پاداش
/pAdAS/
مترادف پاداش: اجرت، اجر، انعام، بادافراه، بخشش، ثواب، جایزه، جزا، دسترنج، صله، عطیه، مزد، مکافات، نتیجه، کابین، مهر
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: جزا، اجر کار خوب، مکافات نیکی ( نگارش کردی
برچسب ها: اسم، اسم با پ، اسم پسر، اسم کردی
لغت نامه دهخدا
بدان رنج پاداش بند آمده ست
پس از بند بیم گزند آمده ست.
فردوسی.
چو پاداش او باشد آویختن نبینیم جز روی بگریختن.
فردوسی.
اگر بدکنش بد پدر یزدگردبپاداش او داد کردیم گرد.
فردوسی.
فروتن کند گردن خویش پست ببخشد نه از بهر پاداش دست.
فردوسی.
چنین بود پاداش رنج مرابه آهن بیاراست گنج مرا.
فردوسی.
تو پاداش با نیکوئی بد کنی چنان دان که بد با تن خود کنی.
فردوسی.
نگر نیک و بد تا چه کردی زپیش ببینی همان باز پاداش خویش.
اسدی.
لاشک هر کرداری راپاداشی است. ( کلیله و دمنه ). || اجر. ثواب. مثوبه. شکم. شیان. سزا. اجرت. مزد. و عوض و مکافات در جای نیکی. جزای خیر. مقابل بادافراه و بادافرَه :
بجای هر بهی پاداش نیکی
بجای هر بدی بادآفراهی.
دقیقی.
نیابی گذر تو ز گردان سپهرکزویست پرخاش و پاداش و مهر.
فردوسی.
نه این بود از آن رنج پاداش من که دیوی فرستد بپرخاش من.
فردوسی.
بپاداش نیکی بیابی بهشت خنک آنکه جز تخم نیکی نکشت.
فردوسی.
بپاداش تونیستمان دسترس زبانمان پر از آفرین است و بس.
فردوسی.
بسان پرستار پیش کیان بپاداش نیکت ببندم میان.
فردوسی.
اگر زو شناسی همه خوب و زشت بیابی بپاداش خرم بهشت.
فردوسی.
مکن نیکمردی بروی کسی که پاداش نیکی نیابی بسی.
فردوسی.
ز یزدان شناسد همه نیک و زشت بپاداش نیکی بجوید بهشت.
فردوسی.
بنزدیک یزدان ز تخمی که کشت بیابد بپاداش خرم بهشت.
فردوسی.
تو آن کن ز خوبی که او با تو کردبپاداش پیچد دل راد مرد.
فردوسی.
چوبیداد کردم بپیچم همی بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( اسم )۱- مطلق مکافات و جزا از خیر و شر جزا سزا. ۲ - جزای نیک مکافات مقابل پادافراه پادافره باد افراه بادافره. ۳ - جزای بد بادافراه عقاب. ۴ - مهر کابین . یا پاداش نیک . جزای نیک ثواب اجر . یا پاداش نیک دادن . اجر نیک دادن ثواب دادن . یا پاداش نیکو . پاداش نیک .
جزا مکافات
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. سزای عمل، خواه نیک خواه بد، سزا، جزا: درستش شد که هرچ او کرد بد کرد / پدر پاداش او بر جای خود کرد (نظامی۲: ۱۲۶ ).
گویش مازنی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] پاداش (قرآن). در این مقاله به معنای پاداش با همان جزا خواهیم پرداخت.
پاداش، معادل کلمه ثواب، به معنای نتیجه اعمال است که به انسان باز می گردد و در هر یک از خیر و شر کاربرد دارد؛ اما بیشترین استعمال آن در خیر است. در این مدخل تنها جزای خیر بررسی می شود و جزای شر در مدخل کیفر بحث خواهد شد. از واژه های «اجر»، «ثواب»، «جزا»، «خیر»، «فوز» و مشتقات آنها و جملاتی با مفهوم پاداش، استفاده شده است.
انواع پاداش
۱. ↑ لغت نامه، ج۴، ص۴۶۳۲، «پاداش».۲. ↑ لغت نامه، ج۵، ص۶۴۰۳، «ثواب».۳. ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۸۳، «ثوب».
...
پاداش، معادل کلمه ثواب، به معنای نتیجه اعمال است که به انسان باز می گردد و در هر یک از خیر و شر کاربرد دارد؛ اما بیشترین استعمال آن در خیر است. در این مدخل تنها جزای خیر بررسی می شود و جزای شر در مدخل کیفر بحث خواهد شد. از واژه های «اجر»، «ثواب»، «جزا»، «خیر»، «فوز» و مشتقات آنها و جملاتی با مفهوم پاداش، استفاده شده است.
انواع پاداش
۱. ↑ لغت نامه، ج۴، ص۴۶۳۲، «پاداش».۲. ↑ لغت نامه، ج۵، ص۶۴۰۳، «ثواب».۳. ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۸۳، «ثوب».
