پارسیس
فرهنگ اسم ها
معنی: شکل یونانی پارسی، پارسی، ایرانی
برچسب ها: اسم، اسم با پ، اسم پسر، اسم یونانی
پیشنهاد کاربران
اسم داداشم پارسیسه
یکی از دوستام این اسم رو براش گذاشته .
گفت که در زبان یونانی به معنیه ایرانیه اصیله
یکی از دوستام این اسم رو براش گذاشته .
گفت که در زبان یونانی به معنیه ایرانیه اصیله
نام تاریخی قسمتی از ایرانشهر در زمان اشکانیان یکی از شهرهای استان سیستان و بلوچستان ایران است که نام قدیم آن پهره بود.
منبع نقشه بطلمیوس
منبع نقشه بطلمیوس
درختی در منطقه جنوب ایران و فارس که میوه ای شبیه خرما دارد
شکل یونانی پارسی، پارسی، ایرانی
پارس دارای دو معنی و مفهوم گوناگون است فارس یا پارس در معنی نام قوم و ایالتی در جنوب مرکزی ایران و کرانهٔ خلیج فارس بوده است. اما معنی پارس در کاربرد گسترده تر نام اقوام و ملتهای دشت , بلندیهای ایران و شامل مرزهای امپراتوری پارس می شود و برابر با نام ایران است. در شاهنامه بیشتر از ۷۲۰ بار نام ایران و ۳۵۰ بار نیز نام ایرانی و ایرانیان بکار رفته اما در دنیای غرب، در رم و یونان قدیم بجای ایران نام پرسیس را بکار می بردند در حالی که پارس از نظر جغرافیایی تنها یک ایالت ایران بوده است و در جغرافیای دوره اسلامی نیز به منطقه جنوب ایران گفته می شده. سرزمین البته بارها بزرگ تر از استان کنونی فارس بوده است و سراسر کرانهٔ خلیج فارس، هرمزگان، یزد، بخشی ازاصفهان و بخشی از استان کنونی کرمان را نیز در بر می گرفته است. در قدیم همهٔ کرانهٔ خلیج فارس و دریای عمان با نام دریای فارس یا دریای پارس شناخته می شده است.
... [مشاهده متن کامل]
بر اساس آنچه درتقسیمات کتابهای دوره امپراتوری اسلامی ( معجم البلدان و کتاب ابن حوقل، مقدسی، استخری و جغرافی نویسان اسلامی قرون وسطی ) آمده است، ایالت یا «اقلیم فارس جنوب» ایران و کرانهٔ خلیج فارس که در غرب آن خوزیه ( اهواز و بصره ( پسراه ) و آپالو ( ابله ) و در شرق آن مکران، کرمانیاو درشمال شرقی آن خراسان وجود داشت. عربهااین منطقه را اقلیم فارس و مردم این منطقه را فارسی می نامیدند. اما اروپاییان در تمام دوره های تاریخی همه اقلیم های ایرانی را پارس و پرسیا نامیده اند. پارسها قومی از نژاد آریایی بودند که با اسب ها و دامهای خود در میان دشت ها و کوهستان های گرم سیری و سرد سیری سیر می کردند. امپراتوری هخامنشی بر یکجانشینی این قوم تأثیر زیادی گذاشت.
پارتها و پارسها شیوه زنگی یکسانی داشتند و بهترین اسب سواران زمان خود بودند. به همین دلیل عربهاپس از فتح ایران به بهترین اسب سواران و چابک سوران فارس می گفتند. آنها واژه فارس را جایگزین کلمه عربی جواد، خیل و خیول عربی کردند و امروزه فارس را مترادف با شوالیه و جنگجو نیز بکار می برند. یکی از معانی پارس اسب می باشد. ایرانیان باستان لقب افراد را بر پیشهٔ اسب خود شناسایی می کرده اند مانند سفید اسب، سه اسب پیر اسب زراسب و. . . . در دربار هخامنشی اسبهای تربیت یافته ای بوده است در سفر نامه فیثاغورس نادرترین گونه اسب جهان نامیده شده اند که به آنها پارسی می گفته اند. اروپایی ها که جنوب ایران رابا نام پارس می شناختند همواره سرزمین ایران را با گونه های مختلف واژه هایی که از پرسیس یونانی مشتق شده می گفتند و این نام را البته بر همهٔ سرزمین و فلات ایران نیزاطلاق می کردند همانگونه که نام شهر مراکش را به کل سرزمین مغرب عربی و نام بندر موسمبیک را بر کل موزامبیک می گفتند.
