«پادشاهی گشتاسپ» چهاردهمین داستانِ پادشاهان و پنجمین پادشاهی کیان در شاهنامهٔ فردوسی است که دورانِ صدوبیست سالهٔ پادشاهیِ گشتاسپ را داستان می کند.
در حماسه فردوسی گشتاسب شاهی خودکامه و ستمگر است که نمی تواند از ایران در برابر تاخت و تاز تورانیان مراقبت کند و به سیستان می گریزد. این گونه که پیداست دو روایت دربارهٔ گشتاسب شاه در دست بوده است. یکی روایت ظهور زرتشت ( آذر برزین مهر و سرو کشمر ) و دیگری روایتی از زندگی و کارکرد گشتاسب در میان مردم ایران؛ همین روایت دوم است که در شاهنامه بازتاب یافته است. [ ۱] در منابع قدیمی، آبادسازی منطقه تالش گشتاسبی را به گشتاسب شاه نسبت داده اند. [ ۲]
گشتاسپ در جوانی و زمانی که هنوز لهراسپ بر مسند قدرت تکیه زده بود بسیار روابط لجوجانه ای با پدر داشت و انتظارش این بود که پدر منصب شاهانه ای به وی اهدا نماید که در خور شأن او باشد. اما لهراسپ واهمه داشت و می گفت که نصایح کیخسرو اینست:
زمانی که گشتاسپ با قهر از پایتخت با سیصد سوار خود شبانه و پنهانی خارج شد هنور از مرز کشور خارج نشده بود که برادرش زریر او را برگرداند و منصب دلخواه او را از جانب پدر وعده داد امّا موقعی که بازگشت اوضاع را بر وفق مراد ندید دوباره این بار تنها از پارس گریخت. مقصد قبلی کشور کابل بود ولی این بار مقصدش کشور روم شد. ناراحتی گشتاسپ از پدر ارادت او به کاووسیان و وزریری بود که ظاهراً الهام دهنده به لهراسپ بود احتمالاً آن شخص باید جاماسپ باشد. گشتاسپ لباس رزم یا لباسی که مناسب سفر باشد پوشید و کلاه خئودش را بر سر نهاد حکیم طوس یک ویژگی تاریخی در باب البسهٔ گشتاسپ بیان می فرماید که تا قرون اسلامی و بعد از آن رسم همه سرداران بود او می گوید کلاه گشتاسپ مزیّن به پر هما بود:
شاید این رسم ارزانیان بوده که گشتاسپ اصالت خویش را به آن قوم و تمدن ربط می داد باری به هر جهت گشتاسپ به لب رود مرزی سید که در آنسوی رود رودبانی هیشو نام او را پرسید و به چه منظور می خواهد از مرز بگذرد، آیا برای جنگ است یا اقامت. گشتاسپ سلام و درود فرستاد و گفت دبیر است و می خواهد با قایق به آنسوی رود اگر یاری نمایی هدیه خواهی گرفت. پس از عبور از رود آوراگی گشتاسپ شروع شد چون در کشور بیگانه او دیگر جانشین سلطنت نبود بلکه به مسکین نان شباهت داشت. [ ۴] آوارگی گشتاسپ در ارض روم از همین جا شروع شد ظاهراً اگر اندوخته ای هم داشت هیشو ازاو گرفت و باید کاری پیدا می کرد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر حماسه فردوسی گشتاسب شاهی خودکامه و ستمگر است که نمی تواند از ایران در برابر تاخت و تاز تورانیان مراقبت کند و به سیستان می گریزد. این گونه که پیداست دو روایت دربارهٔ گشتاسب شاه در دست بوده است. یکی روایت ظهور زرتشت ( آذر برزین مهر و سرو کشمر ) و دیگری روایتی از زندگی و کارکرد گشتاسب در میان مردم ایران؛ همین روایت دوم است که در شاهنامه بازتاب یافته است. [ ۱] در منابع قدیمی، آبادسازی منطقه تالش گشتاسبی را به گشتاسب شاه نسبت داده اند. [ ۲]
گشتاسپ در جوانی و زمانی که هنوز لهراسپ بر مسند قدرت تکیه زده بود بسیار روابط لجوجانه ای با پدر داشت و انتظارش این بود که پدر منصب شاهانه ای به وی اهدا نماید که در خور شأن او باشد. اما لهراسپ واهمه داشت و می گفت که نصایح کیخسرو اینست:
زمانی که گشتاسپ با قهر از پایتخت با سیصد سوار خود شبانه و پنهانی خارج شد هنور از مرز کشور خارج نشده بود که برادرش زریر او را برگرداند و منصب دلخواه او را از جانب پدر وعده داد امّا موقعی که بازگشت اوضاع را بر وفق مراد ندید دوباره این بار تنها از پارس گریخت. مقصد قبلی کشور کابل بود ولی این بار مقصدش کشور روم شد. ناراحتی گشتاسپ از پدر ارادت او به کاووسیان و وزریری بود که ظاهراً الهام دهنده به لهراسپ بود احتمالاً آن شخص باید جاماسپ باشد. گشتاسپ لباس رزم یا لباسی که مناسب سفر باشد پوشید و کلاه خئودش را بر سر نهاد حکیم طوس یک ویژگی تاریخی در باب البسهٔ گشتاسپ بیان می فرماید که تا قرون اسلامی و بعد از آن رسم همه سرداران بود او می گوید کلاه گشتاسپ مزیّن به پر هما بود:
شاید این رسم ارزانیان بوده که گشتاسپ اصالت خویش را به آن قوم و تمدن ربط می داد باری به هر جهت گشتاسپ به لب رود مرزی سید که در آنسوی رود رودبانی هیشو نام او را پرسید و به چه منظور می خواهد از مرز بگذرد، آیا برای جنگ است یا اقامت. گشتاسپ سلام و درود فرستاد و گفت دبیر است و می خواهد با قایق به آنسوی رود اگر یاری نمایی هدیه خواهی گرفت. پس از عبور از رود آوراگی گشتاسپ شروع شد چون در کشور بیگانه او دیگر جانشین سلطنت نبود بلکه به مسکین نان شباهت داشت. [ ۴] آوارگی گشتاسپ در ارض روم از همین جا شروع شد ظاهراً اگر اندوخته ای هم داشت هیشو ازاو گرفت و باید کاری پیدا می کرد.
wiki: پادشاهی گشتاسپ