...
wikifeqh: پاداش_(قرآن)
دانشنامه عمومی
پاداش (فیلم ۲۰۱۱). پاداش ( اسپانیایی: El premio ) یک فیلم درام مکزیکی است به کارگردانی و نویسندگی پائولا مارکوویچ که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. در این فیلم لولا ئررا نقش آفرینی کرده است.
• جایزه ویژه هیئت داوران هشتمین دوره جشنواره بین المللی فیلم زردآلوی طلایی ایروان
• جایزه آکادمی فیلم ملی ارمنستان هشتمین دوره جشنواره بین المللی فیلم زردآلوی طلایی ایروان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف• جایزه ویژه هیئت داوران هشتمین دوره جشنواره بین المللی فیلم زردآلوی طلایی ایروان
• جایزه آکادمی فیلم ملی ارمنستان هشتمین دوره جشنواره بین المللی فیلم زردآلوی طلایی ایروان
wiki: پاداش (فیلم ۲۰۱۱)
جدول کلمات
مترادف ها
تبرئه، برائت، جبران کردن، پاداش، پاکی، رسید مفاصا، بازپرداختن
سپاسگزاری، انعام، پاداش، التفات، رایگانی
شاهد، گواهی نامه، شهادت، جایزه، پاداش، رضایت نامه، تصدیق نامه، سفارش وتوصیه
جبران، تلافی، غرامت، جبران کردن، عوض، پاداش، تاوان، مزد
تلافی، پاداش، عمل متقابل
عقبی، تلافی، پاداش، کیفری، مجازات، کیفر، سزا
ارزش، جایزه، پاداش، کرایه
جایزه، اجر، مژدگانی، انعام، عوض، پاداش، مزد، سزا
اجر، پرداخت، پاداش، سزا
پرداخت، امتیاز، پاداش، مزد، پول، دستمزد، شهریه، اجرت، پردازه، پردازانه
مزد عمل بد، پاداش، توبیخ بیجا
جایزه، پاداش
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پاداش/پاداشت =padash /padasht
درزبان فارسی پاداش ودرزبان لکی به صورت پاداشت تلفظ می گردد .
پات داشن=پاداش
_پات داشنِ نیتار=جایزه دهنده
_پات داشنِنیتن=جایزه دادن . پاداش دادن
پات دَهیشن =پاداش
... [مشاهده متن کامل]
پات داشن اومند =سزاوار . شایسته لایق . جایزه
ودراصل این واژه پات داشتن ؛ یا پات داشته =غیراز داشته وغیرازآنچه که داری . چیزی فراتر از داشته معنا می دهد .
بدرود .
درزبان فارسی پاداش ودرزبان لکی به صورت پاداشت تلفظ می گردد .
پات داشن=پاداش
_پات داشنِ نیتار=جایزه دهنده
_پات داشنِنیتن=جایزه دادن . پاداش دادن
پات دَهیشن =پاداش
... [مشاهده متن کامل]
پات داشن اومند =سزاوار . شایسته لایق . جایزه
ودراصل این واژه پات داشتن ؛ یا پات داشته =غیراز داشته وغیرازآنچه که داری . چیزی فراتر از داشته معنا می دهد .
بدرود .
انعام
این کار پاداش دارد = این کار عوض و بدل دارد - این کار نتیجه عمل دارد این کار شما معادل و مشابه ای دارد.
مثلاً در کارخانه قطعه ای رو خراب کردی و می گند این کار پاداش دارد قرار نیست حتماً یک قطعه از تو بگیرند بلکه معادل آن از تو مبلغ خواهند گرفت یا می توانند از تو بخواهند یک قطعه مشابه آن بیاوری که باز هم خود اون قطعه قبلی نخواهد بود ولی مشابه آن است حتی اگه از یک مدل و یک شرکت تولیدی باشد.
... [مشاهده متن کامل]
یا شما در کارخانه خوب کار کردی و می گند این کار پاداش داد و قرار نیست صاحب کارخانه بیاد برای شما همون کار را انجام بدهد بلکه معادل اون زحمت شما به شما تشویقی مالی و. . . خواهند داد.
مثلاً در کارخانه قطعه ای رو خراب کردی و می گند این کار پاداش دارد قرار نیست حتماً یک قطعه از تو بگیرند بلکه معادل آن از تو مبلغ خواهند گرفت یا می توانند از تو بخواهند یک قطعه مشابه آن بیاوری که باز هم خود اون قطعه قبلی نخواهد بود ولی مشابه آن است حتی اگه از یک مدل و یک شرکت تولیدی باشد.
... [مشاهده متن کامل]
یا شما در کارخانه خوب کار کردی و می گند این کار پاداش داد و قرار نیست صاحب کارخانه بیاد برای شما همون کار را انجام بدهد بلکه معادل اون زحمت شما به شما تشویقی مالی و. . . خواهند داد.
