[ویکی فقه] وضو عملی است
مستحب که در اسلام به آن توجه ویژه ای شده که در بعضی موارد
واجب می شود.
عملی است تعبدی که از شستن صورت و دست ها و مسح سر و روی پاها تشکیل شده که شرایط آن در رساله های عملی بیان شده.
اهمیت وضو در روایات
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هر کس وضو بگیرد و نام خدا را به زبان آورد تمام بدنش طاهر می شود و وضوی روی وضوء کفاره گناهان بین دو وضو است اصل جمله ای که این گونه ترجمه شد این است: «و کان الوضوء إلی الوضوء کفّارة لما بینهما من الذّنوب» ترجمه ای که به این جمله نزدیکتر است اینکه وضوی تا وضو کفاره گناهان است به این معنی که انسان وضویش را حفظ کند تا وقتی که دوباره وضو بگیرد و به عبارت بهتر هرگاه وضویش باطل شد فورا وضو بگیرد یعنی هیچگاه بدون وضو نباشد و هر کس در حال وضو نام خدا را به زبان نیاورد فقط اعضای وضویش پاک می شود.در کتاب علل فضل بن شاذان از حضرت رضا چنین نقل می کند: جهت اینکه دستور به وضو داده شده این است که هنگامی که بنده ای برای مناجات با خداوند جبّار برمی خیزد، پاکیزه در مقابلش قرار گیرد، و در دستورات مطیع او باشد و از کثافات و نجاسات پاک شده باشد به اضافه اینکه چرت و کسالت را بر طرف کرده دل را برای ایستادن در مقابل خدا تزکیه می کند.و به این خاطر این اعضا را باید شست «و شستن بقیه اعضاء بدن لازم نیست» که بنده وقتی در مقابل خدا می ایستد فقط اعضاء وضو را برای عبادت بکار می برد به این معنی که بوسیله صورتش سجده و اظهار خضوع می کند، خواهشها، ترس و محبت و انقطاع از دنیا را بوسیله دستش اظهار می کند، و با سرش در سجده و رکوع به خدا روی می آورد و با پاهایش نشست و برخاست می کند. راز پاک شدن تمام بدن با یاد خدا این است که با ذکر خدا قلب انسان آگاه و متوجه می شود و از غفلتی که از یاد خدا بر او عارض شده تطهیر می یابد و هنگامی که قلب یک انسان که رئیس و عنوان مرکزیت بدن است پاک شود، جمیع اعضاء پاک می شود چون قلب رئیس بدن، و تمام اعضاء در حکم کارگزاران و رعایای او هستند هنگامی که قلب توجه پیدا کند و پاک شود و به مصداق«الناس علی دین ملوکهم»تمام وجود انسان در مسیر الهی قرار گرفته و بسوی خدا توجه می کند. به عبارت دیگر می توان گفت قلب یک انسان اصل وجود اوست و انسان چیزی نیست مگر همان قلبش پس اگر قلب پاک شود انسان پاک شده.شهید ثانی قدّس سرّه می فرماید: در مورد طهارت، انسان باید توجه داشته باشد که چون اعضاء ظاهرش در معرض دید دیگران است و از طرفی همیشه با امور پست دنیوی در تماس هستند انسان موظف است که آنها را بشوید و نظیف نگهدارد.پس لازم است که همراه با این اعضای ظاهری قلبش را هم که مورد توجه حق تعالی است تطهیر کند، زیرا که خدای تعالی توجهی به صورت ظاهری ما ندارد بلکه توجهش به قلوب ماست و قلب رئیس این اعضاء است، و کارهایی را که این اعضا در جهت دور شدن از پروردگار انجام می دهند، به دستور او و در خدمت اوست پس قلب، برای تطهیر سزاوارتر است.بلکه آنچه در این باب مقرر شده به وضوح ما را به تطهیر قلب توجه می دهد. بنابر این کسی که برای عبادت خدای تعالی و توجه به او و اعراض از دنیا وضو می گیرد، باید بداند که برای توجه به آخرت باید دل از دنیا بریده، دست از متاعش بشوید.«و به همین خاطر است که می بینیم دستور داده اند که صورت و دو دست را شسته و سر و روی دو پا را مسح کنیم».
