وزارتخانه های رمان ۱۹۸۴

دانشنامه عمومی

وزارت عشق، وزارت صلح، وزارت فراوانی و وزارت حقیقت چهار وزارتخانهٔ دولت اوشنیا در رمان پادآرمانشهری هزار و نهصد و هشتاد و چهار، نوشتهٔ جورج اورول هستند.
این گونه استفاده ی اورول از نامهای متناقض به این روش ممکن است از دولت های انگلیس و آمریکا الهام گرفته شده باشد. در طول جنگ جهانی دوم، وزارت غذای بریتانیا بر سهمیه بندی غذایی نظارت می کرد ( نام «وزارت کنترل غذا» اولین بار در جنگ جهانی اول استفاده شد ) و وزارت اطلاعات به جای تهیه اطلاعات، اطلاعات را محدود و کنترل می کرد. در حالی که در ایالات متحده، وزارت جنگ منسوخ شد و در سال ۱۹۴۷ با «تأسیس نظامی ملی» جایگزین شد و سپس در سال ۱۹۴۹ درست در همان سال انتشار رمان هزارونهصد و هشتادوچهار تبدیل به وزارت دفاع شد. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
وزارت عشق ( گفتارنو: Miniluv ) به عنوان وزارت امنیت کشور اقیانوسیه فعالیت می کند. وفاداری به برادربزرگ را از طریق ترس، و فشار آوردن توسط یک دستگاه عظیم امنیتی و سرکوب، و همچنین شستشوی مغزی منظم، اعمال می کند. ساختمان وزارت عشق هیچ پنجره ای ندارد و با پیچ های پیچیده سیم خاردار، درهای فولادی، لانه های مسلسل پنهان و نگهبانان مسلح به "چوب دستی " محاصره شده است. چراغ های داخلی آن هرگز خاموش نمی شوند و به آن "مکانی که تاریکی نیست" می گویند. مسلماً این وزارتخانه قدرتمندترین وزارتخانه است که اراده مردم را کنترل می کند. پلیس اندیشه بخشی از این وزارتخانه است.
وزارت عشق، مانند سایر وزارتخانه ها، به اشتباه نامگذاری شده است، زیرا مسئولیت عمده اعمال و تحمیل بدبختی، ترس، رنج و شکنجه را بر عهده دارد. از سوی دیگر این نام مناسب است، زیرا هدف نهایی این وزاتخانه القای عشق به برادر بزرگ - تنها شکل عشق مجاز در اقیانوسیه - در ذهن مجرمان متفکر به عنوان بخشی از روند بازگشت آنها به اندیشه های مجاز حکومتی است. این تنها یک نمونه از زبان گفتارنو است که در آن کلمات و نامها غالباً شامل یک ایده و مخالف آن هستند با این وجود عضو حزب ارتدوکس قادر است این تناقضات را از طریق استفاده منظم از تفکر دوگانه حل کند.
اتاق ۱۰۱ که نقطهٔ اوج رمان در نظر گرفته شده است، در حقیقت اتاق شکنجه ای در زیرزمین وزارت عشق است، که در آن حزب تلاش می کند زندانی را با هدف شکستن مقاومت در معرض بدترین کابوس ها و هراس ها قرار دهد.
دانش عمومی دولت در جامعه رمان هزارونهصدوهشتادوچهار چنین است که حزب حتی کابوس های یک شهروند را می شناسد. کابوس، و در نتیجه مجازات تهدید شده، قهرمان اصلی وینستون اسمیت قرار است توسط موش ها مورد حمله قرار گیرد. این امر در اتاق ۱۰۱ با رویارویی اسمیت با یک قفس سیمی که حاوی دو موش بزرگ است، آشکار می شود. قسمت جلوی قفس به شکلی ساخته شده است که می تواند روی صورت فرد قرار گیرد. سپس یک درب تله باز می شود و به موش ها اجازه می دهد صورت قربانی را ببلعند. این قفس روی صورت اسمیت نصب می شود، اما او با التماس به مقامات خود را نجات می دهد تا اجازه دهند معشوقش، جولیا، به جای او این شکنجه را متحمل شود. شکنجه تهدید شده، و آنچه وینستون برای فرار از آن انجام می دهد، آخرین قول خود را به خود و جولیا می شکند: هرگز به او خیانت نکند. ( حتی اگر به عمل آنها اعتراف کرده بود، اما هنوز هم تا این مرحله او را دوست داشت ) این کتاب نشان می دهد که جولیا نیز به همین ترتیب توسط بدترین ترس خویش مورد شکنجه قرار گرفته است ( اگرچه مشخص نیست که این ترس چیست ) ، وقتی بعداً او و وینستون در یک پارک با یکدیگر ملاقات می کنند، او متوجه زخمی بر پیشانی او می شود. هدف تهدید وینستون با موش ها این بود که او را مجبور به خیانت به تنها شخصی که دوستش داشت کرده و در نتیجه روح و روان او را خرد کنند.
عکس وزارتخانه های رمان ۱۹۸۴
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران