وکیل در

لغت نامه دهخدا

وکیل در. [ وَ ل ِ دَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) وکیل دربار و نایب مناب. ( برهان ) ( آنندراج ). نماینده ای بوده است که امرا و حکام اطراف در درگاه پادشاه مقیم میداشته اند که کارهای مربوط به ایشان را انجام دهد و مراقب مصالح کار باشد : انوشروان ترتیب وزارت او چنان کرد که دبیر بزرجمهر و نایب نزدیک کسری آمدشد توانستی کرد و ما این نایب را وکیل در خوانیم و به پهلوی ایرانمازغر گفتندی. ( فارسنامه ابن البلخی ص 91 ). و بوسعد مسعدی را که معتمد و وکیل در است [ وکیل در از جانب خوارزمشاه ] از جهت وی مثال داده شد تا آن را به زودی نزدیک وی برند و برسانند و جواب بیارند تا بر آن واقف شده آید. ( تاریخ بیهقی چ دانشگاه مشهد ص 104 ).

فرهنگ فارسی

وکیل دربار و نایب مناب نماینده ای بوده است که امرا و حکام اطراف در درگاه پادشاه مقیم میداشته اند که کار های مربوط بایشان را انجام دهد و مراقب مصالح کار باشد

فرهنگ معین

( ~ دَ ) [ ع - فا. ] (اِمر. ) کسی که واسطة میان امرا و سلاطین بوده و تقاضای مردم را به آنان می رسانیده .

پیشنهاد کاربران

بپرس