حکمت شستن هر عضو در وضو
دستور شستن صورت به این خاطر است که توجه و روی آوردن به خدا با صورت باطنی بواسطه همین صورت انجام می شود و اکثر حواس ظاهری که باعث و انگیزه دلبستگی به دنیا هستند در محوّطه صورتند، پس دستور به شستن آن داده اند تا به صورتی خالی از کثافات به خدا روی آورد و بدینوسیله به مرتبه ای ترقی کند که صورت باطنیش را نیز تطهیر نمایددر مقایسه بین ظاهر و باطن انسان چنین به دست می آید که همانطور که صورت اهم اجزاء ظاهری یک انسان است، قلب مهم ترین عضو باطنی اوست و به همین خاطر است که آن را صورت باطن نامیده اند البته توجه دارید که منظور از قلب این عضو صنوبری که مرکز جریان خون است، نیست. سپس دستور به شستن دستها داده چون اکثر برخوردهای انسان با امور پست دنیوی به وسیله دست انجام می شود.و بعد دستور به مسح سر داده زیرا قوه مفکّره انسان که قصد حرکت به طرف امور دنیوی «و هر امر دیگری» را ایجاد می کند در سر قرار دارد و همین قصدها هستند «که به انسان جهت می دهند و انسان را به هر طرف امور مورد نظر خود بر می انگیزانند و چنانچه مربوط به امور دنیایی باشند» انسان را به طرف دنیا می رانند و از توجه به آخرت غافل می کنند.و در آخر دستور به مسح پاها داده زیرا به وسیله پاهاست که انسان «به مقاصد خود و از جمله» مطالب دنیایی خود می رسد و با آنها به طرف حوایج دنیوی حرکت می کند، لذا سزاوار است که این اعضاء را در عبادت شرکت دهد تا در سعادتی که از عبادت نصیبش می شود سهیم باشندآنچه از این گفتار فهمیده می شود آن است که چنانچه کسی بخواهد در جهت الهی حرکت کند و تعالی روح را هدف خود قرار داده باشد باید تمام قوا و امکانات خود را در این راه به خدمت گیرد و تمام وجود خود را به طرف خدا سوق دهد. (پایان کلام شهید قدّس سرّه). در کتاب مصباح الشریعة : از امام صادق علیه السّلام روایت شده:هنگامی که قصد طهارت و وضو کردی چنان به طرف آب حرکت کن که گوئی به طرف رحمت خدا می روی، زیرا خدای تعالی آب را کلید نزدیکی و مناجات خود و راهنمای بساط خدمتش قرار داده و همانطور که رحمتش گناهان بندگان را می شوید جز آب چیز دیگری نجاسات ظاهری را زائل نمی کند.و بعد چنین ادامه می دهد: خدای تعالی در
قرآن می فرماید: «هُوَ الَّذی ارْسَلَ الرِّیاحَ بُشْرا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ انْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُورا» ۲۵: ۴۸ او خدایی است که بادها را برای بشارت پیشاپیش رحمت خود فرستاد و از آسمان آب پاک کننده نازل کردیم. و همچنین می فرماید: «وَ جَعَلْنا مِنَ الماءِ کُلَّ شَی ءٍ حَیٍّ و زندگی همه موجودات زنده را به آب وابسته نمودیم، پس همانطور که با آب هر نعمتی را به وجود آورده با فضل و رحمتش قلوب را با طاعت و بندگیش زندگی بخشیده.نتیجه: پس در صفا و رقت و پاکیزگی و برکت آب بنگر، و بنگر که چگونه با همه چیز ممزوج می شود و در همه چیز وجود دارد، و آن را در اعضایی که خدا دستور داده استعمال کن و واجب و مستحبش را بجا آور که در هر کدام از این امور فوائد بسیار نهفته که اگر به صورت شایسته انجام دهی چشمه های فوایدش به سوی تو جاری خواهد شد. سپس همانطور که آب به راحتی با همه اشیاء ممزوج می شود با خلق خدا معاشرت کن و با هر چیز همانطور که شایستگی اش را دارد برخورد کن.و خلاصه آنکه بر اساس فرمایش رسول خدا که فرمود:«مثل المؤمن الخاصّ کمثل الماء»مثل مؤمن مثل آب است.مانند آب باش.پس باید خلوصت با خدا در تمام عبادات مانند خلوص آب به هنگامی که خدا او را از آسمان نازل کرد و آن را طهور یعنی پاک کننده اشاره است به آیه شریفه «و انزلنا من السماء ماءً طهورا نامید باشی. و هنگامی که جوارحت را با آب تطهیر می کنی منظور این است که مانند آب پاک و پاک کننده باش بر همه امور نظارت کن و آنی از اطراف خود غافل مشو که اگر جامعه فاسد شود تو را نیز به فساد خواهد کشید.
[ویکی شیعه] وُضو، شستن صورت و دست ها و همچنین مسح سر و پاها با آدابی خاص که به خودی خود مستحب است، اما شرط درستی نماز و
طواف و عبادات دیگر است. بدون وضو، لمس خط قرآن و لمس نام خدا جایز نیست. وضو گرفتن در مواردی از جمله رفتن به مسجد و قرائت قرآن کریم، مستحب شمرده شده است. بنابر منابع تاریخی، وضو در آغاز بعثت پیامبر، در مکه تشریع شد. آیه ششم سوره مائده، و همچنین بیش از چهارصد روایت از معصومان، درباره وضوست.
