ویس

فرهنگ اسم ها

اسم: ویس (دختر، پسر) (فارسی، کردی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: veys) (فارسی: ويس) (انگلیسی: veys)
معنی: نام دختر قارن و شهرو در داستان ویس و رامین، ( اَعلام ) ) نام دختر قارن و شهرو در داستان ویس و رامین که در ایران قبل از اسلام رواج داشته و طبق قرائن در عهد اشکانیان پرداخته شده است، این داستان تا قرن پنجم هجری به زبان پهلوی وجود داشته است ) نام شهری در شهرستان اهواز، در استان خوزستان، این داستان تا قرن پنجم هجری به زبان پهلوی وجود داشته است، عشیرةیکرنگ ( نگارش کردی
برچسب ها: اسم، اسم با و، اسم دختر، اسم پسر، اسم فارسی، اسم کردی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

ویس. [ وَ ] ( ع اِ ) وای. کلمه ای است که در محل رأفت و استملاح کودکان مستعمل شود. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). || درویشی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). فقر. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || خواسته مردم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آنچه را انسان بخواهد و آنچه را نخواهد. از اضداد است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). گویند: لقی ویساً؛ یعنی یافت مطلوب و خواسته خود را ( منتهی الارب )، یا یافت آنچه را نمیخواست. ( از اقرب الموارد ).

ویس. ( اِ ) در اوستایی به معنی ده و قریه است. ده و طایفه و قبیله : میر ویس ؛ بزرگ قبیله. در زمان ساسانیان شاهزادگان را ویسپهر [ ویسپور ] یعنی زاده خانواده بزرگ مینامیدند. ( فرهنگ شاهنامه ). شکل حکومت در ایران قدیم ملوک الطوایفی بود، از چند تیره عشیره یا قبیله ترکیب مییافت و محل سکنای آن بلوک خوانده میشد.چند عشیره قومی را به وجود می آورد و محل سکنای آنان را ولایت [ ده یو ] میگفتند. ( تاریخ ایران باستان ).
- ویس پت ؛ در اصطلاح آریائیهای ایرانی رئیس تیره را چنین مینامیدند. و رجوع به مدخل بعد شود. ( ایران باستان ).
- ویس پوهر ؛ مراد از کلمه «ویس پوهر» ( پسر طایفه ) پسر ویس پتی یا ویس بذ ( رئیس طایفه ) نبوده است ، بلکه این لفظ دارای ارزش اجتماعی بیشتری شده بود و شاهزادگان خانواده شاهی را بدان می نامیدند. اما لفظ واسپوهر در مورد اعضای طبقه نژادگان و نجبای درجه اول به کار می رفت ، ولی کم کم در اواخر دوره ساسانیان کلمه ویسپوهر از یادرفته و واژه واسپوهر جای آن را گرفته است. ( از ایران در زمان ساسانیان ص 120 ).

ویس. [ وی / وَ ] ( اِخ ) نام معشوق رامین است ( با بلقیس قافیه کرده اند )، و او را ویسه هم میگویند چنانکه رامی را رام هم خوانند، و قصه ویس و رامین مشهور است. ( از برهان ). قصه ویس و رامین را فخرالدین گرگانی منظوم کرده و به هر کس نسبت دهند خطاست. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نام دختر قارن و شهرو. ( حاشیه برهان ) :
چو ویس از نیکنامی دور گردی
به زشتی در جهان مشهور گردی.
نظامی.
یا ز لیلی بشنود مجنون کلام
یا فرستد ویس رامین را پیام.
مولوی.
گر منش دوست ندارم همه عالم دارند
تا چه ویس است که در هر طرفش رامین است.
سعدی.

ویس. [ وِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز با 100 تن سکنه. زیارتگاهی به نام اویس قرنی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

میرویس .
در اوستایی بمعنی ده و قریه است ده و طایفه و قبیله .

دانشنامه عمومی

ویس (بادن وورتمبرگ). ویس ( به آلمانی: Wies ) یک منطقهٔ مسکونی در آلمان است که در کلاینس ویزنتال واقع شده است. [ ۱] ویس ۶۵۸ نفر جمعیت دارد.
عکس ویس (بادن وورتمبرگ)عکس ویس (بادن وورتمبرگ)

ویس (باوی). ویس شهری از توابع شهرستان باوی است، که میان دو شهر شیبان و ملاثانی، در استان خوزستان، در جنوب غربی ایران واقع شده است.
در سال ۱۳۷۶ روستاهای ویس و مویلحه از توابع شهرستان اهواز در هم ادغام و به شهر تبدیل شده و به عنوان شهر ویس شناخته شدند. در سال ۱۳۸۹ با تاسیس شهرستان باوی، ویس از شهرستان اهواز جدا شده و به عنوان شهری از توابع شهرستان باوی به شمار آمد. [ ۱]
مهدی قمشی
• رحیم قمیشی
عکس ویس (باوی)

ویس (مجارستان). ویس ( به مجاری: Visz ) یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در ناحیه فونیود واقع شده است. [ ۱] ویس ۶٫۰۲ کیلومتر مربع مساحت و ۲۰۷ نفر جمعیت دارد.
عکس ویس (مجارستان)عکس ویس (مجارستان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