در شاهنامه نیز که بیشتر از ۷۲۰ بار نام ایران برده شده است پارس - زابلستان - خراسان - کرمان - مکران - مازندران - طبرستان - و. . . نام ایالتهای ایران هستند.
همچنین مسعودی در التنبیه و الاشراف می نویسد پارسیان قومی بودند که قلم روشان دیار جبال بود از ماهات و غیره و آذربایجان تا مجاور ارمنیه و اران و بیلقان تا دربند که باب و ابواب است و ری و طبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابرشهر که نیشابور است و هرات و مرو و دیگر ولایت های خراسان و سیستان و کرمان و فارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایت ها پیوسته است، همه ی این ولایت ها یک مملکت بود، پادشاه اش یکی بود و زبان اش یکی بود، فقط در بعضی کلمات تفاوت داشتند، زیرا وقتی حروفی که زبان را بدان می نویسند یکی باشد، زبان یکی است وگر چه در چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد، چون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبان های پارسی
... [مشاهده متن کامل]
بر اساس آنچه درتقسیمات کتابهای دوره امپراتوری اسلامی ( معجم البلدان و کتاب ابن حوقل، مقدسی، استخری و جغرافی نویسان اسلامی قرون وسطی ) آمده است، ایالت یا «اقلیم فارس جنوب» ایران و کرانهٔ خلیج فارس که در غرب آن خوزیه ( اهواز و بصره ( پسراه ) و آپالو ( ابله ) و در شرق آن مکران، کرمانیاو درشمال شرقی آن خراسان وجود داشت. عربهااین منطقه را اقلیم فارس و مردم این منطقه را فارسی می نامیدند. اما اروپاییان در تمام دوره های تاریخی همه اقلیم های ایرانی را پارس و پرسیا نامیده اند. پارسها قومی از نژاد آریایی بودند که با اسب ها و دامهای خود در میان دشت ها و کوهستان های گرم سیری و سرد سیری سیر می کردند. امپراتوری هخامنشی بر یکجانشینی این قوم تأثیر زیادی گذاشت.
پارتها و پارسها شیوه زنگی یکسانی داشتند و بهترین اسب سواران زمان خود بودند. به همین دلیل عربهاپس از فتح ایران به بهترین اسب سواران و چابک سوران فارس می گفتند. آنها واژه فارس را جایگزین کلمه عربی جواد، خیل و خیول عربی کردند و امروزه فارس را مترادف با شوالیه و جنگجو نیز بکار می برند. یکی از معانی پارس اسب می باشد. ایرانیان باستان لقب افراد را بر پیشهٔ اسب خود شناسایی می کرده اند مانند سفید اسب، سه اسب پیر اسب زراسب و. . . . در دربار هخامنشی اسبهای تربیت یافته ای بوده است در سفر نامه فیثاغورس نادرترین گونه اسب جهان نامیده شده اند که به آنها پارسی می گفته اند. اروپایی ها که جنوب ایران رابا نام پارس می شناختند همواره سرزمین ایران را با گونه های مختلف واژه هایی که از پرسیس یونانی مشتق شده می گفتند و این نام را البته بر همهٔ سرزمین و فلات ایران نیزاطلاق می کردند همانگونه که نام شهر مراکش را به کل سرزمین مغرب عربی و نام بندر موسمبیک را بر کل موزامبیک می گفتند.
در شاهنامه نیز که بیشتر از ۷۲۰ بار نام ایران برده شده است پارس - زابلستان - خراسان - کرمان - مکران - مازندران - طبرستان - و. . . نام ایالتهای ایران هستند.
همچنین مسعودی در التنبیه و الاشراف می نویسد پارسیان قومی بودند که قلم روشان دیار جبال بود از ماهات و غیره و آذربایجان تا مجاور ارمنیه و اران و بیلقان تا دربند که باب و ابواب است و ری و طبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابرشهر که نیشابور است و هرات و مرو و دیگر ولایت های خراسان و سیستان و کرمان و فارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایت ها پیوسته است، همه ی این ولایت ها یک مملکت بود، پادشاه اش یکی بود و زبان اش یکی بود، فقط در بعضی کلمات تفاوت داشتند، زیرا وقتی حروفی که زبان را بدان می نویسند یکی باشد، زبان یکی است وگر چه در چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد، چون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبان های پارسی