پاکباز

/bAkbAz/

مترادف پاکباز: پاکباخته، لیلاج، پاک چشم، پاک نظر، نظرپاک

فرهنگ اسم ها

اسم: پاکباز (پسر) (فارسی) (تلفظ: pāk bāz) (فارسی: پاکباز) (انگلیسی: pak baz)
معنی: وارسته، زاهد، عاشقِ صادق و پاک نظر، ویژگی آن که حاضر است در راه هدف همه چیز خود را از دست بدهد، ( به مجاز ) فداکار و از خودگذشته
برچسب ها: اسم، اسم با پ، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

پاکباز. ( نف مرکب ) مقامری که هرچه دارد بازد. آنکه هرچه دارد بازد :
ور همی چون عشق خواهی عقل خود را پاکباز
نصفئی پرکن بدان پیر دوالک باز ده.
سنائی.
|| آنکه در بازی دَغل نکند.مراقب حریف :
نقش فلک چو می نگری پاکباز شو
زیرا که مهره دزد حریفی است بس دغا.
سراج الدین قمری.
|| زاهد. مجرد. تارک دنیا :
تمنی کند عارف پاکباز
به دریوزه از خویشتن ترک آز.
سعدی.
|| عاشقی که بنظر پاک به معشوق نگرد. عاشق پاک نظر. که عشق او مشوب به شهوت نیست :
گروهی نشینند با خوش پسر
که ما پاکبازیم و صاحب نظر.
سعدی ( بوستان ).
جوانی پاکباز و پاک رو بود
که با پاکیزه روئی در گرو بود.
سعدی ( گلستان ).
این سخن پایان ندارد هین بتاز
سوی آن دو یار پاک و پاکباز.
مولوی.
از یمن عشق و دولت رندان پاکباز
پیوسته صدر مصطبه ها بود مسکنم.
حافظ.

فرهنگ فارسی

پاک باخته، کسی که درقمارتمام دارایی اش راببازد
( اسم صفت ) ۱- آنکه هر چه دارد بازد مقامری که هر چه دارد بازد پاکبازنده . ۲- کسی که در قمار دغلی نکند . ۳- عاشقی که بنظر پاک بمعشوق نگرد عاشقی که عشق او آمیخته با شهوت نباشد عاشق پاک نظر. ۴- زاهد مجرد تارک دنیا . ۵- کسی که بدون توقع و چشمداشت بخدا عشق میورزد .
مقامری که هر چه دارد ببازد آنکه هر چه دارد بازد

فرهنگ معین

(ص مر. ) ۱ - وارسته ، زاهد. ۲ - عاشقِ صادق و پاک نظر.

فرهنگ عمید

۱. پاک باخته.
۲. کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد.
۳. [مجاز] کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق.
۴. شخص وارسته، زاهد، و تارک دنیا: تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱: ۵۶ ).

پیشنهاد کاربران

1 - فداکار، از خودگذشته، فدایی، جانسپار، جانباز
2 - مخلص فداکار و ایثارگر؛ کسی که خود را خالصانه و مخلصانه به همه آنچه از جان و مال و مانند آن در اختیار دارد، در راستای باور، پیمان یا آرمان خود فدا می کند
عاشق صادق و پاک نظر _پاک باخته
Irreproachable
Incorruptible
Incorrupt

بپرس