واژه پاداش
معادل ابجد 308
تعداد حروف 5
تلفظ pādāš
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: pāt - dahišn] ‹پاداشت، پاداشن، داشن، پادش، باداش›
مختصات ( اِمص . )
آواشناسی pAdAS
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 308
تعداد حروف 5
تلفظ pādāš
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: pāt - dahišn] ‹پاداشت، پاداشن، داشن، پادش، باداش›
مختصات ( اِمص . )
آواشناسی pAdAS
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
واژگان مترادف و متضاد
پاداش در نظام کیفری به معنای مجازات و کیفر است اما در زبان عامیانه بیشتر به معنای اجرت کار نیک قلمداد می شود
در نتیجه میتوان گفت که پاداش هم سزای کار نیک و هم سزای کار ناپسند است یعنی بر هردو قابل اطلاق است.
در نتیجه میتوان گفت که پاداش هم سزای کار نیک و هم سزای کار ناپسند است یعنی بر هردو قابل اطلاق است.
پاداش
پاداش = پا، داش
پا = پاک
پاکی از آب/آپ گرفته شده و هر گاه آپ را از چپ بخوانید میشود ( پاه ) یعنی پاهباید پاک باشد و در راه پاک و با آب ( آبرو ) برود.
پاداش = پاه، داش
پاه = پاک
... [مشاهده متن کامل]
داش = داد
حرف ( د ) در بسیار جاه ها آمده و معنی داد و دادگری را میدهد و شاهان ایران بر دادگری مینازیدند و میبالیدند و دادگری سرافرازی آریایان بود و است و میباشد.
دین = د، ین
د = داد
ین = برنامه
دین = برنامه داد ( حق ) .
همچنان واژگان سره پارسی از دو سو خوانده میشود.
پاداش = شاداپ/شاداب
این حرف ( ب ) پس از اسلام جای ( پ ) را گرفته است.
هنوز هم مردم ( کُرد ) به آب ( آپ ) میگویند و مردم رومانیا هم آپ میگویند.
مردم افغانستان که لهجه پشتو دارند هنوز هم ( چ، پ، گ، ژ ) را بیشتر به کار میبرند و اکنون انگلیس و امریکا کوشش دارند تا لهجه نیک شان را خراب بسازد و به جای ( پ ) ( ف ) به زور به کار میبرند.
پاداش 🔄 شاداپ
پرست 🔄 تسرپ ( تصرف )
بخشنده باشید تا مردم را شاد و شاداب بسازید.
پاداش = بخشش
پاداش = پا، داش
پا = پاک
پاکی از آب/آپ گرفته شده و هر گاه آپ را از چپ بخوانید میشود ( پاه ) یعنی پاهباید پاک باشد و در راه پاک و با آب ( آبرو ) برود.
پاداش = پاه، داش
پاه = پاک
... [مشاهده متن کامل]
داش = داد
حرف ( د ) در بسیار جاه ها آمده و معنی داد و دادگری را میدهد و شاهان ایران بر دادگری مینازیدند و میبالیدند و دادگری سرافرازی آریایان بود و است و میباشد.
دین = د، ین
د = داد
ین = برنامه
دین = برنامه داد ( حق ) .
همچنان واژگان سره پارسی از دو سو خوانده میشود.
پاداش = شاداپ/شاداب
این حرف ( ب ) پس از اسلام جای ( پ ) را گرفته است.
هنوز هم مردم ( کُرد ) به آب ( آپ ) میگویند و مردم رومانیا هم آپ میگویند.
مردم افغانستان که لهجه پشتو دارند هنوز هم ( چ، پ، گ، ژ ) را بیشتر به کار میبرند و اکنون انگلیس و امریکا کوشش دارند تا لهجه نیک شان را خراب بسازد و به جای ( پ ) ( ف ) به زور به کار میبرند.
پاداش 🔄 شاداپ
پرست 🔄 تسرپ ( تصرف )
بخشنده باشید تا مردم را شاد و شاداب بسازید.
پاداش = بخشش
تشویق
آنچه که باعث برقراری و برپایی شادی و هستی میشود.
پاداش = پاد دهش
پاداش : تحریف پاداشت به معنای به پا داشتن ارزش یا حرمت کسی بوده است .
پاداش: دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد:<< پاداش در پهلوی، پاداشْنpādāšn بوده است که ریختی است از پات دهشن pāt - dahišn، به معنی آنچه در برابر دهش داده می شود. این واژه، در دری کهن، در ریخت” پاداشَن” هم بکار رفته است که به ریخت پهلوی واژه نزدیکتر است. >>
... [مشاهده متن کامل]
که: پاداش این آنکه بیجان شود
ز بد کردن خویش پیچان شود
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۸۲.
... [مشاهده متن کامل]
که: پاداش این آنکه بیجان شود
ز بد کردن خویش پیچان شود
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۸۲.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)