پاریدولیا یا معنی پنداری ( به انگلیسی: Pareidolia ) یک پدیدهٔ روان شناختی است که در آن، فرد علایم یا صداهایی را که ادراک می کند به صورت معنادار می شناسد. از مثال های معمولی که در این باره زده می شود می توان به این موارد اشاره کرد: دیدن چهره در ابرها، دیدن چهره در ماه، شنیدن پیام های ناشناخته وقتی نوار یا صدای ضبط شده به صورت برعکس پخش می شود. [ ۱] [ ۲]
پاریدولیا از دو واژهٔ یونانی تشکیل شده است: «پارا» که به معنی «کنار» یا «همراه» است، و «ایدولون» که به معنی تصویر است، و در کل، به معنی و مفهوم جانبیِ یک شکل اشاره دارد. [ ۳]
یکی از بارزترین جلوه های پاریدولیا، دریافت و تصور نمادهای مذهبی از عکس ها، نحوه قرار گرفتن اشیاء در کنار هم یا بافت خاص یک جسم است. این نوع از پاریدولیا، اختصاص به فرهنگ یا معتقدان مذهب خاصی ندارد و تقریباً در همه کشورها و در میان پیروان همه ادیان این نوع تلقی ها مشاهده شده است.
اما پاریدولیا، فقط منحصر به انگاره های مذهبی یا شبه مذهبی نیست، در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، یک محقق ژاپنی به نام «چنسوکو اوکامارو» که فسیل ها را بررسی می کرد، ده ها قطعه فسیل شبیه انسان و حیوانات پیدا کرد که متعلق به ۴۲۵ میلیون سال پیش بودند، فسیل ها بسیار شبیه اجزای بدن انسان و سایر حیوانات بودند، تنها مشکل آنها این بود که آنها چیزی جز قطعات چند سانتیمتری یا چند میلیمتری نبودند و در واقع این قدرت تخیل این محقق بود که در تکه های سنگ و فسیل اجزای پیکر موجودات را می دید! جالب است که او به این خاطر برنده جایزه نوبل نادان ها در سال ۱۹۹۶ شد.
یک تست روانشناسی به نام تست رورشاخ وجود دارد که در آن از لکه های جوهر روی کاغذ به آدم ها نشان داد می شود و از آنها خواسته می شود که بگویند که این لکه ها را شبیه چه چیزهایی می بینند و چه مفهومی می توانند از لکه ها در ذهن مجسم کنند.
داوینچی در یادداشت های خود پاریدولیا را به عنوان ابزار هنرمندان معرفی کرده است به عقیده او "اگر شما به دیواری که در آن لکه های مختلف وجود داشته باشد نگاه کنید می توانید کوه ها درختان و هرچیزی که قوه تخیلتان اجازه بدهد را بسازید.
کارل سیگن عقیده داشت که انسان ها در یک سازوکار برای بقای بیشتر، به نوعی طراحی شده اند که بتوانند از لحظه تولد، چهره انسان های دیگر را به راحتی تشخیص دهند. با کمک این مکانیسم، آنها با جزئیات بسیار کم می توانند، چهره ای را از دور تشخیص بدهند، این مکانیسم آنقدر کارا از آب درآمده که علاوه بر کاربرد اولیه خود حتی می تواند از طرح های نامفهوم هم چهره دربیاورد. کارل سیگن معتقد بود که شناسایی دوست از دشمن برای انسان های ماقبل تاریخ یا حتی انسان های مدرن مهم و حیاتی بوده است، طوری که ناتوانی در تمیز دوست از دشمن در کسری از ثانیه، منجر به نیست شدن یک انسان می شد، به همین خاطر چرخه تکامل در طی هزاران سال این حس را در مغز ما تقویت کرده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفپاریدولیا از دو واژهٔ یونانی تشکیل شده است: «پارا» که به معنی «کنار» یا «همراه» است، و «ایدولون» که به معنی تصویر است، و در کل، به معنی و مفهوم جانبیِ یک شکل اشاره دارد. [ ۳]
یکی از بارزترین جلوه های پاریدولیا، دریافت و تصور نمادهای مذهبی از عکس ها، نحوه قرار گرفتن اشیاء در کنار هم یا بافت خاص یک جسم است. این نوع از پاریدولیا، اختصاص به فرهنگ یا معتقدان مذهب خاصی ندارد و تقریباً در همه کشورها و در میان پیروان همه ادیان این نوع تلقی ها مشاهده شده است.
اما پاریدولیا، فقط منحصر به انگاره های مذهبی یا شبه مذهبی نیست، در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، یک محقق ژاپنی به نام «چنسوکو اوکامارو» که فسیل ها را بررسی می کرد، ده ها قطعه فسیل شبیه انسان و حیوانات پیدا کرد که متعلق به ۴۲۵ میلیون سال پیش بودند، فسیل ها بسیار شبیه اجزای بدن انسان و سایر حیوانات بودند، تنها مشکل آنها این بود که آنها چیزی جز قطعات چند سانتیمتری یا چند میلیمتری نبودند و در واقع این قدرت تخیل این محقق بود که در تکه های سنگ و فسیل اجزای پیکر موجودات را می دید! جالب است که او به این خاطر برنده جایزه نوبل نادان ها در سال ۱۹۹۶ شد.
یک تست روانشناسی به نام تست رورشاخ وجود دارد که در آن از لکه های جوهر روی کاغذ به آدم ها نشان داد می شود و از آنها خواسته می شود که بگویند که این لکه ها را شبیه چه چیزهایی می بینند و چه مفهومی می توانند از لکه ها در ذهن مجسم کنند.
داوینچی در یادداشت های خود پاریدولیا را به عنوان ابزار هنرمندان معرفی کرده است به عقیده او "اگر شما به دیواری که در آن لکه های مختلف وجود داشته باشد نگاه کنید می توانید کوه ها درختان و هرچیزی که قوه تخیلتان اجازه بدهد را بسازید.
کارل سیگن عقیده داشت که انسان ها در یک سازوکار برای بقای بیشتر، به نوعی طراحی شده اند که بتوانند از لحظه تولد، چهره انسان های دیگر را به راحتی تشخیص دهند. با کمک این مکانیسم، آنها با جزئیات بسیار کم می توانند، چهره ای را از دور تشخیص بدهند، این مکانیسم آنقدر کارا از آب درآمده که علاوه بر کاربرد اولیه خود حتی می تواند از طرح های نامفهوم هم چهره دربیاورد. کارل سیگن معتقد بود که شناسایی دوست از دشمن برای انسان های ماقبل تاریخ یا حتی انسان های مدرن مهم و حیاتی بوده است، طوری که ناتوانی در تمیز دوست از دشمن در کسری از ثانیه، منجر به نیست شدن یک انسان می شد، به همین خاطر چرخه تکامل در طی هزاران سال این حس را در مغز ما تقویت کرده است.
wiki: پاریدولیا