پارسی سره

دانشنامه عمومی

پارسی سَره یا فارسی سره گونه ای از زبان فارسی است که واژگان نافارسی نداشته یا دارای کمینه ای از آن ها باشد. به شیوه ای که گرایش به کاربرد پارسی دارد، سره گویی و سره نویسی، یا پارسی گویی و پارسی نویسی گویند. [ ۱]
زبان فارسی کنونی بازماندهٔ زبانی کهن است که در درازای تاریخ، واژگان بسیاری از زبان های دیگر وام گرفته و بسیاری از واژگانش فراموش شده اند؛ برای همین بخش بزرگی از دستور زبان فارسی کنونی و واژگان آن، ریشه در زبان های پارسی میانه و پارسی باستان دارد. [ ۲] [ ۳]
در طول چند هزار سال گذشته، زبان فارسی دچار دگرگونی های بسیاری بوده است که از علت های آن، وجود اقوام مختلف، پیوند نزدیک با مردم کشورهای دیگر به دلیل گسترش ایران، حمله به ایران از سوی یونان تا هند، چیرگی عرب ها و یورش مغولان بر ایران بوده است.
این دگرگونی های تاریخی در ایران، سبب دگرگونی های سیاسی و فرهنگی و پیرو آن با دگرگونی های زبانی، زبان فارسی فراز و فرودهای فراوانی را تجربه کرده است. در پس این دگرگونی ها، همیشه دو گروه رویاروی هم بوده اند: گروهی که پارسی را ارج می نهادند و گرایش به پارسی نویسی داشتند و دوم گروهی که گرایش به زبان های دیگر داشته اند. این گرایش می توانست به زبان عربی، فرانسوی یا انگلیسی بوده باشد. در آغاز پیدایش فارسی این گروه به زبان عربی گرایش داشتند و امروزه در نقش پشتیبانی از زبان های اروپایی چهره می نمایند. [ ۴]
گزینش و ساختن اصطلاح برای مفاهیم مورد نیاز در ایران پیشینه ای طولانی دارد و دستِ کم به عصر ساسانیان بازمی گردد. متن های بازمانده را می توان به سه دسته تقسیم کرد: متون فارسی میانه، متون فارسی دری ( فارسی کلاسیک ) و متون فارسی نوین. زبان فارسی میانه که به باور بسیاری از صاحب نظران دنباله و صورت تحول یافتهٔ زبان فارسی باستان است، در زمان ساسانیان زمان رسمی ایران بوده و همهٔ نوشته ها به این زبان نوشته می شد. به دستور اردشیر و پسرش شاپور، کتاب های دوروثئوس، هرمس و بطلمیوس و کتاب های دیگر یونانی به فارسی میانه ترجمه شد و گمان می رود که برخی کتاب های دیگر در زمان شاپور اول ساسانی به فارسی میانه ترجمه شده بودند اما ترجمهٔ بیشتر آثار فلسفی به احتمال بسیار، در دورهٔ خسرو انوشیروان و از زبان سریانی صورت گرفت. چنین فعالیت های علمی، دانشمندان ایرانی را وامی داشت تا دست به واژه گزینی نیز بزنند که چند نمونه آنها در زیر می آید:
عکس پارسی سره
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

در ضمن اگر خدمتگزار تازی بودم، نامم رادین نمی بود.
راستی! چرا در شاهنامه ی فردوسی واژگان ابزار/افزار، کوچک و پروانه نمی یابیم ولی آلت می یابیم؟!
این معنی کردن می خواهد یا نه؟ پس باید در خود لغتنامه ی دهخدا بایگانی شود
تازه همین چامگان از چامه سراهاست که جلوی ما را بگرفته و کمر تازی ستیزی از ما بشکسته.
سلام مارتین عزیزم.
من اتفاقا این حرف رو نزدم، صرفا نظر دهخدا رو گفتم و علاقه م رو و دشمنت هم که نیستم ولی اگه میگی تنها پارسی سره پس تمام بیت زیر رو معنی کن جوری که واژه هایی که بکار می بری ساختگی نباشند وز ساده ترین واژه های دم دست فارسی بهره برده باشی:
...
[مشاهده متن کامل]

حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها.
مدتی گوشیم خراب بود ببخشید اگه دیر جواب دادم. این رو هم یه نگاهی بنداز:
احمدالله علی مَعدِله السلطانِ
احمد شیخ اویس حسن ایلخانی
- معدله را با تای تانیث بخون -
ژرفی دید دهخدای بزرگ منش نیز همین بود که هژبر پارسی، غرش مندی است پر از واژگان تازی در چامه ی چامه سرایان بزرگ ایران شهر.
پس هوده نیست کز پارسی امروز، آن دسته از واژگان تازی کاَندر چامه ی چامه سرایان بزرگ مانند مولوی، سعدی و حافظ و. . . پدیدار است از گیهان پارسی زدوده شود. ازیراک این بزرگان جاویدان، از برای زیبایی خوددید، بکار بردند واژگانی تازی را
بدرود!

جناب رادین پرتوی، اگر تا این اندازه به زبان عربی و وام واژه های عربی علاقه دارید، خب زین پس دیگر فارسی را کنار بگذارید و سراسر عربی سخن بگویید، کسی جلوی شما را نگرفته.
مرحوم علامه دهخدا درباره ی پارسی سره و ناب گفته اند:
هر کس بگوید زبان فارسی باید خالص باشد، اول در قیافه ی او تفرس و نظر باید کرد. اگر آثار حُمق و گولی پیداست جای ترحم است و اگر پیدا نیست، بی هیچ شک و شبهه مزدور دشمنان ملیت و قومیت است.
— دهخدا، لغتنامه، جلد اول ( مقدمه )
پروفسور حسابی یک فرهنگ انگلیسی به پارسی نگاشته که در سراسر آن از واژه های پارسی سره بهره گرفته و هیچ واژه ی عربی یا عبری در ترجمه به کار نرفته است.
گونه ای از زبان پارسی، که واژه ناپارسی ندارد
پارسی سَره یا فارسی سره گونه ای از زبان فارسی است که واژگان نافارسی نداشته یا دارای کمینه ای از آن ها باشد. به شیوه ای که گرایش به کاربرد پارسی دارد، سره گویی و سره نویسی، یا پارسی گویی و پارسی نویسی گویند.
به گونه ای از زبان پارسی گویند که وام واژگان در آن نباشد یا کمینه باشد. آماج و انگیزه ها از این پویش کهن و چندصدساله آن است که پارسی را از گزندی که زبان های بیگانه بر آن می رسانند بِرَهاند و آهنگ و نوای شاهانه پارسی را بازستاند.
...
[مشاهده متن کامل]

وارون آنچه پنداشته می شود سره گرایی انگیزه دشمنی و ستیز با هیچ فرهنگ و مردمانی را ندارد. تنها می خواهد فرهنگ و زبان گرانسنگ، ارجمند، مایه ور، رزین، زرین، کهن و مِهین خویش را بپاید و پاس دارد.
به امید شکوفایی و زایایی زبان پارسی، چنانچه درخور آن است.