پاره کردن
مترادف پاره کردن: جردادن، دریدن، شکافتن، قطع کردن، گسستن، گسیختن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
تِلیشنیدِن؛ جرنیدِن؛ دِردِن؛ شِرنیدِن؛ ورتِلیشنیدِن؛ ور تَینیدِن
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] پاره کردن به معنای شکافتن، دریدن است واز آن در بابهای طهارت، حج و کفارات سخن رفته است.
بریدن کفن با ابزار آهنی مانند قیچی مکروه است و سزاوار است آن را با دست پاره کنند.
کفاره
پاره کردن لباس در مرگ پدر و برادر جایز و در مرگ غیر پدر و برادر از نزدیکان برای مرد حرام است؛ لیکن برای زن، گروهی قائل به جواز شده اند. برخی قدما پاره کردن لباس در مرگ پدر، مادر، برادر و دیگر نزدیکان و زن در مرگ شوهر را جایز دانسته اند، امّا آن را برای پدر در مرگ فرزند و شوهر در مرگ همسرش جایز ندانسته اند اگر مردی در سوگ فرزند یا همسر خود گریبان چاک کند، کفاره قسم (اطعام ده فقیر یا پوشاندن لباس بر آنان و یا آزاد کردن یک بنده) بر او واجب می شود.
حج
محرمی که به اشتباه لباس دوخته پوشیده واجب است آن را پاره کرده از طرف پا از تن بیرون آورد تا سر، پوشیده نگردد قربانی نباید گوش بریده باشد ولی اگر گوش آن شکافته باشد اشکال ندارد.
بریدن کفن با ابزار آهنی مانند قیچی مکروه است و سزاوار است آن را با دست پاره کنند.
کفاره
پاره کردن لباس در مرگ پدر و برادر جایز و در مرگ غیر پدر و برادر از نزدیکان برای مرد حرام است؛ لیکن برای زن، گروهی قائل به جواز شده اند. برخی قدما پاره کردن لباس در مرگ پدر، مادر، برادر و دیگر نزدیکان و زن در مرگ شوهر را جایز دانسته اند، امّا آن را برای پدر در مرگ فرزند و شوهر در مرگ همسرش جایز ندانسته اند اگر مردی در سوگ فرزند یا همسر خود گریبان چاک کند، کفاره قسم (اطعام ده فقیر یا پوشاندن لباس بر آنان و یا آزاد کردن یک بنده) بر او واجب می شود.
حج
محرمی که به اشتباه لباس دوخته پوشیده واجب است آن را پاره کرده از طرف پا از تن بیرون آورد تا سر، پوشیده نگردد قربانی نباید گوش بریده باشد ولی اگر گوش آن شکافته باشد اشکال ندارد.
wikifeqh: شکافتن
جدول کلمات
مترادف ها
قطع کردن، کم کردن، بریدن، زدن، چیدن، گذاشتن، تقلیل دادن، دونیم کردن، برش دادن، پاره کردن، گسیختن، گسستن، تراش دادن، نشناختن، میان برکردن
پاره کردن، گسیختن، گسستن، چاک دادن، دریدن، دراندن
بریدن، پاره کردن، باریک بریدن
شکافتن، پاره کردن، دریدن
خرد کردن، بریدن، له کردن، پاره کردن
پاره کردن، پاره پاره کردن، درهم دریدن، پاره پاره و متلاشی کردن
کندن، پاره کردن، چاک زدن، دریدن
ازردن، پاره کردن، دریدن، مجروح کردن
بریدن، پاره کردن، با نیزه سوراخ کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مخرق
ریپ ( rip , واژه انگلیسی )
اینکه میگن "خودمو پاره می کنم" یعنی چی؟
چاک کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چاک زدن. پاره کردن. دریدن. شکافتن. خراشیدن :
بکردند چاک آن کیی جوشنش
بشمشیر شد پاره پاره تنش.
فردوسی.
به آب اندرون تن در آورده پاک
چنان چون کند خور شب تیره چاک.
... [مشاهده متن کامل]
فردوسی.
فکند آن تن شاهزاده بخاک
بچنگال کردش جگرگاه چاک.
فردوسی.
کواکب بر بساط مجره کاه بگستردند و صبح جامه چاک کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 159 ) . || در مصیبت عزیزی جامه بر تن دریدن. گریبان دریدن یا جامه بر تن پاره کردن در عزا و ماتم یا از شدت اندوه و الم. چهره بناخن شخودن :
همه جامه پهلوی کرد چاک
خروشان بسر بر همی ریخت خاک.
فردوسی.
بیفتاد ز اسب آفریدون بخاک
سپه سر بسر جامه کردند چاک.
فردوسی.
بزد دست و جامه بدرید پاک
بناخن دو رخ را همیکرد چاک.
فردوسی.
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک.
حافظ.
بکردند چاک آن کیی جوشنش
بشمشیر شد پاره پاره تنش.
فردوسی.
به آب اندرون تن در آورده پاک
چنان چون کند خور شب تیره چاک.
... [مشاهده متن کامل]
فردوسی.
فکند آن تن شاهزاده بخاک
بچنگال کردش جگرگاه چاک.
فردوسی.
کواکب بر بساط مجره کاه بگستردند و صبح جامه چاک کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 159 ) . || در مصیبت عزیزی جامه بر تن دریدن. گریبان دریدن یا جامه بر تن پاره کردن در عزا و ماتم یا از شدت اندوه و الم. چهره بناخن شخودن :
همه جامه پهلوی کرد چاک
خروشان بسر بر همی ریخت خاک.
فردوسی.
بیفتاد ز اسب آفریدون بخاک
سپه سر بسر جامه کردند چاک.
فردوسی.
بزد دست و جامه بدرید پاک
بناخن دو رخ را همیکرد چاک.
فردوسی.
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک.
حافظ.
تقطیع
جردادن، دریدن، شکافتن، قطع کردن، گسستن، گسیختن، جر