وضو را می توان به شیوه های ترتیبی و ارتماسی انجام داد. در وضوی ترتیبی، ابتدا صورت و سپس دست ها شسته شده و پس از آن، مسح سر و پاها انجام می شود، اما در وضوی ارتماسی، صورت و دست ها در آب فرو برده می شود و پس از آن مسح سر و پا با دست صورت می گیرد. در صورتی که باز کردن روی زخم دشوار باشد یا ضرر داشته باشد، باید وضوی جبیره ای گرفت.
شیعیان و اهل سنت، درباره
شستن دست ها و همچنین شیوه مسح سر و پاها در وضو اختلافاتی دارند؛ از جمله اینکه
شیعیان شستن دست ها از بالا به پایین را واجب می دانند، اما اهل سنت، قائل به شستن دست ها از پایین به بالا هستند. بر اساس گزارش های تاریخی، تا پایان خلافت عمر بن خطاب، اختلافی در وضوی
مسلمانان نبوده و اختلاف مذکور از زمان خلیفه سوم آغاز شده است.
[ویکی اهل البیت] وضو، طهارت معنوی است برای حضور در پیشگاه محبوب حقیقی و مقدمه معراج آدمی است از خاک به ملکوت. امام رضا علیه السلام می فرماید: آن که به عبادت خدای بزرگ می ایستد، باید خود را از آلودگی ها پاک کند، از سستی و بی حالی دور باشد و با وضو خود را برای سخن گفتن با خدای توانا، پاک و آماده سازد.
وضو در لغت به معنی «نظافت و پاکیزگی» است و از این رو، عرب ها به شخص نظیف و پاکیزه می گویند: «وضیء» و وضو در اصطلاح فقهی به معنی شستن صورت و دست ها (غسلتان) و مسح سر و پاها (مسحتان) طبق دستوری که شارع مقدس اسلام فرموده است می باشد. بنابر روایتی یکی از علت ها و فلسفه های وضو، نظافت و پاکیزگی است، بدین جهت به آن، «وضو» گفته اند.
خداوند در قرآن به هنگام بیان وجوب وضو و کیفیت آن می فرماید: «یَا أیهَا الّذین آمنوا إِذا قمتم إلی الصلاة فَاغسِلوا وجوهَکم و أَیدیَکُم إِلی المرافق وامسحوا بروءوسکم و أرجلکم إلی الکعبین...؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که به نماز می ایستید، صورت و دست ها را تا
آرنج بشویید و سر و پاها را تا برآمدگی جلو پا مسح کنید...».
این آیه یکی از آیات الاحکام است که از آن ها احکام شرعی عملی که افعال مکلفان را در امور مربوط به زندگی دنیا و دینی شان تنظیم می کند، استنباط می شود. این گونه آیات، دلالت و تعابیر آشکار و روشنی دارد؛ زیرا مخاطب این آیات، مردمان باایمانی هستند که مایلند رفتار خویش را طبق آیات قرآنی انجام دهند. از این رو این آیات، از آیات مربوط به توحید و معارف عقلی، به ویژه مسائل مربوط به مبدأ و معاد که دیدگان اندیشمندان متبحر را به خود جلب می کند، متفاوت است.
انسان اگر در این آیات و نظایر آن ها که مبین وظایف مسلمانان است، مانند آیاتی که وجوب اقامه نماز در اوقات پنج گانه را بیان می کند، تأمّل کند، درمی یابد این گونه آیات که همه مومنان را مورد خطاب قرار می دهد تا وظایف آنان را به هنگام اقامه نماز ترسیم کند، از تعابیر محکم و دلالت روشنی برخوردار است.
این گونه خطاب ها باید از هر گونه پیچیدگی و ابهام، تقدیم و تأخیر و تقدیر کلمه یا جمله ای عاری باشد تا عموم مسلمانان در هر سطحی که هستند، اعم از عالمی که به دقایق قواعد عربی آشناست و غیرعالم، از مضمون آن آگاه شوند. بنابراین هر کس آیه مزبور را به گونه ای دیگر تفسیر کند، از جایگاه آن بی خبر است؛ همچنان که اگر کسی تلاش کند آن را در پرتو فتاوای فقهی فقها تفسیر کند، از راه درستی وارد نشده است.
جبرئیل امین این آیه را بر قلب رسول اکرم صلی الله علیه و آله نازل کرد و او آن را برای مومنان تلاوت نمود و مومنان به روشنی و بدون هیچ گونه تردید و ابهام و غموضی، وظیفه خود را در مقابل آن دریافتند. تنها در دوره پیدایش اجتهادات و تضارب آرا غموض و پیچیدگی در آن ایجاد شد.
بنابراین کسی که این آیه مبارک را با دقت بخواند، با قلب و زبان خود اعتراف می کند: بار خدایا منزهی تو! چه فصیح و بلیغ است کلام تو. آن چه قبل از نماز بر هر فرد مسلمانی واجب و لازم است، آشکار و بیان کردی، چرا که در آغاز فرمودی: «یَا أیها الذین آمنوا إذا قمتم إلی الصّلاة؛ ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که به نماز می ایستید».