وجود حقیقت های ثابت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رشد علوم تجربی در غرب این باور را به وجود آورد که تمام معارف و روشهای تحصیل آن باید محدود به معارف و روشهای علوم تجربی شود که از آن به علم زدگی یا علم باوری تعبیر می شود. از آثار این باور اعتقاد به تغییر مداوم در تمام دانش ها است که از نظر این مقاله با نگرش دین در تعارض می باشد؛ زیرا دین امور تغییر ناپذیر و ثابتی را به رسمیت شناخته و معتقد است که انسان نیز قدرت دسترسی به این معارف را دارد. بنابراین ادعای این که حقیقت ثابت وجود ندارد سخنی نادرست است.
با رشد علوم تجربی در سده های هفدهم و هیجدهم، که خود معلول پاره ای عوامل فکری و فرهنگی بود و نتایج حاصل از آن که عمده ترین آنها، رفاه مادی و تسلط بر طبیعت بود، باور جدیدی در تفکر غربی پدید آمد که از آن تعبیر به علم زدگی یا علم باوری "Scientism" می شود. به نظر آنها انقلاب علمی که از زمان کشفیات گالیله و نیوتن رو به رشد گذاشته بود هنوز به قدر کافی در دیگر حوزه ها بخصوص اندیشه اجتماعی، سیاسی و اخلاقی و مذهبی جذب نشده بود.علم تجربی که به دلیل توفیقات و کامیابیهایش احساس اقتدار می کرد، دیگر روش های فکری را که نمی توانستند با کامیابیهای علم تجربی رقابت کنند به مبارزه می طلبید.
تفکر تغییر و تحول دائمی
«جریانات غالب تفکر مدرن، ریاضیات و علم تجربی را مورد تحسین قرار داد، چرا که به نظر آنها این دو علم تاثیرگذارترین و مفیدترین نمونه های بشری می باشند». (Introduction to continental philosophy p. p. ۱۳-۱۴.)این باور جدید (علم زدگی) اعتقادات جدیدی را به دنبال داشت که به نظر می رسد یکی از آنها که ویژگی مهم علم تجربی نیز می باشد عدم ثبات در معرفت و تغییر مداوم آن است. و چون رشد علوم تجربی، با مدرن شدن جهان غرب ارتباط نزدیکی دارد، بسیاری از متفکران ویژگی دنیای مدرن و جهان غرب را در تحولات دائمی می دانند. «عصری که اشکال حقوقی، آفرینشهای مادی و معنوی، دانش و اعتقادات خود را بمثابه جریاناتی سیال، گذرا، متغیر، غیر ثابت و قطعی تلقی می کند». بر این اساس برخی گفته اند: بارزترین خصلت دوران جدید نیاز به تغییر مداوم است. با این تحلیل بدیهی است که چنین تفکری که تغییر و تحول دائمی را ارزش می داند در مقابل دین قرار بگیرد، چرا که دین اموری ثابت را پذیرفته است و تغییر را فی نفسه ملاک ارزش نمی داند، و بدین جهت برخی از متفکران، مدرنیسم را در مقابل دین قرار داده و آن را از اصول تغییر ناپذیر جدا و بریده می دانند. (Nasr، Seyyed Hossein، Traditional Islam in the Modern World، p. ۹۸) برخی دیگر معتقدند که: «میان روحیه مذهبی، بمعنی صریح واژه و روحیه متجدد، جز تضاد و تباین لاینحل هیچ گونه ارتباط دیگری نمی تواند وجود داشته باشد... روحیه متجدد... ذاتا مخالف مذهب است ». دلیل آن هم روشن است چون ملاک تفکر تجربی، بشری بودن تمام معارف است، و هنگامی که معارف تماما بشری شوند دیگر اصل ثابت و لایتغیر وجود نخواهد داشت.(Nasr، Seyyed Hossein، op. cit. p. ۱۰۱)
دین مدرن
اما گروهی که از طرفی علم زده هستند، و از طرفی مدعی نجات دین می باشند، به جای این که دین را در مقابل مدرنیسم و علم زدگی قرار داده و این دو را نفی کنند، سعی نموده اند تا دین را مدرن کنند، بر این اساس می گویند:هیچ حقیقت ثابتی وجود ندارد، حتی در دست پیامبران و ائمه نیز حقیقت ثابت نیست. (مقصود فراستخواه، مجله توانا، شهریور۷۷) البته سخن این افراد مطلب جدیدی نیست، در غرب نیز این سخن سالیان پیش مطرح گردید و هنوز هم تکرار می شود. برای مثال دو نمونه از این سخنان را یادآور می شویم.«پی یر بیل (متفکر فرانسوی قرن هفدهم) فکر حقیقت مطلق را که از راه وحی می آید رها کرد و مفهوم علمی حقیقت را گرفت که معتقد بود به تدریج شناخته می شود». «استدلال امروزی از رواداری دینی بر مبنای این شناخت استوار است که دین امری انسانی تاریخی و گونه گون و همواره در تغییر است. حقیقت وحیانی مطلق و دست نخورده ای که مردم گذشته باور داشتند دیگر نمی تواند وجود داشته باشد».
← حقیقت ثابت در دین
...

پیشنهاد کاربران

بپرس