیِ آوایی رواگمند بوده است، چنانکه ما هم اینک نیز تَوانستن را "تونِستَن:tunistan " نیز بکار می بریم و با " - و :u - " از پسوند کُناکی " - وک: uk - " نیز پشت هم آمده و همآواییده شده است.
3 - " ah - " در زبانِ اوستایی پسوند بوده است.
واژگان " پتوک/پتوکیه" را می توان با واژگانِ " چابوک/ چابوکیه " در زبانِ پارسیِ میانه همسنجی کرد.
پسوندِ کُناکی " - وک" ، چنانچه واژه ی دارنده، صفت باشد، به ریختِ " - ُ ک " در زبانِ پارسیِ نو می آید ؛ چنانکه در واژه یِ " چابُک، سبُک و. . . " داریم.
پسوند " - وکیه" که خود از دو پسوندِ " - وک" و " - یه" ساخته شده، به ریختِ " - ُ کی" در زبانِ پارسیِ نو می آید؛ چنانکه واژه یِ " چابوکیه" به ریختِ " چابُکی" درآمده است.
اکنون، با اندکی چشم پوشی، می توان واژه یِ " پَتوک" ( پارسیِ میانه ) را به ریختِ " پَتُک" ( پارسیِ نو ) و واژه یِ " پَتوکیه" ( پارسیِ میانه ) را به ریختِ " پَتُکی" ( پارسیِ نو ) در آورد.
. . . . . . . . . .
پَسگشت :
روبرگ 188 از بخش EXKURS از نبیگ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن " ( کریستین بارتولومه )

خـــایـســک
کدین، چکش بزرگ هم میگن
پتک=مچ بند/میشود در جدول/ارمان عابد رشت
پتک=درای میشود در جدول ارمان عابد رشت
ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است.
همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کننده" در پارسی داریم به نام "پ، زُ" ( پ میتواند به همه ریخت های پا، پَ، پِ، پُ، پو بیاید، ولی بیشتر پَ ) . ( پیشوند "زُ" را در "زُدودن" میبینیم ) ( پیشوند "پ" را در "پالودن" میبینیم )
... [مشاهده متن کامل]
دو واژه "زُتَک" و "پَتَک" ساخته می شوند که هر دو برابر "دفاع، ضد حمله" هستند و هر دو نزدیک به هم هستند پس هر دو را میتوان بکار برد:
نادرست:حمله به این کشور زیان زیادی برای آنها داشت.
درست تَر:زُتَک به این کشور زیان زیادی برای آنها داشت. /پَتَک به این کشور زیان زیادی برای آنها داشت.
بِدرود!
پَتَک واژه ای است فارسی که از واژه �پتاک� در فارسی میانه و به معنای سبد گرفته شده است این واژه با واژه� پتاکا� و به معنای سبدکوچک در زبان سانسکریت هم ریشه می باشد .
این واژه از فارسی به زبان ارمنی رفته و معنای کندو گرفته است و از آنجا وارد زبان ترکی شده است .
خایسک
در ترکی به کندوی زنبور میگن پَتَک
واژه پتک کاملا پارسی است در ترکی می شود �eki� این واژه یعنی پتک صد درصد پارسی است.
mallet
ابزار آلات مختلف به انگلیسی:
toolbox = جعبه ابزار
bolt = پیچ 🔩
screw = پیچ
❗️نکته: هم screw و هم bolt به معنای پیچ هستند اما تفاوت آنها در این است که bolt به مهره و واشر برای سفت شدن نیاز دارد اما screw بدون مهره و واشر سفت می شود
... [مشاهده متن کامل]
nut = مهره
nail = میخ
washer = واشر
screwdriver = پیچ گوشتی 🪛
Philips screwdriver = پیچ گوشتی چهارسو
flathead screwdriver / slotted screwdriver / flat blade screwdriver = پیچ گوشتی دو سو
bradawl = درفش
wrench ( American ) / spanner ( British ) = آچار
adjustable spanner ( British ) / monkey wrench ( American ) = آچار فرانسه
pipe wrench = آچار شلاقی
hammer = چکش 🔨
claw = میخ کشِ چکش
mallet = پتک
saw / handsaw = اره 🪚
chainsaw = اره برقی
circular saw = اره گرد، اره چرخی
hacksaw = اره آهن بُر
coping saw = اره مویی
two man saw = اره دو دست
ax / axe =تبر 🪓
wirecutter = سیم چین
pliers = انبردست
needle - nose pliers / long - nose pliers / snipe - nose pliers = دَم باریک
angle grinder = سنگ فرز
drill = درل
electric drill = دریل برقی
bit = مته
paint roller = غلطک رنگ زنی
utility knife = کاتر، تیغ موکت بری
file = سوهان
flashlight = چراغ قوه 🔦
plastering trowel = ماله گچ کاری، ماله کشته کشی
trowel = بیلچه
shovel = بیل
spade = بیل
❗️تفاوت بین spade و shovel را با یه سرچ ساده در گوگل می توانید مشاهده کنید
plane = رنده نجاری
spirit level = تراز، تراز سنج
vice ( British ) / vise ( American ) = گیره
❗️این گیره با گیره های معمولی که به طور روزمره از آنها استفاده می کنیم فرق دارد. عکس های آن را با سرچ در گوگل مشاهده کنید
tape measure = متر ( نواری )
rake = چنگک
wheelbarrow / barrow = فرغون
علاوه بر معانی مذکوره، در گویش عامیانۀ آذری �پَتَک� بر معانی ذیل هم اطلاق میشود: برگه، بلیط، رسید، ژتون، شماره، قبض
پَتَک پ وت با کسره به ملکی گالی طول و دراز پتک نداشتن تاب ندانشتن
پتک در ترکی کندوی عسل
و ضمنن دوست عزیز یورش و یورتمه کلمات ترکی هستند
باتشکر
پَتَک=پاتک
این واژه پارسی میباشد و به مانای ( معنی ) پادیورش ( ضد حمله ) در کارهای سپاهیگری ( نظامی ) کاربرد دارد
پَتَک/ pătăk : شالواری که ساربانان و چوپانان به پای پیچند.
مانند: گل محمد سرگرم بافتن علیجک و پتک زمستان بود.
کلیدر
محمود دولت آبادی
پَتَک/ pătăk ( ا. ) پاتاوه ی چوپانان و برزگران.
... [مشاهده متن کامل]
واژه نامه ی گویش تون ( فردوس )
تالیف: محمد جعفر یاحقی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
چکش بزگ فولادین، آهن کوب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)