[ویکی فقه] وجودشناسی از موضوعات و مسایل با اهمیت در حوزه فلسفه و عرفان است، به طوری که محور اساسی این دو دانش به شمار می رود.
در اینجا پیش از شروع به مطلب، نخست چند اصطلاح را تعریف می کنیم: اصطلاح اول کلمه «وجود» در فلسفه اسلامی است، مفهوم «وجود» امری ذهنی و نقطه مقابل مفهوم «عدم» است. و وجود خارجی همان عین و تحقق و حصول اشیاء و اشخاص در خارج می باشد.«ماهیت» پاسخی است که در برابر سؤال از حقیقت هر «چیز» داده بشود. تعریف درخت، بیان ماهیت آن است؛ بنابرین، هر شیء خارجی را می توان دارای دو بخش دانست: یکی «هستی» آن، چون می بینم که حضور دارد و هست، دیگر ذات و خصوصیات آن (که آنرا از دیگر اشیاء متمایز می سازد) و آنرا در تعریف آن و در پاسخ به سؤال «آن چیست؟» می گویند و نام آن ماهیت است.با وجود آنکه هر چیز دارای یک ماهیت و یک وجود است، اما می دانیم که هر چیز از لحاظ تحقق خارجی فقط یک چیز است و نمی تواند بیش از یک چیز باشد. مثلاً ما در برابر خود فقط درخت یا انسان یا قلم را می بینیم نه وجود درخت و خود درخت یا وجود انسان و خود انسان...؛ چون هر شیء خارجی ـ یعنی شیء متحقق و موجود ـ فقط یک چیز است نه دو چیز، پس یا تحقق اشیاء با ماهیات آنهاست، یا با وجود آنها. و یکی از آندو «اصالت» دارد و دیگری سایه آن است و ذهن فعال انسان آن را از آن دیگری انتزاع می کند.این طرح به ظاهر ساده همان مسئله پیچیده ای است که قرن ها به آن پاسخ داده نشده بود و ملاصدرا به آن پاسخ داد.
شناخت وجود
وجود، تنها چیزی است که نیازی به اثبات ندارد و هرکس آنرا بالفطره در ذات خود یا در تجربه و در عمل ادراک می کند. واضح تر از وجود چیزی نیست و همه چیز تحقق خود را از وجود می گیرد. غریزه هر «جاندار» دارای غریزه، حکم می کند که «هستی»، بر او و جهان اطراف او حاکم است، برای هستی تعریفی وجود ندارد و آن را فقط با علم شهودی و احساس درونی و شخصی می توان دریافت. این همان «حقیقت وجود» است، که جهان را پوشانیده است. البته ما گاهی «مفهوم وجود» را ـ ولی فقط در ذهن ـ می یابیم ولی آن را نباید با حقیقت وجود خارجی اشتباه کرد، زیرا احکام ایندو با هم متفاوت است و انسان را گاهی به اشتباه می اندازند.گرچه وجود را می توان «چیز» نامید ولی در واقع، وجود، هستی بخش چیزهاست و هر چیز را «چیز» می کند. بی سبب نیست که وجود را به نور تشبیه کرده اند، زیرا نور بر هرچه بتابد آن را متعیّن و مشخص و روشن می کند.
← تنوع ماهیت
ملاصدرا به این موضوع مهم و اثبات اصالت در وجود و انتزاعی بودن وجود اکتفا نکرد بلکه کوشید به یاری فلسفه اشراقی و عرفان اسلامی احکامی برای آن جستجو و به زبان فلسفه آن را اثبات کند. از این رو کوشید ثابت کند که وجود مدرّج (مشکک)، دارای سریان، وحدت، بساطت، قدرت و... است.
← مدرّج بودن وجود
...
در اینجا پیش از شروع به مطلب، نخست چند اصطلاح را تعریف می کنیم: اصطلاح اول کلمه «وجود» در فلسفه اسلامی است، مفهوم «وجود» امری ذهنی و نقطه مقابل مفهوم «عدم» است. و وجود خارجی همان عین و تحقق و حصول اشیاء و اشخاص در خارج می باشد.«ماهیت» پاسخی است که در برابر سؤال از حقیقت هر «چیز» داده بشود. تعریف درخت، بیان ماهیت آن است؛ بنابرین، هر شیء خارجی را می توان دارای دو بخش دانست: یکی «هستی» آن، چون می بینم که حضور دارد و هست، دیگر ذات و خصوصیات آن (که آنرا از دیگر اشیاء متمایز می سازد) و آنرا در تعریف آن و در پاسخ به سؤال «آن چیست؟» می گویند و نام آن ماهیت است.با وجود آنکه هر چیز دارای یک ماهیت و یک وجود است، اما می دانیم که هر چیز از لحاظ تحقق خارجی فقط یک چیز است و نمی تواند بیش از یک چیز باشد. مثلاً ما در برابر خود فقط درخت یا انسان یا قلم را می بینیم نه وجود درخت و خود درخت یا وجود انسان و خود انسان...؛ چون هر شیء خارجی ـ یعنی شیء متحقق و موجود ـ فقط یک چیز است نه دو چیز، پس یا تحقق اشیاء با ماهیات آنهاست، یا با وجود آنها. و یکی از آندو «اصالت» دارد و دیگری سایه آن است و ذهن فعال انسان آن را از آن دیگری انتزاع می کند.این طرح به ظاهر ساده همان مسئله پیچیده ای است که قرن ها به آن پاسخ داده نشده بود و ملاصدرا به آن پاسخ داد.
شناخت وجود
وجود، تنها چیزی است که نیازی به اثبات ندارد و هرکس آنرا بالفطره در ذات خود یا در تجربه و در عمل ادراک می کند. واضح تر از وجود چیزی نیست و همه چیز تحقق خود را از وجود می گیرد. غریزه هر «جاندار» دارای غریزه، حکم می کند که «هستی»، بر او و جهان اطراف او حاکم است، برای هستی تعریفی وجود ندارد و آن را فقط با علم شهودی و احساس درونی و شخصی می توان دریافت. این همان «حقیقت وجود» است، که جهان را پوشانیده است. البته ما گاهی «مفهوم وجود» را ـ ولی فقط در ذهن ـ می یابیم ولی آن را نباید با حقیقت وجود خارجی اشتباه کرد، زیرا احکام ایندو با هم متفاوت است و انسان را گاهی به اشتباه می اندازند.گرچه وجود را می توان «چیز» نامید ولی در واقع، وجود، هستی بخش چیزهاست و هر چیز را «چیز» می کند. بی سبب نیست که وجود را به نور تشبیه کرده اند، زیرا نور بر هرچه بتابد آن را متعیّن و مشخص و روشن می کند.
← تنوع ماهیت
ملاصدرا به این موضوع مهم و اثبات اصالت در وجود و انتزاعی بودن وجود اکتفا نکرد بلکه کوشید به یاری فلسفه اشراقی و عرفان اسلامی احکامی برای آن جستجو و به زبان فلسفه آن را اثبات کند. از این رو کوشید ثابت کند که وجود مدرّج (مشکک)، دارای سریان، وحدت، بساطت، قدرت و... است.
← مدرّج بودن وجود
...
wikifeqh: وجودشناسی