پایدار
/pAydAr/
مترادف پایدار: استوار، بادوام، باقی، برقرار، پابرجا، پایا، ثابت، جاوید، جاویدان، لایزال، ماندنی، محکم، مدام، مستدام، مستقر، مقاوم، نوشه، واثق
متضاد پایدار: ناپایدار، سست
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: استوار، جاویدان، از نام های پروردگار، دارای ثبات، ثابت، همیشگی، ( در قدیم ) مقاوم، مقاومت کننده، ( در حالت قیدی ) به حالت همیشگی، پا برجا
برچسب ها: اسم، اسم با پ، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
اگر شهریاری و گر پیشکار
تو اندر گذاری و او پایدار.
فردوسی.
سپهری که پشت مرا کرد کوزنشد پست و گردان بجایست نوز
هر آنچیز کاید همی در شمار
سزد گر نخوانی ورا پایدار.
فردوسی.
نباشد همی نیک و بد پایدارهمان به که نیکی بود یادگار.
فردوسی.
بخندید سهراب و گفت ای سواربزخم دلیران نه ای پایدار.
فردوسی.
بدینگونه بر دشت کین پایدارندیدیم شاها بهنگام کار.
فردوسی.
بیامد براهام و گفت ای سواربگفتار خود برنه ای پایدار.
فردوسی.
کند آفرین تاج بر شهریارشود تخت شاهی برو پایدار.
فردوسی.
نباشد سپاه تو هم پایدارچو برخیزد از چارسو کارزار.
فردوسی.
بزخم سپهبد نبد پایدارچه یک بود پیشش چه صد چه هزار.
فردوسی.
نباشد خدنگ مرا پایدارکجا ز آهنی کرده باشد گذار.
فردوسی.
شتر خواست از ساروان دوهزارهیونان کفک افکن پایدار.
فردوسی.
نبد کس بجنگ اندرون پایدارهمه کوه کردندگردان حصار.
فردوسی.
بزخمش ندیدم چنان پایدارنه در پیچش و گردش کارزار.
فردوسی.
بدو گفت کای دیو ناسازگاربزخم دلیران نه ای پایدار.
فردوسی.
بگیتی ندیدم چنو [ رستم ] یک سوارکه باشد برزم اندرون پایدار.
فردوسی.
گفتم چهار گوهر گشته است پایدارگفتا مزاج مختلف آرنده عبر.
ناصرخسرو.
بگاه ، دشمن تو هست مستعار شهانه پایدار بود هرچه مستعار بود.
قطران.
تا ملک را شرف بود از تاج و تخت تواز تاج و تخت تو شرف پایدار ملک.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- استوار پابرجا پادار جاویدان ثابت باقی دایم قوی مستقیم وطید مقابل ناپایدار. ۲- نام خدای تعالی است.۳-اسب جلد و پادار. ۴- پایین دار. ۵- کعبتین قلب . ۶- ( اسم . از پای داشتن ) استوار باش ثابت باش راسخ و پا بر جا باش . یا پایدار بودن . مقاومت کردن .
ثابت باثبات
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. برقرار.
۳. استوار، ثابت.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه آزاد فارسی
پایدار (sustainable)
توانایی استمرار برای مدتی نامحدود و نامتناهی. مثلاً، بازدۀ پایدار جنگل برابر است با کامل شدن چرخۀ رویش در همان محیط جنگلی. هواداران محیط زیست این اصطلاح را برای طرفداری از مصرف پایدار منابع شعار خود قرار داده اند.
توانایی استمرار برای مدتی نامحدود و نامتناهی. مثلاً، بازدۀ پایدار جنگل برابر است با کامل شدن چرخۀ رویش در همان محیط جنگلی. هواداران محیط زیست این اصطلاح را برای طرفداری از مصرف پایدار منابع شعار خود قرار داده اند.
wikijoo: پایدار
جدول کلمات
مترادف ها
پایدار، تاب اور، تحمل کننده، پایا
پایدار، پایا، محکم، ثابت، پا بر جا، استوار، باثبات، مداوم
پایدار، پایا، دائمی، ثابت، ابدی، ماندنی
پایدار، سفت، سخت، محکم، ثابت، پا بر جا، استوار، متین، راسخ، مستحکم، پرصلابت
پایدار، وفادار، دائمی، ثابت، استوار، ثابت قدم، باثبات، ماندگار
پایدار، خود سر، مقاوم
چرب، وابسته به چربی، پایدار، روغنی شده
پایدار، همه، تمامی
پایدار، وفادار، دو اتشه
پایدار، تجزیه ناپذیر، ماندگار، غیر قابل حل، حل نشدنی، اب نشدنی، ناگداز، بهم نخوردنی، منحل نشدنی
پایدار، بادوام، ماندگار، همیشگی، ابدی
پایدار، با ایمان، با وفا
پایدار، تغییر ناپذیر، بی تغییر، ثابت
پایدار، ثابت قدم، مصمم
پایدار، پایان نا پذیر، خستگی نا پذیر، تهی نشدنی
پایدار، لایزال، فنا ناپذیر، غیر فانی
پایدار، با وفا، تمام نشدنی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بجای : باقی. پایدار. ثابت :
چو دریا و کوه و زمین آفرید
بلند آسمان از برش برکشید
یکی تیزگردان و دیگر بجای
بجنبش ندادش نگارنده پای.
فردوسی.
بعد بسی گردش بخت آزمای
او شد و آوازه ٔعدلش بجای.
نظامی.
چو دریا و کوه و زمین آفرید
بلند آسمان از برش برکشید
یکی تیزگردان و دیگر بجای
بجنبش ندادش نگارنده پای.
فردوسی.
بعد بسی گردش بخت آزمای
او شد و آوازه ٔعدلش بجای.
نظامی.
استوار
گروهی در رپفارسی
اعضا:
عرفان
جیدال
تهم
دنی اسدی
و بقیه اعضایی که ثابت نیستند
اعضا:
عرفان
جیدال
تهم
دنی اسدی
و بقیه اعضایی که ثابت نیستند
همیشگی ، جاودان
دیرپا
همیشگی، مداوم، مدام
جاویدان
ثابت، برقرار، ماندگار، استوار، بادوام، باقی، پابرجا، پایا، جاوید، جاویدان، لایزال، ماندنی، محکم، مدام، مستدام، مستقر، مقاوم، نوشه، واثق، دیرپا
نگه دار
ماندگار و بادوام= دوام دار
تثبیت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)