فقر

پیشنهاد کاربران

در زبان بیهودی که یکی از لهجه های زبان فارسی قهستان است. از واژۀ "ویس veys" برای ترساندن و آرام کردن گاو استفاده می کنند. هنگامی که گاو به یکباره شروع به راه رفتن می کند و فرد نزدیک به خود را در خطر قرار می دهد با گفتن �ویس� به گاو هشدار می دهند که بایست.
ویس برای اسامی مردان نیز استفاده می شده است
مخصوصا در نواحی کرد نشین ،
ویس مخفف اویس نیز می باشد
اسم یکی از پدر بزرگان ما که در زمان فتحعلی شاه می زیسته و در بیجار زندگی می کرد، ویس بود
گذاشتن نام نیکو و متعارف وظیفه شرعی هر پدر و مادر است،
اسم هر فرد الهام بخش و سنگ بنای شخصیت و سوگیری عقیده افراد است ، اسم باید سبب نزدیکی به خداوند متعال باشد
در اروپا اغلب اسامی با محتوی و مذهبی است
...
[مشاهده متن کامل]

اسمی که نشانگر اصالت و ریشه افراد است
باید مشابه اسامی پدر و مادر و پدر بزرگان و مادر بزرگان باشد و اسامی که ائمه و بزرگان استفاده می کردند، اینگونه اسامی همیشه تاریخ و هم در آخرت باعث افتخار و سربلندی است

فقر
ویس واژه ای از پارسی دوران میان پهلوی اوستایی است که تا امروز تغیراتی داشته .
ویس به برابر بزرگ انسان محترم و توانا است که همگان به آن شخص و جایگاهش نه تنها احترام بلکه اعتماد دارند و شخص به ویسان بدل میشود .
...
[مشاهده متن کامل]

ویسان : به معنی بزرگی است که تاج را بر سر شاه میگذارد و از طرف انجمن مهستان و نردم دارای تایید است و توان برکناری شاه هم دارد ویسان یک پیشه سیاسی بسیار مهم در ایران از باستان دور تا حتی دوره اول پهلوی بود که ویسان رضا خان محمد علی فروغی بود که رضا خان بدون توجه به رسوم و سنت سلطنت به ویسان بی احترامی کرد و خودش تاج گذاری کرد که باعث سخنرانی تند مجلس ششم مشروطه و فروغی شد .
ویسان را میتوان تصدیق کننده دانست و ضامن عملکرد.
و در بخش های فلسفی نقش مهمی دلرد حتی دینی.
به عنوان مثال ویسان و یا تصدیق کننده سقراط و هوشتانه : افلاطون بود_ یا ویسان و تصدیق کننده ای که هر پیامبری داشته مثال حضرت مریم برای عیسی پور مریم ( ع ) .
ویسان فلسفی و اندیشه ای در خط زمانی جلو تر از بزرگ فرد به دنیا می اید. در سیاست هم زمان .

واژه ویس کاملا پارسی است ولی تاسف بعضی دوستان که از پارسی خیلی بدشان می آید این واژه کهن رو عربی می دانند واقعا فقط کجا تأسف برای این آدم بی سواد دارد که خودشان باسواد می دانند. این واژه یعنی ویس که هیچ زبان به جزو پارسی نیست صد درصد واژه پارسی اصل است .
ویس یعنی بزرگ، یا بزرگ زاده
پدر بزرگ من اسمش علی ویس بود، خدا رحمتش کند، مرد شریف و با اصالت و از خانواده مهمی بود،
ویس یعنی بزرگ و یا بزرگ زاده
در بختیاری ویس یعنی بزرگ و سرشناس طایفه
مثل ویس محمد ، ملا یار ویس ، علی ویس ، ویس مراد .
به یک معنی دیگه هم من شنیدم منطقه ای که بزرگان طایفه و ایل زندگی میکنند نامگذاری میکنند .
واژه هاى ویل و ویس و ویح در لغت عرب در مواردى به کار می رود که شخصی به حال دیگرى تاسف می خورد ، منتها ویل در موارد کارهاى زشت و قبیح گفته می شود و ویس در مقام تحقیر ، و ویح در مقام ترحم .
Voice
ویس :به پیش واو وسکون یا
( درلاتینی ونیزدرانگلیسی )
به چم ومعنای آوا ودرفضای مجازی
نیز بسته آوایی است.
پیشنهادمااینست که به جای ویس،
بسته آوایی،
که پارسی سره است
رابکاربریم!
توجه
به معنی چهره و صورت. . . شاه ویس. . . شاه چهره. .
Voice
آوا، با آرش پیام آوایی هم به کار می رود.
اجداد من که اسمشون ویس داشته میرویس . کخا ویس . سخا ویس . مخا ویس. خوا ویس . که در زبان لکی به معنای بزرگ قبیله هست
فقر، درویشی؛ و نیز به معنی مطلوب و خواسته و آنچه انسان بخواهد.
به معنی صدا هست که در جملات فارسی ما هم کاربرد دارد.
واژه ارویس در لاتین به معنای یک دنیا امده که در واقع دنیای پیرامون ومحیط رشد هر انسانی مد نظر است محیطی که فرد در آن خود را شناخته و دیگران اورا می شناسند واژه ویس به ان محیط اشاره دارد که در دوران های
...
[مشاهده متن کامل]
بسیاری مردم قبایل از اقلیم جایی که شخصی در آن زندگی میکرد کنیه او بر آنان مشخص میشد و شناخت در مورد خاندان او بدست می آمد ( با تشکر )

ارویس در لاتین به معنای یک دنیا ( در واقع دنیای هر انسان و پیرامون و محیطی است که یک انسان در ان خود را شناخته ) که در نتیجه ویس به معنای اقلیم هر منطقه ایست وآن را منتصب به اقوامی دانسته اند که در انجا میزیسته است
به معنی صدا هم هست
نام پدر جد من ویس بوده ، چون ایشون بزرگ قوم خویش بودن و خیلس هم از نظر فهم و کمالات ارزششون بین طایفه زیاد بود ، داخل شجره نامه ی ما از بزرگی ایشون زیاد یاد شده ، بخاطر همین موضوع میگم ویس یعنی بزرگ طایفه یا شخصی با فهم و درک
ویس به معنی بزرگ قبیله هست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس